منطقیین علم را بر دو نوع میدانند: 1. علم تصوری، 2. علم تصدیقی،
1. علم تصوری به معنای حضور صورت شیء بدون حکم نزد عقل است.[1]
علم تصوری مفهومی اعم است که مفاهیم متعددی را شامل میشود مانند:
1-1. وهم،
2-1. شک،
3-1. ظن،
4-1. جزم.
بنابراین تنها چیزی که در مقابل این نوع علم قرار میگیرد، جهل مطلق است که همان عدم تحقق تصور در نفس است.
2. علم تصدیقی، به معنای حضور صورت شیء نزد عقل همراه با حکم است.[2]
علم تصدیقی شامل یقین و ظن میشود اما شامل وهم و شک نمیشود.[3]
نکته دیگری که باید توجه داشت، این است که گاهی منظور از «علم» همان یقین است؛ یعنی مقصود فقط تصدیق جازم است و شامل ظن نمیشود؛ چنانکه در آیه شریفه میفرماید: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً»؛[4] آنها هرگز به این سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بیپایه پیروى میکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیکند.
در این آیه «ظن» در مقابل «علم» آمده است. البته بحث تفصیلی این مطلب را باید در کتابهای اصول فقه جستوجو کرد.
با توجه به مطالب یاد شده، میتوان چنین نتیجه گرفت که علم دارای سه معنا، یا سه کاربرد و یا سه مرتبه است:
1. علم به معنای عام، که همان «علم تصوری» مورد نظر است. در این صورت علاوه بر یقین، ظن، وهم و شک نیز جزو علم شمرده میشود.
2. علم به معنای خاص، مقصود از آن «علم تصدیقی» است؛ در این صورت فقط یقین و ظن جزو علم میشوند؛ و وهم و شک از آن خارجاند و از مقوله جهل تصدیقی به شمار می آیند نه جهل مطلق که شامل جهل تصوری هم بشود.
3. علم به معنای خاص الخاص، که همان یقین است و در این صورت «ظن» نیز از علم خارج میگردد و جهل شمرده میشود.
بنابراین اولاً: وهم داخل تصدیق نیست، هر چند داخل علم به معنای عام و تصوری است. ثانیاً: ظن هر چند داخل علم به معنای خاص الخاص و یقینی نیست؛ ولی همانگونه که بیان شد از اقسام علم خاص که از مقوله تصدیق است میباشد و ذکر آن در زیر مجموعه تصدیق اشکالی را در پی نخواهد داشت.
1. علم تصوری به معنای حضور صورت شیء بدون حکم نزد عقل است.[1]
علم تصوری مفهومی اعم است که مفاهیم متعددی را شامل میشود مانند:
1-1. وهم،
2-1. شک،
3-1. ظن،
4-1. جزم.
بنابراین تنها چیزی که در مقابل این نوع علم قرار میگیرد، جهل مطلق است که همان عدم تحقق تصور در نفس است.
2. علم تصدیقی، به معنای حضور صورت شیء نزد عقل همراه با حکم است.[2]
علم تصدیقی شامل یقین و ظن میشود اما شامل وهم و شک نمیشود.[3]
نکته دیگری که باید توجه داشت، این است که گاهی منظور از «علم» همان یقین است؛ یعنی مقصود فقط تصدیق جازم است و شامل ظن نمیشود؛ چنانکه در آیه شریفه میفرماید: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً»؛[4] آنها هرگز به این سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بیپایه پیروى میکنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیکند.
در این آیه «ظن» در مقابل «علم» آمده است. البته بحث تفصیلی این مطلب را باید در کتابهای اصول فقه جستوجو کرد.
با توجه به مطالب یاد شده، میتوان چنین نتیجه گرفت که علم دارای سه معنا، یا سه کاربرد و یا سه مرتبه است:
1. علم به معنای عام، که همان «علم تصوری» مورد نظر است. در این صورت علاوه بر یقین، ظن، وهم و شک نیز جزو علم شمرده میشود.
2. علم به معنای خاص، مقصود از آن «علم تصدیقی» است؛ در این صورت فقط یقین و ظن جزو علم میشوند؛ و وهم و شک از آن خارجاند و از مقوله جهل تصدیقی به شمار می آیند نه جهل مطلق که شامل جهل تصوری هم بشود.
3. علم به معنای خاص الخاص، که همان یقین است و در این صورت «ظن» نیز از علم خارج میگردد و جهل شمرده میشود.
بنابراین اولاً: وهم داخل تصدیق نیست، هر چند داخل علم به معنای عام و تصوری است. ثانیاً: ظن هر چند داخل علم به معنای خاص الخاص و یقینی نیست؛ ولی همانگونه که بیان شد از اقسام علم خاص که از مقوله تصدیق است میباشد و ذکر آن در زیر مجموعه تصدیق اشکالی را در پی نخواهد داشت.