در روایاتی عنوان شده است که یکی از موانع استجابت دعا، ترک امر به معروف و نهی از منکر است؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «امر به معروف و نهى از منکر را فرو مگذارید، که بدترین کسانتان بر شما حاکم و سرپرست شوند، از آن پس، هر چه دعا کنید به اجابت نرسد».[1]
در این زمینه باید گفت؛ اگر افراد جامعه امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، این امر باعث بروز منکر و کاستى معروف از طبیعت افراد بدکردار شده و زمینه تسلّط و غلبه آنان و زمامدارى تبهکاران فراهم میآید. این خود باعث فزونى بدى و بدکاران و کاستى شایستگان و سستى همّت آنها میگردد و در نتیجه هر چه دعا میکنند مستجاب نمیشود.[2]
البته، با توجه به روایاتی که در این زمینه آمده؛ به نظر میرسد اجابت نشدن دعا در صورتی است که بیشتر و یا تمام مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و در واقع بیشتر آنها با این فریضه الهی مخالفت کنند. با آنکه شاید بتوان این برداشت را از روایت داشت که در صورت ترک وظیفه عمومی امر به معروف و به دنبال آن، حاکم شدن ستمکاران، دعا برای ریشهکن شدن آنان که دعایی اجتماعی است، مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت، اما ممکن است در این عدم پذیرش دعا، تفاوتی میان دعای عمومی و دعای شخصی هم نباشد؛ زیرا کسی که با فراهم بودن شرایط، امر به معروف و نهی از منکر نمیکند، اما برای منافع شخصی خود دست به دعا برمیدارد، شایسته آن است که برخی دعاهایش مستجاب نشود.
به هر حال؛ اگر بگوییم ترک امر به معروف و نهی از منکر موجب اجابت نشدن دعای شخصی هم میشود، هیچ منافاتی با عقل ندارد؛ زیرا وظیفه اجتماعی هم مانند وظیفه فردی تکلیفی برای انسانها است و انجام ندادن آن میتواند عواقبی را به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه؛ اگر شخصی بتواند با هشدار عمومی نسبت به خطرناک بودن منطقهای برای شنا، از غرق شدن عدهای جلوگیری کند، اما این هشدار را ندهد نباید انتظار داشته باشد که دعاهای فردی آینده او درباره غرق نشدن خودش از جانب پروردگار مورد پذیرش قرار گیرد!
چنانکه امام باقر(ع) میفرماید: «امر به معروف و نهى از منکر دو خوى از خوهاى خداوند عزّوجلّ هستند. هر کس آنها را یارى دهد خداوند عزّتش بخشد و هر کس تنهایشان گذارد خداوند عزّوجلّ او را تنها گذارد».[3]
در این زمینه باید گفت؛ اگر افراد جامعه امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، این امر باعث بروز منکر و کاستى معروف از طبیعت افراد بدکردار شده و زمینه تسلّط و غلبه آنان و زمامدارى تبهکاران فراهم میآید. این خود باعث فزونى بدى و بدکاران و کاستى شایستگان و سستى همّت آنها میگردد و در نتیجه هر چه دعا میکنند مستجاب نمیشود.[2]
البته، با توجه به روایاتی که در این زمینه آمده؛ به نظر میرسد اجابت نشدن دعا در صورتی است که بیشتر و یا تمام مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و در واقع بیشتر آنها با این فریضه الهی مخالفت کنند. با آنکه شاید بتوان این برداشت را از روایت داشت که در صورت ترک وظیفه عمومی امر به معروف و به دنبال آن، حاکم شدن ستمکاران، دعا برای ریشهکن شدن آنان که دعایی اجتماعی است، مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت، اما ممکن است در این عدم پذیرش دعا، تفاوتی میان دعای عمومی و دعای شخصی هم نباشد؛ زیرا کسی که با فراهم بودن شرایط، امر به معروف و نهی از منکر نمیکند، اما برای منافع شخصی خود دست به دعا برمیدارد، شایسته آن است که برخی دعاهایش مستجاب نشود.
به هر حال؛ اگر بگوییم ترک امر به معروف و نهی از منکر موجب اجابت نشدن دعای شخصی هم میشود، هیچ منافاتی با عقل ندارد؛ زیرا وظیفه اجتماعی هم مانند وظیفه فردی تکلیفی برای انسانها است و انجام ندادن آن میتواند عواقبی را به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه؛ اگر شخصی بتواند با هشدار عمومی نسبت به خطرناک بودن منطقهای برای شنا، از غرق شدن عدهای جلوگیری کند، اما این هشدار را ندهد نباید انتظار داشته باشد که دعاهای فردی آینده او درباره غرق نشدن خودش از جانب پروردگار مورد پذیرش قرار گیرد!
چنانکه امام باقر(ع) میفرماید: «امر به معروف و نهى از منکر دو خوى از خوهاى خداوند عزّوجلّ هستند. هر کس آنها را یارى دهد خداوند عزّتش بخشد و هر کس تنهایشان گذارد خداوند عزّوجلّ او را تنها گذارد».[3]