خدای متعال در آیات متعدد قرآن کریم، کافران، مشرکان و مجرمان را نسبت به عملکردشان هشدار داده، و آنها را وعده عذاب دردناک میدهد، اما از آنجا که هیچگاه راه بازگشت را به روى مجرمان نمیبندد، و گنهکاران را تشویق و دعوت به توبه کرده، و میفرماید: «… کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد خداوند گناهانشان را میبخشد و سیئات اعمال آنها را تبدیل به حسنات میکند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.[1]
آنچه در این آیه مورد دقت و تأمل بوده، چگونگی تبدیل «سیئات» به «حسنات» است؛ یعنی اینکه چگونه خداوند کارهای بد و خلاف گنهکاران را تبدیل به کارهای نیکو میکند؟!
در اینجا چند تفسیر از سوی فیلسوفان، متکلمان و مفسران قرآن کریم ارائه شده است که خلاصه آن چنین است:
1. تبدیل بدیها و گناهان اینگونه است؛ هنگامى که انسان توبه میکند، و ایمان به خدا میآورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا میشود، و به دلیل همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود. مثلاً اگر در گذشته مرتکب قتل میشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن میگذارد، و اگر زناکار بود، پس از توبه عفت پیشه میکند و پاکدامن میشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا میکند.[2]
2. دیگر اینکه خداوند از راه کرم و فضل خویش بعد از توبه کردن، زشتیهای اعمال توبه کننده را پاک میکند، و به جاى آن حسنات مینشاند،[3] چنانکه در روایتى مرفوع، ابوذر از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند: روز قیامت که میشود بعضى از افراد را حاضر میکنند، خداوند دستور میدهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته میشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف میکند، ولى قلبش از گناهان کبیره ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور میدهد به جاى هر سیئه، حسنهاى به او بدهید …[4]
مراد از جایگزینکردن خوبیها به جای بدیها، این نیست که مثلاً سخن راستی را جایگزین سخن دروغ میکنند، بلکه مراد آن است که مجازات آن یکی را برداشته و به جایش پاداش کار نیکی را در پرونده او ثبت میکنند. بدین معنا که خداوند از چنین کسانى عذاب قتل و زنا را برداشته و ثواب قتل به حق و عفت به آنان میدهد.[5]
3. در این مسئله نخست باید دید که گناه چیست؟ آیا نفس و خود عمل ناشایست گناه است، و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است، یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده، در گناه و ثواب یکى است، و اگر یکى است، پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلاً عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند؟ که یکى گناه و دیگرى ثواب شد، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟
در این موضوع، اگر دقت کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است؛ مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته میشود، نه خود نفس فعل؛ چون نفس فعل و حرکات و سکنات که یا آنرا زنا میگوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده، از بین میرود، و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدیاش نمیرسد. و روشن است که وقتى خود فعل از بین رفت، عنوانى هم که ما به آن بدهیم – چه خوب و چه بد – از بین میرود. و حال آنکه ما میگوییم عمل انسان مانند سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب، و همواره با آدمى هست تا در روز «تُبْلَى السَّرائِرُ»[6] خود را نمایان کند.
اینرا نیز میدانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمیشود، – همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در میآید، و دیگری انجام میدهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد- پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد، و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.[7]
خلاصه این که منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام می دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده میشود، و تبدیل به آثار خیر میگردد، و این معناى تبدیل سیئات به حسنات است.
البته از آنجا که خداوند بر هرکاری قادر و توانا است، هر گونه از این نوع تبدیلها منافاتى با قدرت مطلقه او ندارند، و ممکن است همه اینها در مفهوم آیه جمع باشند، و هیچ منافاتی هم با عقل ندارند.
آنچه در این آیه مورد دقت و تأمل بوده، چگونگی تبدیل «سیئات» به «حسنات» است؛ یعنی اینکه چگونه خداوند کارهای بد و خلاف گنهکاران را تبدیل به کارهای نیکو میکند؟!
در اینجا چند تفسیر از سوی فیلسوفان، متکلمان و مفسران قرآن کریم ارائه شده است که خلاصه آن چنین است:
1. تبدیل بدیها و گناهان اینگونه است؛ هنگامى که انسان توبه میکند، و ایمان به خدا میآورد، دگرگونى عمیقى در سراسر وجودش پیدا میشود، و به دلیل همین تحول و انقلاب درونى، سیئات اعمالش در آینده تبدیل به حسنات میشود. مثلاً اگر در گذشته مرتکب قتل میشد، در آینده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن میگذارد، و اگر زناکار بود، پس از توبه عفت پیشه میکند و پاکدامن میشود و این توفیق الهى را در سایه ایمان و توبه پیدا میکند.[2]
2. دیگر اینکه خداوند از راه کرم و فضل خویش بعد از توبه کردن، زشتیهای اعمال توبه کننده را پاک میکند، و به جاى آن حسنات مینشاند،[3] چنانکه در روایتى مرفوع، ابوذر از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند: روز قیامت که میشود بعضى از افراد را حاضر میکنند، خداوند دستور میدهد گناهان صغیره او را به او عرضه کنید و کبیرهها را بپوشانید، به او گفته میشود تو در فلان روز فلان گناه صغیره را انجام دادى، و او به آن اعتراف میکند، ولى قلبش از گناهان کبیره ترسان و لرزان است. در اینجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفى کند دستور میدهد به جاى هر سیئه، حسنهاى به او بدهید …[4]
مراد از جایگزینکردن خوبیها به جای بدیها، این نیست که مثلاً سخن راستی را جایگزین سخن دروغ میکنند، بلکه مراد آن است که مجازات آن یکی را برداشته و به جایش پاداش کار نیکی را در پرونده او ثبت میکنند. بدین معنا که خداوند از چنین کسانى عذاب قتل و زنا را برداشته و ثواب قتل به حق و عفت به آنان میدهد.[5]
3. در این مسئله نخست باید دید که گناه چیست؟ آیا نفس و خود عمل ناشایست گناه است، و در مقابل نفس فعلى دیگر حسنه است، یا آنکه نفس فعل و حرکات و سکناتى که فعل از آن تشکیل شده، در گناه و ثواب یکى است، و اگر یکى است، پس گناه شدن گناه از کجا و ثواب شدن عمل ثواب از کجا است؟
مثلاً عمل زنا و نکاح چه فرقى با هم دارند؟ که یکى گناه و دیگرى ثواب شد، با اینکه حرکات و سکناتى که عمل، از آن تشکیل یافته در هر دو یکى است؟ و همچنین خوردن که در حلال و حرام یکى است؟
در این موضوع، اگر دقت کنیم خواهیم دید تفاوت این دو در موافقت و مخالفت خدا است؛ مخالفت و موافقتى که در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته میشود، نه خود نفس فعل؛ چون نفس فعل و حرکات و سکنات که یا آنرا زنا میگوییم و یا نکاح، به هر حال فانى شده، از بین میرود، و تا یک جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدیاش نمیرسد. و روشن است که وقتى خود فعل از بین رفت، عنوانى هم که ما به آن بدهیم – چه خوب و چه بد – از بین میرود. و حال آنکه ما میگوییم عمل انسان مانند سایه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است که یا مستتبع عقاب است و یا ثواب، و همواره با آدمى هست تا در روز «تُبْلَى السَّرائِرُ»[6] خود را نمایان کند.
اینرا نیز میدانیم که اگر ذات کسى شقى و یا آمیخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتکب عمل زشت و گناه نمیشود، – همان حرکات و سکناتى را که در یک فرد شقى به صورت زنا در میآید، و دیگری انجام میدهد، بدون اینکه زنا و کار زشت بوده باشد- پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى که به تمام معنا شقى است و یا ذاتى که آمیخته با شقاوت و خباثت است.
حال که چنین شد، اگر فرض کنیم چنین ذاتى از راه توبه و ایمان و عمل صالح مبدل به ذاتى طیب و طاهر و خالى از شقاوت و خباثت شد، و آن ذات مبدل به ذاتى گشت که هیچ شائبه شقاوت در آن نبود، لازمه این تبدل این است که آثارى هم که در سابق داشت و ما نام گناه بر آن نهاده بودیم، با مغفرت و رحمت خدا مبدل به آثارى شود که با نفس سعید و طیب و طاهر مناسب باشد و آن این است که: عنوان گناه از آن برداشته شود و عنوان حسنه و ثواب به خود بگیرد. و چه بسا ذکر رحمت و مغفرت در ذیل آیه اشاره به همین معنا باشد.[7]
خلاصه این که منظور از سیئات، نفس اعمالى که انسان انجام می دهد نیست، بلکه آثار سویى است که از آن بر روح و جان انسان نشسته، هنگامى که توبه کند و ایمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچیده میشود، و تبدیل به آثار خیر میگردد، و این معناى تبدیل سیئات به حسنات است.
البته از آنجا که خداوند بر هرکاری قادر و توانا است، هر گونه از این نوع تبدیلها منافاتى با قدرت مطلقه او ندارند، و ممکن است همه اینها در مفهوم آیه جمع باشند، و هیچ منافاتی هم با عقل ندارند.