خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به رسول خود میفرماید:
«هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را بخوانیم، شما هم زنان خود را. ما خودمان را دعوت کنیم، شما هم خودتان را. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[1]
پس از نزول این آیه، رسول خدا(ص) هیأتی از بزرگان مسیحی نجرانی که برای گفتوگو درباره حقانیت اسلام به مدینه آمده بودند را به مباهله دعوت کرد،[2] ولی در روز مورد توافق طرفین، وقتی اسقف مسیحیان، پیامبر(ص) را دید که با بهترین عزیزانش پا در میدان گذاشته، ترس او را فراگرفت و گفت: «مردى را میبینم که با کمال جرأت اقدام به مباهله میکند و میترسم راستگو باشد، و اگر اینگونه باشد، به خدا سالی بر ما نمیگذرد که در تمام دنیا یک مسیحی وجود نداشته باشد»؛[3] و به همین دلیل از مباهله منصرف شده و با قبول تعهداتی با پیامبر مصالحه نمودند.
درباره این ماجرا میتوان گفت؛ – با توجه به نزدیکتر بودن مسیحیت آن زمان به عصر حضرت عیسی(ع) و دسترسی بزرگان آنان به متون اصلی و دست نخورده مسیحیت، و نیز آگاهی آنان از اوصاف و نشانههای پیامبر آخر الزمان – انصراف اسقفهای مسیحیان از مباهله با رسول خدا، و چگونگی رفتار و گفتار آنها در این رخداد، میتواند سندی بر حقانیت اسلام باشد.
اما درباره دلالت جریان مباهله بر حقانیت و فضیلت اهلبیت پیامبر(ص)، باید یادآور شد که مفسران شیعه و سنی، معتقدند، پیامبر اسلام(ص) در این ماجرا، فقط چهار تن را به همراه داشت، که عبارت بودند از: حضرات علی، فاطمه، حسن و حسین(ع). و بعد از نزول این آیه، پیامبر از ایشان به عنوان «اهلبیت» خود، یاد کردند.[4]، [5]
در ذیل، به کلماتی از منابع حدیثی و تفسیری اهلسنت در این زمینه، اشاره میکنیم؛
1. زمخشری میگوید: در روز مباهله پیامبر(ص) دست حسنین را گرفت و فاطمه و علی به دنبال آنان بودند، هنگامیکه اسقف نجران این منظره را دید گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند، خداوند آنرا بر خواهد کَند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک نفر نصرانی باقی نخواهد ماند.[6]
2. در صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد؛ چرا تو لعن و سبّ علی بن ابی طالب نمیگویی؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله، وقتی که آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکم» نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و گفت: بار خدایا! اینها اهلبیت من هستند.[7]
3. در تفسیر کشف الاسرار نیز آمده است: اصحاب مباهله پنج نفر بودند: مصطفی، زهرا، مرتضی، حسن و حسین، آن ساعت که برای مباهله بیرون آمدند، رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و عرضه داشت:
خدایا! اینها اهلبیت من هستند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد و من هم از اهلبیت شما هستم؟، رسول خدا فرمود: یا جبرئیل تو هم از ما هستی. آنگاه جبرئیل به آسمانها عروج کرد و فخر فروخت و گفت: چه کسی مثل من است، من در آسمانها طاووس ملائکهام و در زمین از اهلبیت محمد(ص).[8]
4. سیوطی و ابن کثیر در تفسیر خود میگویند: در آیه مباهله مراد از «انفسنا»، رسول الله و علی میباشد و مراد از «ابنائنا»، حسن و حسین و مراد از «نسائنا»، فاطمه میباشد.[9]
همچنین به اعتراف برخی نویسندگان اهلسنت، آیه مباهله دلالت بر فضیلت اهلبیت داشته و گواه بر حقانیت علی بن ابی طالب(ع) است:
آیه مباهله دلیل بر فضیلت و مقدم بودن علی بر ابوبکر و عمر است، و اگر بخواهیم احادیث دال بر فضل علی بر آندو را بیان کنیم از صد تا روایت هم بیشتر است.[10]
من دلایلی دارم که میرساند علی از بقیه انبیا، رسولان، ملائکه مقربین و همه مخلوقات خدای متعال به غیر از حضرت محمد(ص) افضل است و از جمله این دلایل، آیه مباهله است که خداوند علی را نفس محمد(ص) قرار داده و چون محمد افضل همه است، پس علی نیز افضل از همه میباشد.[11]
توضیح اینکه، وقتی علی(ع) به منزله نفس و شخص محمد(ص) خوانده میشود، به یقین عین او نیست، ولی در تمام جهات(بجز مقام نبوت…) همانند او است. از سوی دیگر میدانیم پیامبر برتر از همهی انبیا بود، پس علی نیز میباید افضل باشد.[12]
نتیجه اینکه آیه مباهله هم سند حقانیت اسلام است، و هم بیانگر فضیلت اهلبیت و امیرمؤمنان علی(ع)!
«هرگاه بعد از علم و دانشی که [درباره مسیح] به تو رسیده، باز کسانی با تو به ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را. ما زنان خویش را بخوانیم، شما هم زنان خود را. ما خودمان را دعوت کنیم، شما هم خودتان را. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[1]
پس از نزول این آیه، رسول خدا(ص) هیأتی از بزرگان مسیحی نجرانی که برای گفتوگو درباره حقانیت اسلام به مدینه آمده بودند را به مباهله دعوت کرد،[2] ولی در روز مورد توافق طرفین، وقتی اسقف مسیحیان، پیامبر(ص) را دید که با بهترین عزیزانش پا در میدان گذاشته، ترس او را فراگرفت و گفت: «مردى را میبینم که با کمال جرأت اقدام به مباهله میکند و میترسم راستگو باشد، و اگر اینگونه باشد، به خدا سالی بر ما نمیگذرد که در تمام دنیا یک مسیحی وجود نداشته باشد»؛[3] و به همین دلیل از مباهله منصرف شده و با قبول تعهداتی با پیامبر مصالحه نمودند.
درباره این ماجرا میتوان گفت؛ – با توجه به نزدیکتر بودن مسیحیت آن زمان به عصر حضرت عیسی(ع) و دسترسی بزرگان آنان به متون اصلی و دست نخورده مسیحیت، و نیز آگاهی آنان از اوصاف و نشانههای پیامبر آخر الزمان – انصراف اسقفهای مسیحیان از مباهله با رسول خدا، و چگونگی رفتار و گفتار آنها در این رخداد، میتواند سندی بر حقانیت اسلام باشد.
اما درباره دلالت جریان مباهله بر حقانیت و فضیلت اهلبیت پیامبر(ص)، باید یادآور شد که مفسران شیعه و سنی، معتقدند، پیامبر اسلام(ص) در این ماجرا، فقط چهار تن را به همراه داشت، که عبارت بودند از: حضرات علی، فاطمه، حسن و حسین(ع). و بعد از نزول این آیه، پیامبر از ایشان به عنوان «اهلبیت» خود، یاد کردند.[4]، [5]
در ذیل، به کلماتی از منابع حدیثی و تفسیری اهلسنت در این زمینه، اشاره میکنیم؛
1. زمخشری میگوید: در روز مباهله پیامبر(ص) دست حسنین را گرفت و فاطمه و علی به دنبال آنان بودند، هنگامیکه اسقف نجران این منظره را دید گفت: ای مسیحیان! من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند، خداوند آنرا بر خواهد کَند. با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و بر روی زمین تا روز قیامت یک نفر نصرانی باقی نخواهد ماند.[6]
2. در صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه از سعد بن ابی وقاص سؤال کرد؛ چرا تو لعن و سبّ علی بن ابی طالب نمیگویی؟ سعد در جواب گفت: به خاطر سه امر: حدیث منزلت در جنگ تبوک، داستان پرچم در جنگ خیبر و داستان مباهله، وقتی که آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکم» نازل شد، پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و گفت: بار خدایا! اینها اهلبیت من هستند.[7]
3. در تفسیر کشف الاسرار نیز آمده است: اصحاب مباهله پنج نفر بودند: مصطفی، زهرا، مرتضی، حسن و حسین، آن ساعت که برای مباهله بیرون آمدند، رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و عرضه داشت:
خدایا! اینها اهلبیت من هستند. جبرئیل آمد و گفت: یا محمّد و من هم از اهلبیت شما هستم؟، رسول خدا فرمود: یا جبرئیل تو هم از ما هستی. آنگاه جبرئیل به آسمانها عروج کرد و فخر فروخت و گفت: چه کسی مثل من است، من در آسمانها طاووس ملائکهام و در زمین از اهلبیت محمد(ص).[8]
4. سیوطی و ابن کثیر در تفسیر خود میگویند: در آیه مباهله مراد از «انفسنا»، رسول الله و علی میباشد و مراد از «ابنائنا»، حسن و حسین و مراد از «نسائنا»، فاطمه میباشد.[9]
همچنین به اعتراف برخی نویسندگان اهلسنت، آیه مباهله دلالت بر فضیلت اهلبیت داشته و گواه بر حقانیت علی بن ابی طالب(ع) است:
آیه مباهله دلیل بر فضیلت و مقدم بودن علی بر ابوبکر و عمر است، و اگر بخواهیم احادیث دال بر فضل علی بر آندو را بیان کنیم از صد تا روایت هم بیشتر است.[10]
من دلایلی دارم که میرساند علی از بقیه انبیا، رسولان، ملائکه مقربین و همه مخلوقات خدای متعال به غیر از حضرت محمد(ص) افضل است و از جمله این دلایل، آیه مباهله است که خداوند علی را نفس محمد(ص) قرار داده و چون محمد افضل همه است، پس علی نیز افضل از همه میباشد.[11]
توضیح اینکه، وقتی علی(ع) به منزله نفس و شخص محمد(ص) خوانده میشود، به یقین عین او نیست، ولی در تمام جهات(بجز مقام نبوت…) همانند او است. از سوی دیگر میدانیم پیامبر برتر از همهی انبیا بود، پس علی نیز میباید افضل باشد.[12]
نتیجه اینکه آیه مباهله هم سند حقانیت اسلام است، و هم بیانگر فضیلت اهلبیت و امیرمؤمنان علی(ع)!