از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزى هنگامى است که «اجل» آن شىء فرا رسد؛ و از آنرو که همه موجودات داراى «اجل» هستند، در نتیجه همگان را – چه انسان و چه غیر انسان – مرگى خواهد بود.
اجل تعیین شده هر چیزى نزد خداوندى است که باقى و فنا ناپذیر است. و مرگ، «انتقال از حیاتى فانى به زندگى باقى و جاویدان نزد خداوند» است. مرگى که همه موجودات را فرا میگیرد در هنگام قیامت فرا خواهد رسید و در حقیقت، قیامت، عرصه حضور همگان نزد خداوند است.
قرآن منشأ چنین رخدادى را نواخته شدن و دمیدن در «شیپورى» میداند که بار اول، سبب میراندن و بار دوم، سبب زنده نمودن خواهد بود؛ از اینرو، دستهاى از آیات و روایات، حاکى از برچیده شدن بساط آسمانها و زمین، و دستهاى بیانگر فانى گشتن همه موجوداتیاند که در آنها به سر میبرند، و دستهاى دیگر گویاى ورود همه خلایق فانى شده به قیامت که تجلّیگاه حیات ابدى است.
با مطالعه این آیات و روایات فهمیده میشود که آسمانها و زمین و عالم برزخ و نیز همه کسانى که در آنها هستند حتى حاملان عرش و ملائکه مقرّب پروردگار (جبرئیل و میکایل و ملک الموت و اسرافیل) از حوادث هولانگیز و عظیم دو نفخه؛ یعنى مرگ فراگیر و حشر همگانى، در امان نیستند.
مجموع آیات و روایات، علاوه بر مطالب فوق، روشنگر خصوصیات کسانى هستند که از هراس و رنجهاى طاقت فرساى دو نفخه استثنا شدهاند و به دور از همه این اتفاقات در امن و امان به حیات خود ادامه میدهند. طبق بیان قرآن آنان داراى دو خصوصیت کلى هستند، این دو امر در واقع یک چیز است به دو تعبیر:
- داشتن حسنهاى محض و مطلق و پیراسته از هر گونه سیئه و پلیدى.
- خالص بودن و بنده مخلص خدا شدن.
آنان انسانهایى هستند که در دنیا، در اثر مجاهدت و ریاضت در راه خداوند، هم از تعلقات دنیا و صورتهاى مثالى و قالبهاى برزخى رهیده و هم به حساب خود رسیدهاند و یکسره به بهشت ذات و لقاى پروردگار خود بار یافتهاند. در نتیجه، نه توقفى در برزخ دارند و نه رنجهاى قیامت دامنگیر آنان میگردد. در حقیقت، آنان تبلور «موتوا قبل أن تموتوا» هستند.
مصداق کامل و حقیقى این عده همان چهارده معصوم(ع) هستند، اگرچه انبیا و اولیاى الهى و انسانهایى که عارف و دوستدار و پیراسته از دشمنى به مقام ولایت این چهارده ذوات نورانى هستند، به حسب درجاتى که دارند، نیز مصداق افراد استثنا شده از تبعات دو نفخه هستند و خواهند بود.
براى اینکه پاسخى شایسته به سؤال داده باشیم، نخست به توضیح ماهیت مرگ در آستانه قیامت و نیز شرح گستره و دامنه آن میپردازیم، سپس جوابگوى این پرسش خواهیم بود که آیا کسانى هستند که این مرگ فراگیر، دامنگیر آنان نگردد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین کسانى، نام و نشان و صفات آنها چیست؟ و مصداق یا مصادیق خارجى آنان چه کسانى هستند؟
بخش اوّل
در بیان بخش نخست باید گفت: از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزى هنگامى است که «اجل» آن شىء فرا رسد، و همه موجودات – چه انسان و چه غیر انسان – داراى چنین اجلى هستند.[1] همه موجودات در سیر و حرکت خود به نقطهاى خواهند رسید که در آن نقطه خاتمه یافته و در آن ساکن گشته و استقرار مییابند. این نقطه استقرار و ثبات بنابر گفته قرآن، نزد خداوند است: «أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ».[2] و آنچه نزد خداوند است باقى خواهد بودد: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[3] از اینرو، وقتى موجودات به پیشگاه خداوند رسیدند و در نزد او حاضر شدند داراى حیاتى ابدى و جاویدان میگردند. همه موجودات – چه انسان و چه غیر انسان – صیرورت و شدنِ آنان به سوى خداوند است و عاقبت به سوى او برگشته و در پیشگاه او حاضر و محشور میشوند. این بازگشت همگانى به سوى خداوند همان «مرگ» است که عبارت است از: خارج شدن از زندگى و حیاتى که در آن، حرکت و کون و فساد و تغییر و زمان و ضیق و تاریکى و کثرت و پراکندگى و… وجود دارد، و ورود به زندگى و حیات عنداللّهى که در آن، حیات و بقاى محض و جاودانگى و وسعت و نور و وحدت و…، به دور از نقصهاى یاد شده، متجلّى است. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که همه موجودات را، از انسان گرفته تا آسمانها و زمین و هر آنچه در آنها است، این چنین «مردنى» خواهد بود، اگرچه با الفاظ مختلفى بیان شده است؛ مثل اینکه از مردن انسان، که خروج روح از بدن است، با لفظ «موت» و از مرگ غیر انسان با تعابیر دیگرى، که در ادامه این نوشتار ذکر میشود، یاد شده است.
چنین اجل و مرگى که همه موجودات با آن مواجه شده و تمام عالم را فرا میگیرد، به هنگام قیامت کبرا تحقق پیدا خواهد کرد و گستره آن، همهی پدیدهها و ما سوى الله را در برمیگیرد. و در حقیقت به هنگام قیامت، اجل همگان فرا خواهد رسید و همه خلایق پا به قیامت، که عرصه حضور نزد خداوند است، خواهند گذاشت.
به دیگر سخن، در آستانه رستاخیز و قیامت کبرا هم بساط دنیا و برزخ و آسمانها و زمین برچیده میشود و هم اهل دنیا و برزخیان و اهل آسمانها(ملائکه و…) فانى میگردند و در پى آن، قیامت برپا گشته و همه نزد خداوند محشور میشوند و به حیاتى ابدى و بقاى محض بار مییابند. بیان و شناخت ویژگیها و خصوصیات چنین حالتى(زندگى در قیامت و حیات عنداللّهى)، از آنرو که قیامت عرصه و تجلّیگاه آن است، با بررسى و مطالعه احوال و اوصاف و مشخصهها و نامهایى که در قرآن و روایات براى قیامت برشمرده شده است، ممکن خواهد بود، ولى بحث و نوشتهاى مستقل از آنچه در اینجا پى گرفتیم را خواهان است.
در قرآن کریم از منشأ چنین رخدادى به «نفخ صور»[4] تعبیر شده است و دمیدنى که در صور انجام میگیرد هم منشأ میراندن و هم منشأ زندهگردانیدن و برانگیختن و حشر و برپایى قیامت است. نیز از این حادثه به «صیحه»،[5] «زجره»[6](صیحه)، «صاخه»[7] (صیحه شدید) و «نُقِرَ فِی النَّاقُورِ»[8] (دمیدن در چیزى که صدا از آن خارج میشود) تعبیر شده است. از مجموع این الفاظ که بیانگر یک واقعیتاند، به دست میآید که «صور» و «دو نفخهاش» حکایت همان «شیپورى» است که در لشکر، براى کارزار به کار میبردهاند. بار اوّل در صور دمیده میشود که ساکت شوید و براى حرکت آماده گردید و سپس براى بار دوم در آن دمیده میشود که برخیزید و… .[9]
در شرح و توضیح این پدیده عظیم، آیات قرآن کریم و روایات چند دستهاند:
- برخی آیات بیانگر آنند که با نواخته شدن شیپور مرگ و خاموشى، بساط آسمانها و زمین برچیده میشود؛ مانند:
«به یاد آر که در صور یکبار بدمند و زمین و کوهها را بگیرند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشى سازند، آنگاه روز موعود، آن واقعه بزرگ(قیامت) واقع گردد».[10]
«روزى که آسمان را مانند طومار درهم پیچیم».[11]
«[در روز قیامت] آسمانها پیچیده به دست سلطنت اویند».[12]
و نیز آیات دیگر[13] که همه آنها خبر از حوادثى میدهند که در آستانه برپایى قیامت، به سبب نفخ صور و مانند آن، سراسر کائنات را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
با مطالعه و تعمق در این آیات میتوان کیفیت و چگونگى مرگ آسمانها و زمین – که عبارت است از: پیچیده شدن بساط آنها و تبدیل و دگرگونى آنها به چیزى متناسب با عرصه قیامت – را دریافت.
- دستهاى از آیات، دال بر آن است که هرکس در آسمانها و زمین هستند، با نواخته شدن شیپور مرگ، فانى میگردند: «وَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ…».[14] و «نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ…».[15] «نزع» به معناى ترس و هول شدید است و «صعق»؛ یعنى بیهوشى و مدهوشى. در حقیقت این دو واژه، حالتِ مرگى را بیان میکنند که شرح آن در آغاز این نوشته گذشت؛ یعنى مرگى همراه با ترس و بیهوشیاى مرگوار، هرکس را که در آسمان و زمین به سر میبرد، فرا میگیرد.
از آنرو که اوّلاً: برزخ تتمه و دنباله دنیا است که از آن به عالم قبر[16] تعبیر شده است. ثانیاً: همه اهل دنیا ناچار به پیمودن برزخ خواهند بود،[17] خواه طولانى و خواه کوتاه، مراد از «من فى الأرض» زمینیان هستند که وارد برزخ شدهاند، نه آنان که قبل از برزخ بر روى زمین به زندگى خود ادامه میدهند. مقصود از «من فى السموات» ارواح سعدا و ملائکهاند؛[18] موجوداتى که از قید صورتهاى مثالى و قالبهاى برزخى رهیده و در عالمى فوق عالم برزخ(در آسمانها) به سر میبرند.
مرگ این دو گروه(زمینیان و اهل آسمانها)، به سبب نفخ صور، به این معنا است که آنان نه تنها از نشأه دنیا و بدن خاکى رهیدهاند، بلکه صورتهاى مثالى و قالبهاى برزخى را رها کرده و از آسمانها نیز صعود نموده، به ساحت خداوندى بار یافته و در ذات احدى او فانى گشتهاند.
- دسته دیگر از آیات، روشنگر نفخه حیات[19] و بقاى همه کسانى است که در اثر نفخه نخست درگذشتهاند. از ذکر این آیات جهت اختصار و طولانى نشدن این نوشتار، خوددارى میکنیم.
روایات نیز بیانگر سه دسته آیات ذکر شدهاند که به ذکر فشرده مضامین برخى از آنها بسنده میکنیم:
فرشتهاى به نام «اسرافیل» به اذن خداوند در شیپور مرگ میدمد و در پى آن، همه کسانى که در آسمانها و زمین به سر میبرند، حتى حاملان عرش(حضرت جبرئیل و میکائیل)، میمیرند و خود اسرافیل بعد از آن به امر خداوند در میگذرد[20] و همه اشیا باطل میشوند[21] و بعد از فناى دنیا نه زمانى وجود دارد و نه مکانى. اجلها و زمانها معدوم گشته و سالها و لحظهها ناپدید میگردد[22] و هیچ چیزى جز خداوند واحد قهار باقى نمیماند.
بار دیگر در شیپور نواخته شده و همه اهل آسمانها و زمین زنده خواهند شد.[23] و همه اشیا به وجودشان باز خواهند گشت، همانطور که مدبرشان آنها را خلق کرده بود.[24]
از مجموع این آیات و روایات به دست میآید که آسمانها و زمین و برزخ و نیز تمام کسانى که در آنها به سر میبرند، حتى ملائکه مقرب پروردگار از حوادث هولانگیز و ترسآور دو نفخه؛ یعنى مرگ فراگیر و حضور و حشر و برانگیخته شدن همگانى، در امان نیستند و این پدیده و حادثه دامنگیر همه آنها خواهد گشت.
ولى هم آیات و روایات پیشین و هم آیات و روایات دیگرى که همگى آنها عهدهدار بیان این رخداد بزرگاند، افزون بر مطالبى که تاکنون ذکر کردیم، بیانگر اوصاف و مشخصههاى عدهای از بندگان میباشند که از رویدادها و حوادث دو نفخه یاد شده و هول و هراس و سختیها و رنجهاى طاقت فرساى آن استثنا شدهاند و به دور از اتفاقات فراگیر آن در امن و امان به حیات خود ادامه میدهند.
بخش دوم
شرح و توصیف عدهاى که از آنان سخن رانده شد، در قرآن کریم و روایات اینگونه است:
الف) در دو آیه (67 سوره زمر و 87 سوره نمل) مربوط به «نفخه اول» (میراندان)، بعد از بیان اینکه هرکس در آسمانها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار «فزع» و «صعق» میشوند، با عبارت «اِلاّ من شاء الله» – مگر کسانى که خدا خواست – عدهاى را از این نفخه استثنا کرده که آیات 89 – 90 سوره نمل آنرا تفسیر نموده و میفرماید: آنان کسانى هستند که داراى «حسنه» میباشند.
ب) همچنین از آیاتى که بیانگر «نفخه حیات»اند، نظیر آیات 68 سوره زمر و 53 سوره یس، فهمیده میشود همان کسانى که در نفخه مرگ درگذشتند، هم آنان در نفخه دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند شد، ولى با این وجود، خداوند در آیه 127 و 128 سوره صافات «بندگان مخلَص» خویش را از این احضار شوندگان استثنا مینماید.
از اینروى، کسانى که داراى «حسنه» و جزو «بندگان مخلَص» خداوند باشند، از حوادث دو نفخه در اماناند. با روشن شدن معناى این دو واژه(حسنه و مخلَصین) به وضوح میتوانیم چنین افرادى را بشناسیم؛ از اینرو آیات و روایات را مورد بررسى قرار میدهیم تا معناى این دو واژه تفسیر گردد:
- مراد از «حسنه»، «حسنهی مطلق» است؛ یعنى حسنهاى که با هیچگونه سیئهاى مشوب و آمیخته نگردد. و کسانى که داراى حسنه مطلقاند، افراد خاصى از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدى پاک و پاکیزه و از هر نوع «نفاق» و «کفر» و «شرک» پیراسته است. هیچگاه دل به غیر خدا نداده و همه امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه استکبار و اظهار هستى و فرعونیت، فانى در ذات حق هستند. این ویژگیها بیانگر مقام «ولایت» است؛ از اینرو در روایات از «حسنه» در این آیه به ولایت امیرمؤمنان(ع)[25] و معرفت ولایت و حب اهلبیت(ع) و از «سیئه» به انکار ولایت و بغض نسبت به اهلبیت(ع) تعبیر شده است.[26]
- مراد از «مخلَصین» نیز کسانیاند که بنابر آیه «فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلصین»،[27] ممتاز از همه انسانها، از اغواى شیطان رهیدهاند و چون اغواى شیطان – بنابر مضمون آیه 22 سوره ابراهیم – با وعدههاى دروغ و پذیرش آن کارگر میافتد و از طرفى پذیرش آن ناشى از «شرک» گمراهان است، مخلَصین بندگانیاند که از هر گونه شرکى پاک و پیراسته و فقط براى خداوند خالص گشتهاند.
با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه، میتوان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و داراى معناى واحدند؛ از اینرو میتوان افرادى را که از حوادث دو نفخه مرگ و زنده شدن استثنا شدهاند، اینگونه وصف کرد: آنان انسانهایى هستند که براى غیر خدا، وجودى نمیبینند و نام و نشانى جز او نمییابند، و اختیارى براى نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانى و ذوب در خداوند گشته و همه امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزى صادر نمیشود، جز آنچه رضاى خدا در آن است (نوافل) و تنها رضاى خدا را میجویند؛ از اینرو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته[28] و به دور از هیچ غلوى، آنان آینه تمامنماى خداوند شده و تنها رُخ او را مینمایانند. و در حقیقت آنان همان «وجه الله»اند. «وجه»؛ یعنى چهره باطنى و حقیقت هر چیز که «شناخت کامل» شىء فقط به واسطه آن ممکن است. و وجه الله بودن این بندگان به معناى آن است که آنان کاملترین آیت خداوند و آینه تمامنماى او میباشند که خداوند میفرماید: «کل شىءٍ هالک إلاّ وجهَه»؛ یعنى همه چیز جز وجه او فانى است.[29] لذا در حالیکه همه اشیا و خلایق(آسمانها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمانها؛ یعنى ملایکه و… حتى ملائکه مقرب در اثر نفخه نخست فانى مردند، آنان باقیاند و زوال و نابودى از حقیقت آنان دور است. از آنرو که هستیشان ذوب و فانى در خداوند است و وجودى براى آنان، سواى وجود خداوند و وجه او، باقى نمانده است، نه توقفى در برزخ دارند و نه در قیامت، حشرى براى حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضاى خداوند، هم از تعلقّات مادى و صورتهاى مثالى و قالبهاى برزخى رهیدهاند، و هم به حساب و کتاب خود رسیدهاند و یکسره به بهشت ذات و لقاى پروردگار بار یافتهاند. جایگاه امنى که رهیافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر میبرند.[30] از اینرو، از گزند همه حوادث فراگیر و عظیم نفخه مرگ و زنده شدن نیز در امانند؛ زیرا آنچه ثمره این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا «رساندن و بهرهمند کردن» همه موجودات، به فراخور استعداد و سعه وجودى هر یک از آنها، به «حیات عنداللّهى» است. در حالیکه این بندگان به چنین حیاتى کاملتر و بالاتر از آنچه به سبب نفخ صور بهره دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند.
با دقت در آنچه گذشت، فهمیده میشود که آنان در حقیقت مصداق کامل «موتو قبل أن تموتوا» میباشند و به واسطه «وجود وجه اللهییشان» حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونهاى که بر همه موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود.
مصداق کامل و حقیقى این بندگان – با توجه به اینکه در روایات، «حسنه»،[31] «وجه الله»،[32] و «اسماى حسنا»[33] و «آیت کبرا»[34] و نظایر اینها بر پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت منطبق شده است – چهارده معصوم(ع) میباشند. ولى انبیا و اولیاى الهى و انسانهایى که عارف و دوستدار و پیراسته از دشمنى و بغض نسبت به مقام آنانند، نیز به حسب درجاتى که دارند و در حد ظرفیت وجودى و به فراخور تلاش خود در سیر به سوى ولایت آنان، در مراتب و درجات پایینتر، مصداق «این بندگان» هستند و خواهند بود.
در پایان، این نکته را یادآور میشویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلى افزون از این نوشته را خواهان است؛ از اینرو، پیشنهاد میشود کتابهایى که درباره آن به رشته تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشترى از این پدیده بزرگ هویدا گردد.[35]
[1]. روم، 8.
[2]. انعام، 2.
[3]. نحل، 96.
[4]. نمل، 87؛ زمر، 68؛ حاقه، 15 – 13.
[5]. یس، 53.
[6]. نازعات، 13 و 14.
[7]. عبس، 33 و 34.
[8]. مدثر، 8 – 10.
[9]. ر. ک: حیات پس از مرگ، ص 49 – 50.
[10]. حاقه، 13 – 15.
[11]. انبیاء، 104.
[12] زمر، 67.
[13]. نازعات، 6 و 7؛ حج، 1 و 2؛ تکویر، 1، 3، 4 و 6؛ قارعه، 5؛ قیامة، 7 – 9؛ انفطار،2.
[14]. نمل، 87.
[15]. زمر، 68.
[16]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 3، ص 553، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[17]. مؤمنون، 100.
[18]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ص 51.
[19]. زمر، 68؛ یس، 51 و 53؛ کهف، 99؛ طه، 102؛ نبأ، 18؛ ق،20 و 42.
[20]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 256، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[21]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 350، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
[22]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 276، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[23]. زمر، 68.
[24]. الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 350.
[25]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمی، محقق، مصحح، موسوى جزائرى، طیّب، ج 2، ص 131، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[26]. همان.
[27]. سوره ص، 82 – 83.
[28]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 352، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[29]. نک: «فناى اشیا و زندگى جنیان در زمین»، سؤال 162.
[30]. فجر، 30 – 27.
[31]. کافی، ج 1، ص 185.
[32]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 26، ص 259، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[33]. همان، ج 27، ص 38.
[34]. همان، ج 23، ص 206.
[35]. جهت مطالعه بیشتر، ر. ک: طهرانى، محمد حسین، معاد، ج 4؛ جوادى آملى، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعى قرآن)، ج 4، ص 281 – 297؛ طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، نبوی، سید مهدى، لاریجانی، صادق، ص 48 – 62.