خانه » همه » مذهبی » باباطاهر عریان کیست؟

باباطاهر عریان کیست؟

زندگی باباطاهر مانند بسیاری از شوریدگان عشق و معرفت، در میان منابع تراجم و شخصیت‌شناسی کهن در هاله‌ای از ابهام و افسانه پوشیده مانده، و گزارش‌های معتبر قابل توجهی درباره او مشاهده نمی‌شود. صرف‌نظر از قصّه و افسانه‌هایی که درباره باباطاهر وجود دارد، می‌توان گفت که او قطعاً شخصیّتی واقعی بوده که، مثل همه شخصیّت‌های معروف مردمی، شاخ و برگ‌های فراوانی بر ترجمه احوال او افزوده شده است.
به هر حال؛ باباطاهر همدانی مشهور به «عریان»،[1] شاعر نامدار ایرانى، در اواخر سده چهار قمری به دنیا آمد،[2] و بنا به قول متأخرین، در اواسط قرن پنجم؛ یعنی ‏ پس‌ از 447 قمری از دنیا رفت.[3] برخی نیز وفات او را به سال 410 نوشته‌اند.[4] که بعید به نظر می‌رسد.[5]
ظاهراً لقب «عریان‌« بیانگر دوری‌ جستن‌ باباطاهر از علایق‌ دنیوی‌ باشد‌. در میان همه عنوان‌ها، شاید «سوته‌دل» مناسب‌ترین عنوان برای او باشد. او خود نیز بارها خویشتن را با این صفت معرفی کرده است:
نوای ناله غم اندوته دونو *** عیارِ قلبِ خالص بوته دونو
بوره سوته دلان وا هم بنالیم *** که قدرِ سوته‌دل دل‌سوته دونو[6]
باباطاهر در همدان‌ زیسته‌، و در همان‌جا درگذشت‌ و دفن‌ شده‌ است‌.[7]
درباره ملاقاتش با طغرل سلجوقی، خبری را نقل کرده‌اند که در آن بابا طاهر طغرل را سفارش به عدالت می‌کند:
«شنیدم که٬ چون سلطان طغرل‌بک به همدان آمد٬ از اولیا سه پیر بودند – باباطاهر و باباجعفر و شیخ حمشا – کوهَکی است بر درِ همدان آن‌را خضر خوانند٬ بر آن‌جا ایسـتاده بودند؛ نظر سلطان بر ایشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر ابونصر الکُندری پیش ایشان آمد و دست‌هاشان ببوسید. باباطاهر پاره‌ای شیفته‌گونه [=مجنون‌وار] بودی. او را گفت: ای تُرک، با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمایی. بابا گفت: آن کن که خدا می‌فرماید؛ “إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ.”[8] سلطان بگریست و گفت: چنین کنم. بابا دستش بستد و گفت: از من پذیرفتی؟ سلطان گفت: چنین کنم. بابا سَرِ ابریقی شکسته٬ که سال‌ها از آن وضو کرده بود٬ در انگشت داشت٬ بیرون کرد و در انگشت سلطان کرد و گفت: مملکت عالم چنین در دستِ تو کردم٬ بر عدل باش».[9]
البته برخی معاصر بودن باباطاهر را با سلاطین سلجوقی خطا دانسته است.[10]
از باباطاهر مجموعه‌اى از کلمات قصار به عربى باقی مانده است که عقاید عرفانى را در علم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت بیان کرده است. اثر دیگر، مجموعه ترانه‌هاى او است به لهجه لرى. این اشعار بسیار لطیف و پر از عواطف رقیق و معانى دل‌انگیز است، لیکن بر اثر کثرت شهرت و تداول در میان عامه فارسی‌زبانان در آنها تصرفاتى صورت گرفت.[11]
با توجّه به مفاهیم و روحِ دوبیتی‌های باباطاهر و شرح احوال او، می‌توان پذیرفت که وی صوفی و عارف به معنای نهادی شده آنها نبوده، بلکه مردی بود با سوز درون، روحِ بریده از دنیا، هیجانِ عاشقانه و جوشان، که نادیدنی‌ها و ناشناختنی‌ها را در کوه و دشت و آب و سبزه و جنگل می‌دیده و زندگیِ درویشانه بلکه نیمه‌مجنونانه داشت و همین حال٬ در انظار عموم٬ نوعی تقدّس به او می‌داده و او را در مقامی بالاتر از زاهدان و صومعه‌نشینان می‌نشانده و به زمره مجذوبانِ سالک در می‌آورده است.[12]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد