1. خداوند در قرآن کریم در ارتباط با احاطه همه جانبه و قدرت مطلقه خود بر انسان، میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛[1] ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را میدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.
نزدیکتر بودن از رگ گردن یا رگ قلب، در حقیقت تمثیل و تشبیهی است برای قرب معنوی در قالب یک صورت حسی قابل مشاهده.[2]
معنایش این است که ما انسان را خلق کردیم و همواره تا هستى او باقى است از خطورات قلبیاش آگاهیم، و نیز همواره از رگ قلبش به او نزدیکتریم؛ یعنی ما به انسان از شریانهایی حیاتیاش که در داخل بدنش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟!
خداوند در این جمله(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید)، خواسته مقصود خویش را با عبارتى ساده و قابل فهم برای همه مردم بیان کرده باشد، و گرنه مسئله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفرید و آثارى براى آن قرار داد، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است؛ لذا خدا از هر جهتى که فرض شود، حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است؛ و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است؛ از اینرو خداوند متعال به این حد اکتفاء کرده که «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم». تا برای همگان قابل فهم باشد. چنانکه در جاى دیگر نزدیک به همین معنا را فرموده است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛[3] و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود.[4]
در حقیقت آیه مورد بحث، اشاره به احاطه وجود و قیومیّت حق تعالى دارد؛ یعنى چون وجود و هستى انسان به دست ما است، پس به این لحاظ ما بِوى نزدیکتر از رگ حیات او هستیم. دلیل نزدیکتر بودن خداوند به انسان(نَحْنُ أَقْرَبُ) این است که وجود هر چیزی وابسته به آن چیزى است که قوام و تحقق وجود او به آن است؛ و از آنجا که ذات متعال، خالق، به وجود آورنده و غایت موجودات است، در واقع تمام آنها، و مقوّم وجود آنان است؛ لذا وقتی چنین است، چگونه ممکن است چیزی از او غایب باشد؟![5]
2. اما در ارتباط با اینکه آیا ائمه(ع) نیز چنین ارتباط نزدیکی با انسانها دارند باید گفت که گرچه شاهد بودن آن حضرات بر رفتارهای خود را نمیتوانیم انکار کنیم، اما روایتی را نیافتیم که حتی در تفسیری باطنی نشانگر آن باشد که این آیه در شأن آن بزرگواران است، بلکه بر عکس روایاتی وجود دارند که امامان معصوم، خدا را مصداق این آیه قرار داده و خود نیز در مناجاتهایشان با پروردگار از این فراز قرآن استفاده میکردند:
2- 1. امام صادق(ع) میفرماید: در نوشتههای علی(ع) آمده است: مدح و ثنا، پیش از سؤال است. وقتی خواستی خداى تعالى را بخوانى، او را تعظیم نما و به بزرگى یاد کن. راوی میگوید پرسیدم، چگونه او را تعظیم کنم؟ فرمود: بگو “یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَىّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ … یا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ”. اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن. اى آنکه مانع و حائل میگردد میان انسان و قلبش».[6]
2- 2. از امام صادق(ع) نقل کردهاند: پدرم(ع) بعد از نماز صبح این دعا را میخواند: «یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَىّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».[7]
2- 3. در حدیث آمده است؛ روزى ابوحنیفه به امام صادق(ع) گفت، فرزندت موسى را دیدم که نماز میخواند، و مردم از جلوى او عبور میکردند، و او آنها را نهى نمیکرد، در حالیکه اینکار پسندیده نیست. امام صادق(ع) فرمود؛ فرزندم موسى را صدا کنید، حضرت را صدا کردند، امام صادق سخن ابوحنیفه را براى فرزندش تکرار کرد. موسی بن جعفر در جواب گفت؛ اى پدر، کسى که من براى او نماز میخواندم از آنها به من نزدیکتر بود، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ما به انسان از رگ قلب او نزدیکتریم.
امام صادق(ع) او را در آغوش گرفت، و فرمود: پدر و مادرم به فدایت باد، اى کسى که اسرار الهى در قلبت به ودیعت نهاده شده است![8]
نزدیکتر بودن از رگ گردن یا رگ قلب، در حقیقت تمثیل و تشبیهی است برای قرب معنوی در قالب یک صورت حسی قابل مشاهده.[2]
معنایش این است که ما انسان را خلق کردیم و همواره تا هستى او باقى است از خطورات قلبیاش آگاهیم، و نیز همواره از رگ قلبش به او نزدیکتریم؛ یعنی ما به انسان از شریانهایی حیاتیاش که در داخل بدنش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟!
خداوند در این جمله(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید)، خواسته مقصود خویش را با عبارتى ساده و قابل فهم برای همه مردم بیان کرده باشد، و گرنه مسئله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛ زیرا خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفرید و آثارى براى آن قرار داد، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس، و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است؛ لذا خدا از هر جهتى که فرض شود، حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است؛ و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است؛ از اینرو خداوند متعال به این حد اکتفاء کرده که «ما از رگ گردن به او نزدیکتریم». تا برای همگان قابل فهم باشد. چنانکه در جاى دیگر نزدیک به همین معنا را فرموده است: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛[3] و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حایل میشود.[4]
در حقیقت آیه مورد بحث، اشاره به احاطه وجود و قیومیّت حق تعالى دارد؛ یعنى چون وجود و هستى انسان به دست ما است، پس به این لحاظ ما بِوى نزدیکتر از رگ حیات او هستیم. دلیل نزدیکتر بودن خداوند به انسان(نَحْنُ أَقْرَبُ) این است که وجود هر چیزی وابسته به آن چیزى است که قوام و تحقق وجود او به آن است؛ و از آنجا که ذات متعال، خالق، به وجود آورنده و غایت موجودات است، در واقع تمام آنها، و مقوّم وجود آنان است؛ لذا وقتی چنین است، چگونه ممکن است چیزی از او غایب باشد؟![5]
2. اما در ارتباط با اینکه آیا ائمه(ع) نیز چنین ارتباط نزدیکی با انسانها دارند باید گفت که گرچه شاهد بودن آن حضرات بر رفتارهای خود را نمیتوانیم انکار کنیم، اما روایتی را نیافتیم که حتی در تفسیری باطنی نشانگر آن باشد که این آیه در شأن آن بزرگواران است، بلکه بر عکس روایاتی وجود دارند که امامان معصوم، خدا را مصداق این آیه قرار داده و خود نیز در مناجاتهایشان با پروردگار از این فراز قرآن استفاده میکردند:
2- 1. امام صادق(ع) میفرماید: در نوشتههای علی(ع) آمده است: مدح و ثنا، پیش از سؤال است. وقتی خواستی خداى تعالى را بخوانى، او را تعظیم نما و به بزرگى یاد کن. راوی میگوید پرسیدم، چگونه او را تعظیم کنم؟ فرمود: بگو “یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَىّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ … یا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ”. اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن. اى آنکه مانع و حائل میگردد میان انسان و قلبش».[6]
2- 2. از امام صادق(ع) نقل کردهاند: پدرم(ع) بعد از نماز صبح این دعا را میخواند: «یا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ الَىّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ».[7]
2- 3. در حدیث آمده است؛ روزى ابوحنیفه به امام صادق(ع) گفت، فرزندت موسى را دیدم که نماز میخواند، و مردم از جلوى او عبور میکردند، و او آنها را نهى نمیکرد، در حالیکه اینکار پسندیده نیست. امام صادق(ع) فرمود؛ فرزندم موسى را صدا کنید، حضرت را صدا کردند، امام صادق سخن ابوحنیفه را براى فرزندش تکرار کرد. موسی بن جعفر در جواب گفت؛ اى پدر، کسى که من براى او نماز میخواندم از آنها به من نزدیکتر بود، چنانکه خداوند متعال میفرماید: ما به انسان از رگ قلب او نزدیکتریم.
امام صادق(ع) او را در آغوش گرفت، و فرمود: پدر و مادرم به فدایت باد، اى کسى که اسرار الهى در قلبت به ودیعت نهاده شده است![8]