استدلال الهیون این نیست که هر معلولی نیاز به علت دارد، تا مشکلاتی که بیان کردید وارد شود، بلکه محور استدلال این است که موجودی که هستی او عین ذاتش نیست در وجودش و برای پوشیدن لباس هستی نیاز به علت و موجودی دارد که وجود او عین ذاتش باشد، موجودی که نیاز به علت ندارد.[1] آنگاه باید دید آیا این موجوداتی که در طبیعت و در جهان مادی وجود دارند، وجود آنها عین ذاتشان هست یا نه؟ و طبیعتاً هیچ نشانه و دلیلی وجود ندارد که موجودی مادی، وجودش عین ذات او باشد و اساساً چنین چیزی محال عقلی است.
شرح و تبیین این مباحث نیاز به طرح مباحث دقیق فلسفی بر مبنای حکمت متعالیه دارد که فرصت طرح آن در اینجا نیست، و باید به کتابهای فلسفی مانند: اصول فلسفه و روش رئالیسم، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه و … مراجعه کرد.
مشکل اساسی افرادی مانند راسل این است که آشنایی با مباحث دقیق فلسفی بر مبنای حکمت متعالیه نداشتند، و باید گفت غرب از این جهت دچار فقر فلسفی است.
شرح و تبیین این مباحث نیاز به طرح مباحث دقیق فلسفی بر مبنای حکمت متعالیه دارد که فرصت طرح آن در اینجا نیست، و باید به کتابهای فلسفی مانند: اصول فلسفه و روش رئالیسم، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه و … مراجعه کرد.
مشکل اساسی افرادی مانند راسل این است که آشنایی با مباحث دقیق فلسفی بر مبنای حکمت متعالیه نداشتند، و باید گفت غرب از این جهت دچار فقر فلسفی است.