موضوع مطرح شده در پرسش به چند صورت قابل بیان و تفسیر است:
1. منظور از آن این است که خداوند چون مبدا و آغاز همه موجودات است، بنابر این هر کس هر چه دارد خداوند به او داده است. به این معنا میتوان گفت همه به خداوند بر میگردند.
2. منظور از این جملات، بیان عشق و علاقه ذاتی موجودات به خداوند است که همه عاشق خدا هستند؛ علاقه و میل به خداوند میتواند معلول یک از این دو عامل باشد:
1-2. تمام موجودات به دنبال کمال مطلق و رسیدن به موجود برتر هستند و هیچ موجودی برتر و کاملتر از خداوند نیست، بنابراین همه خواهان خداوند هستند.
2-2. از آنجا که هر کس هر چه دارد خداوند به او عطا کرده است و خداوند منشا اصلی همه خیرات است. بنابراین هر چیزی در درون ذات خود دائماً احساس نیاز به خداوند میکند.[1] همین مضمون در زبان شعری چنین بیان شده:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش.[2]
3. منظور از این جملات که ما همه به سوى او باز میگردیم این است که به ما اعلام کند که اینجا سراى جاویدان نیست زوال نعمتها و کمبود مواهب و یا کثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اینها وسیلهاى است براى پیمودن مراحل تکامل، توجه به این دو اصل اساسى اثر عمیقى در ایجاد روح استقامت و صبر دارد.[3]
4. معناى این جملات این است که انسان اقرار و اعتراف کند به اینکه مملوک پروردگار است و بداند که اختیار ملک با مالک است و هر گونه تصرفى بخواهد میکند که این قسمت مفاد جمله اول است و مفاد جمله دوم اشاره به بقا نداشتن دنیا است که انسان بداند این دنیا محل گذر است و آنچه به حسب ظاهر هم مالک است بالاخره از او سلب خواهد شد و همه و همه به سوى مالک حقیقى که خداوند است بازگشت خواهند نمود.[4]
1. منظور از آن این است که خداوند چون مبدا و آغاز همه موجودات است، بنابر این هر کس هر چه دارد خداوند به او داده است. به این معنا میتوان گفت همه به خداوند بر میگردند.
2. منظور از این جملات، بیان عشق و علاقه ذاتی موجودات به خداوند است که همه عاشق خدا هستند؛ علاقه و میل به خداوند میتواند معلول یک از این دو عامل باشد:
1-2. تمام موجودات به دنبال کمال مطلق و رسیدن به موجود برتر هستند و هیچ موجودی برتر و کاملتر از خداوند نیست، بنابراین همه خواهان خداوند هستند.
2-2. از آنجا که هر کس هر چه دارد خداوند به او عطا کرده است و خداوند منشا اصلی همه خیرات است. بنابراین هر چیزی در درون ذات خود دائماً احساس نیاز به خداوند میکند.[1] همین مضمون در زبان شعری چنین بیان شده:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش.[2]
3. منظور از این جملات که ما همه به سوى او باز میگردیم این است که به ما اعلام کند که اینجا سراى جاویدان نیست زوال نعمتها و کمبود مواهب و یا کثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اینها وسیلهاى است براى پیمودن مراحل تکامل، توجه به این دو اصل اساسى اثر عمیقى در ایجاد روح استقامت و صبر دارد.[3]
4. معناى این جملات این است که انسان اقرار و اعتراف کند به اینکه مملوک پروردگار است و بداند که اختیار ملک با مالک است و هر گونه تصرفى بخواهد میکند که این قسمت مفاد جمله اول است و مفاد جمله دوم اشاره به بقا نداشتن دنیا است که انسان بداند این دنیا محل گذر است و آنچه به حسب ظاهر هم مالک است بالاخره از او سلب خواهد شد و همه و همه به سوى مالک حقیقى که خداوند است بازگشت خواهند نمود.[4]