طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معنای اصطلاحات منطقی «سفسطه» و «مغالطه» چیست؟

معنای اصطلاحات منطقی «سفسطه» و «مغالطه» چیست؟

الف. سفسطه
دانشمندان علم منطق در تعریف «سفسطه» می‌گویند: سفسطه، قیاسی است که در آن از قضایای وهمی (وهمیات) استفاده شود؛ و غرض از آن به غلط انداختن طرف مقابل و یا اسکات او باشد.
قضیه وهمیه در نظر آنان عبارت است از: قضیه‌ای که در واقع کاذب و نادرست است؛ ولی «وهم انسان» به آن حکم می‌کند و بر آن صحه می‌گذارد.
البته باید توجه داشت؛ حکم «وهم» در محسوسات کاذب نیست، همان‌طور که انسان وقتی حکم به زیبایی شیء زیبا و زشتی شیء زشت می‌نماید، این تصور و وهم او خطا نیست. علت آن هم این است که «وهم» قوه‌ای جسمانی برای انسان است که با آن جزئیات منتزع از محسوسات را ادراک می‌نماید. به همین جهت، تابع حسّ بوده و هنگامی که حکم بر محسوسات می‌کند، حکمش صحیح خواهد بود. اما اگر بر غیر محسوسات، همان حکم را بنماید، در این صورت کاذب می‌باشد؛ مانند حکم به این‌که «هر چیزی قابل اشاره است» و «در ورای عالم، فضائی لا یتناهی وجود دارد».[1]
در تمایز «وهم» از «عقل» عالمان منطقی بر این باورند که «وهم»، قوّه مدرِک معانی جزئی است؛ اما «عقل» نیرویی است که معانی کلّی را درک می‌کند.[2] برخی نیز تمایز عقل و وهم را در این می‌دانند که وهم با عقل در مقدمات همراهی می‌نماید؛ اما در هنگام گرفتن نتیجه و حکم نمودن، بر خلاف نظر عقل حکم می‌نماید، مانند: مسئله ترس از میّت.[3]
ب. مغالطه
«مغالطه»، قیاسی است که یکی از ویژگی‌های زیر را دارد:
1. به لحاظ «صوری» درست نباشد؛ بدین‌بیان که شکل قیاس به دلیل اختلال در شرایط معتبر در آن، نتیجه‌بخش نباشد. این اختلال؛ گاهی به لحاظ کمّی، گاهی کیفی و گاهی نیز به لحاظ جهت قضایای به کار رفته در قیاس می‌باشد.
2. به لحاظ «مادّی» درست نباشد؛ به این معنا که؛ یا نتیجه عین مقدمات باشد، یا این‌که کاذب ولی شبیه نتیجه صادق باشد؛ (مثل این‌که کسی به نقش روی دیوار اشاره نماید و بگوید: «این اسب است و اسب شیهه می‌کشد پس این شیهه می‌کشد»)، و یا این‌که به لحاظ معنوی باطل باشد (مثلاً در قضیه موجبه، موضوع محقق نباشد، یا این‌که بین وجود ذهنی و خارجی خلط نماید و…).[4]
البته در مواردی نیز ممکن است قیاس هم به لحاظ صورت و هم به لحاظ ماده باطل باشد. پس «مغالطه»، قیاسی است که به سبب وجود خطا در صورت یا ماده یا هر دو، منتج نیست و به لحاظ هر یک از این موارد، دارای اقسام گوناگونی خواهد بود.[5]
علاوه بر آنچه بیان شد، تقریرهای دیگری از تعریف مغالطه و سفسطه نیز ارائه شده است. به عنوان نمونه؛ برخی دانشمندان بیان داشته‌اند که اگر قیاسی نتیجه‌اش نقض یکی از اوضاع[6] باشد، «تبکیت» نامیده می‌شود. حال اگر مقدمات آن برهانی باشند به آن «تبکیت برهانی» گفته می‌شود و اگر جدلی باشند، به آن «تبکیت جدلی» اطلاق می‌گردد. اما اگر مواد یک قیاس نه از یقینیات بود و نه از مشهورات یا مسلّمات، و یا این‌که مواد آن یکی از این موارد بود؛ لیکن صورت قیاس به لحاظ قوانین و ضوابط دارای خللی بود، در این صورت قیاس به لحاظ هیئت شبیه به یقین یا شبیه به مشهور می‌گردد. در چنین مواردی حقیقت مطلب بر مخاطب اشتباه شده و آن‌را اشتباهاً حق می‌پندارد. چنین قیاسی اگر شبیه برهان باشد به آن «قیاس سفسطی» می‌گویند و اگر شبیه جدل باشد، آن‌را «قیاس مشاغبی» می‌نامند. در این موارد است که نام شخص را «مغالِط» و به قیاس او «مغالطه» گفته می‌شود. از طرفی چون در این موارد نقض یکی از اوضاع تحقق می‌یابد، به آن «تبکیت مغالطی» نیز اطلاق می‌گردد؛ هرچند در حقیقت تضلیل و گمراه نمودن است نه تبکیت و شکست دادن. مواد این صناعت طبق این دیدگاه اعم از مشبهات و وهمیات خواهد بود.[7]
البته باید توجه داشت این دو واژه در تعابیر عرفی و محاوره‌ای به یک معنا است و به معنای در هم آمیختن و خلط کردن مطالب و نتیجه‌گیری نادرست از آن است و معمولاً برای باطل جلوه دادن حق یا حق جلوه دادن باطل به‌کار می‌رود؛ که تقریباً نزدیک با معنای اصطلاحی و منطقی است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد