جمله «الوَلَدُ سرُّ أَبیه» (فرزند، راز پدر خویش است)، به عنوان سخن معصوم در منابع روایی که امروزه در دسترس ما است وجود نداشته، بلکه گفتهای مشهور است که در مواردی به آن استناد میشود.[1]
اما مولانا که متوفای قرن هفتم بوده و شاید به منابعی دسترسی داشته که اکنون در دسترس ما نیست، این عبارت را در کتاب مثنوی خود به عنوان حدیثی از پیامبر اسلام(ص) اعلام کرده است:
بهر این فرمود آن شاه نَبیه
مصطفى که الوَلَد سِرُّ أبِیه[2]
به هر حال در توضیح این عبارت باید گفت:
معمولاً فرزند، گنجینه اسرار و یا نمونه بارز پدرش است. به همین جهت است که همیشه پدران هنرهاى خود را به فرزندانشان میآموزند تا پس از آنها، معانى و هنرهایشان به وسیله فرزندان جلوه کند.[3]
از جهت معنوی و اخلاقی نیز اینگونه است؛ «چون نطفه از تمام بدن آید پس او ماده است شبیه به ماده پدر و چون در رحم تربیت یابد بدنى شود مانند بدن پدر، پس روحى که در او دمیده شود روحى است مانند روح پدر پس ولد شبیه پدر است در صورت و سیرت و روح و بدن».[4]
ناگفته نماند؛ در انتقال برخی صفات باطنی پدر به فرزند، اینگونه نیست که فرزند قدرت تغییر آنرا نداشته و ویژگیهای پدر به صورت جبری در باطن فرزند نهادینه شود؛ پس اگر پدری دارای ویژگیهای ناپسند اخلاقی بود، بهانهای برای این نیست که حتماً فرزند هم آن صفات بد را داشته باشد و یا برعکس، اگر پدری با باطنی نیک و الهی وجود داشت، لزوماً فرزندان او ادامهدهنده راه پدر نخواهند بود.
اما مولانا که متوفای قرن هفتم بوده و شاید به منابعی دسترسی داشته که اکنون در دسترس ما نیست، این عبارت را در کتاب مثنوی خود به عنوان حدیثی از پیامبر اسلام(ص) اعلام کرده است:
بهر این فرمود آن شاه نَبیه
مصطفى که الوَلَد سِرُّ أبِیه[2]
به هر حال در توضیح این عبارت باید گفت:
معمولاً فرزند، گنجینه اسرار و یا نمونه بارز پدرش است. به همین جهت است که همیشه پدران هنرهاى خود را به فرزندانشان میآموزند تا پس از آنها، معانى و هنرهایشان به وسیله فرزندان جلوه کند.[3]
از جهت معنوی و اخلاقی نیز اینگونه است؛ «چون نطفه از تمام بدن آید پس او ماده است شبیه به ماده پدر و چون در رحم تربیت یابد بدنى شود مانند بدن پدر، پس روحى که در او دمیده شود روحى است مانند روح پدر پس ولد شبیه پدر است در صورت و سیرت و روح و بدن».[4]
ناگفته نماند؛ در انتقال برخی صفات باطنی پدر به فرزند، اینگونه نیست که فرزند قدرت تغییر آنرا نداشته و ویژگیهای پدر به صورت جبری در باطن فرزند نهادینه شود؛ پس اگر پدری دارای ویژگیهای ناپسند اخلاقی بود، بهانهای برای این نیست که حتماً فرزند هم آن صفات بد را داشته باشد و یا برعکس، اگر پدری با باطنی نیک و الهی وجود داشت، لزوماً فرزندان او ادامهدهنده راه پدر نخواهند بود.