در منابع حدیثی و روایی، گزارشهای متعددی وجود دارد که بیانگر آن است که امامان(ع) کسانی را که ادعای محبت و دوستی ائمه(ع) داشتند، اما در عمل بدان پایبند نبودند مورد سرزنش و نکوهش قرار دادند.
در خطبه 27 نهج البلاغه امام علی(ع) پیروان سست عنصر خویش را چنین سرزنش میکند: «اى نامردهایى که آثار مردانگى در شما نیست، و اى کسانی که عقل شما مانند عقل بچّهها و زنهاى تازه به حجله رفته است، اى کاش من شما را نمیدیدم و نمیشناختم که سوگند به خدا نتیجه شناختن شما پشیمانى و غمّ و اندوه است. خدا شما را بکشد که دل مرا بسیار چرکین کرده، سینهام را از خشم پر نمودید، و در هر نفس پى در پى غمّ و اندوه به من خوراندید، و به سبب نافرمانى و بیاعتنایى به من رأى و تدبیرم را فاسد و تباه ساختید».[1]
حضرتش در جایی دیگر میفرماید: «نفرین بر شما! که از سرزنشتان به ستوه آمدم. آیا در عوض حیات دائمى به زندگى دنیا راضى شدهاید؟ و به جاى عزت به ذلت دل خوش کردهاید؟ چون شما را به جهاد دعوت میکنم دیدگانتان به گردش میافتد، گویى به سختى جان کندن دچار شده، و در بیهوشى غفلت فرو رفتهاید، به طورى که راه گفت و شنودتان با من بسته میشود و در پاسخ من دچار سرگردانى میشوید. گویى دلتان گرفتار اختلال شده و عقلتان از کار افتاده است. هیچگاه براى من نه مردم مطمئنّى بودید، و نه پشتوانه قابل توجهى! و یاران توانمندى نیستید که به شما نیازمند شوم.[2]
البته این نکوهش و سرزنش متوجه شیعیان خالص و باوفای اهلبیت(ع) نیست، بلکه خطاب به افرادی است که هرچند در دل خود رگههایی از محبت اهلبیت را داشتند و حقانیت آنان برایشان مسلم بود، اما به عهد و میثاق خود در ارتباط با امام زمان خویش عمل نکردند. بسیاری از آنان بعد از قرار گرفتن در بوته آزمایش، در عمل شمشیر خود را علیه اهلبیت کشیدند. در همین راستا است که فرزدق شاعر در برابر امام حسین(ع) مردم کوفه را چنین توصیف میکند: «قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنی امیّة».[3] دلهایشان با تو است، اما شمشیرهایشان را برای نبرد با تو آماده کردهاند!
روشن است که چنین مردمانی سزاوار سرزنش هستند. مردمی که به ابتداییترین اصول اخلاقی و دینی، یعنی تعهدات اجتماعی پایبند نیستند[4] و در قبال آن احساس مسئولیت نمیکنند؛ از امام خویش دعوت مینمایند؛ با او بیعت میکنند، اما او را در برابر دشمن تنها میگذارند، آیا چنین مردمی شایسته ملامت و سرزنش نیستند؟!
امام صادق(ع) در بیانی مدعیان تشیّع از شیعیان واقعی را اینگونه توصیف میکند: «شیعیان سه گروهاند؛ گروهى که خود را با انتساب به ما آبرو و زینت میدهند؛ گروهى که از طریق منسوب کردن خویش به ما امرار معاش مینمایند؛ و گروهى از ما هستند و کارشان براى ما است، به امن ما در اماناند، و به ترس ما ترساناند، زیادهگو و افشاکننده اسرار نبوده، و تهى و خودنما نیستند».[5]
امام موسای کاظم(ع) به موسى بن بکر واسطی میفرماید: «اگر بخواهم شیعیانم را متمایز کنم آنها را جز اهل سخن نمییابم؛ و اگر بخواهم امتحانشان کنم آنها را مرتد مییابم؛ و اگر سره آنها را از ناسره جدا کنم، از هر هزار نفر یک نفر باقی نمیماند، و…». [6]
البته این سرزنشها و تقسیم بندیها بدان معنا نیست که افراد گناهکار به هیچ وجه از دوستان اهلبیت(ع) به شمار نمیآیند و امید نجاتی برای آنان نیست، بلکه تنها در مقام تفکیک شیعیان خالص از شیعیانی است که رگههایی از ناخالصی در آنان وجود دارد.
در خطبه 27 نهج البلاغه امام علی(ع) پیروان سست عنصر خویش را چنین سرزنش میکند: «اى نامردهایى که آثار مردانگى در شما نیست، و اى کسانی که عقل شما مانند عقل بچّهها و زنهاى تازه به حجله رفته است، اى کاش من شما را نمیدیدم و نمیشناختم که سوگند به خدا نتیجه شناختن شما پشیمانى و غمّ و اندوه است. خدا شما را بکشد که دل مرا بسیار چرکین کرده، سینهام را از خشم پر نمودید، و در هر نفس پى در پى غمّ و اندوه به من خوراندید، و به سبب نافرمانى و بیاعتنایى به من رأى و تدبیرم را فاسد و تباه ساختید».[1]
حضرتش در جایی دیگر میفرماید: «نفرین بر شما! که از سرزنشتان به ستوه آمدم. آیا در عوض حیات دائمى به زندگى دنیا راضى شدهاید؟ و به جاى عزت به ذلت دل خوش کردهاید؟ چون شما را به جهاد دعوت میکنم دیدگانتان به گردش میافتد، گویى به سختى جان کندن دچار شده، و در بیهوشى غفلت فرو رفتهاید، به طورى که راه گفت و شنودتان با من بسته میشود و در پاسخ من دچار سرگردانى میشوید. گویى دلتان گرفتار اختلال شده و عقلتان از کار افتاده است. هیچگاه براى من نه مردم مطمئنّى بودید، و نه پشتوانه قابل توجهى! و یاران توانمندى نیستید که به شما نیازمند شوم.[2]
البته این نکوهش و سرزنش متوجه شیعیان خالص و باوفای اهلبیت(ع) نیست، بلکه خطاب به افرادی است که هرچند در دل خود رگههایی از محبت اهلبیت را داشتند و حقانیت آنان برایشان مسلم بود، اما به عهد و میثاق خود در ارتباط با امام زمان خویش عمل نکردند. بسیاری از آنان بعد از قرار گرفتن در بوته آزمایش، در عمل شمشیر خود را علیه اهلبیت کشیدند. در همین راستا است که فرزدق شاعر در برابر امام حسین(ع) مردم کوفه را چنین توصیف میکند: «قلوب الناس معک و سیوفهم مع بنی امیّة».[3] دلهایشان با تو است، اما شمشیرهایشان را برای نبرد با تو آماده کردهاند!
روشن است که چنین مردمانی سزاوار سرزنش هستند. مردمی که به ابتداییترین اصول اخلاقی و دینی، یعنی تعهدات اجتماعی پایبند نیستند[4] و در قبال آن احساس مسئولیت نمیکنند؛ از امام خویش دعوت مینمایند؛ با او بیعت میکنند، اما او را در برابر دشمن تنها میگذارند، آیا چنین مردمی شایسته ملامت و سرزنش نیستند؟!
امام صادق(ع) در بیانی مدعیان تشیّع از شیعیان واقعی را اینگونه توصیف میکند: «شیعیان سه گروهاند؛ گروهى که خود را با انتساب به ما آبرو و زینت میدهند؛ گروهى که از طریق منسوب کردن خویش به ما امرار معاش مینمایند؛ و گروهى از ما هستند و کارشان براى ما است، به امن ما در اماناند، و به ترس ما ترساناند، زیادهگو و افشاکننده اسرار نبوده، و تهى و خودنما نیستند».[5]
امام موسای کاظم(ع) به موسى بن بکر واسطی میفرماید: «اگر بخواهم شیعیانم را متمایز کنم آنها را جز اهل سخن نمییابم؛ و اگر بخواهم امتحانشان کنم آنها را مرتد مییابم؛ و اگر سره آنها را از ناسره جدا کنم، از هر هزار نفر یک نفر باقی نمیماند، و…». [6]
البته این سرزنشها و تقسیم بندیها بدان معنا نیست که افراد گناهکار به هیچ وجه از دوستان اهلبیت(ع) به شمار نمیآیند و امید نجاتی برای آنان نیست، بلکه تنها در مقام تفکیک شیعیان خالص از شیعیانی است که رگههایی از ناخالصی در آنان وجود دارد.