1. آنگونه که از تعالیم اسلامی برمیآید، عذابهای عمومی ویژه افراد گناهکار نیست. منتها افراد بیگناه دچار عذاب قیامت نخواهند شد. قرآن کریم در این باره هشدار داده و میفرماید: «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّة»؛[1] و از فتنهاى پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانى از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود).
هر گاه در جامعهاى فساد و گناه شایع شود، وظیفه مؤمنان است که در مقابل فساد بایستند و از آن جلوگیرى کنند. مؤمنان باید بدانند که خوب بودن و گناه نکردن آنها کافى نیست، بلکه باید علاوه بر اصلاح نفس خویش، در فکر دیگران هم باشند و در اصلاح جامعهاى که در آن زندگى میکنند بکوشند و این همان وظیفه امر به معروف و نهى از منکر است که دو واجب دینى است.
طبق یک سنّت الهى، هر گاه در جامعهاى فساد و گناه رواج یابد و خدا بخواهد به آن جامعه بلا نازل کند، این بلا فقط بر اهل فساد و ستمگران نازل نخواهد شد، بلکه دامن کسانى را نیز خواهد گرفت که به وظیفه تبلیغى و اصلاحى خود عمل نکردهاند و ستمگران را با سکوت خود تشویق نمودهاند. این آیه از همین سنّت الهى خبر میدهد و خطاب به مؤمنان میفرماید: از عذابى بترسید که فقط سراغ ستمگران از شما نخواهد آمد؛ یعنى این عذاب عمومى خواهد بود و مؤمنان را هم در برخواهد گرفت.[2]
چنانکه در حدیثى از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: خداوند (عز و جل) هرگز عموم را به دلیل عمل گروهى خاص مجازات نمیکند، مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گرد و توانایى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند، در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد. [3]
2. گذشته از این، در مورد زنان قوم لوط نیز باید گفت؛ آنان نیز به همجنسگرایی روی آورده بودند:
امام باقر(ع) در روایتی میفرماید: چون ابلیس دید که کارش در میان مردان پا بر جا شده، خویش را به شکل زنى در آورد و به سراغ زنان رفت و به آنان گفت: مردان شما با یکدیگر همجنسبازى میکنند؟ آنان گفتند: آرى، ما خود دیدهایم. ابلیس به زنان گفت شما هم این کار را بکنید و به آنان همجنسبازى را آموخت و زنان نیز به همدیگر اکتفا کرده و آنان نیز به همجنسبازى روی آوردند. [4]
گفتنی است؛ با آنکه در روایات آمده که زنان این قوم نیز دچار همجنسبازی بودند؛ اما همسر حضرت لوط(ع) به این دلیل مجازات نشده بود، بلکه دلیلش جاسوسی برای گناهکاران و خیانت به حضرت لوط(ع) بوده است.[5]
هر گاه در جامعهاى فساد و گناه شایع شود، وظیفه مؤمنان است که در مقابل فساد بایستند و از آن جلوگیرى کنند. مؤمنان باید بدانند که خوب بودن و گناه نکردن آنها کافى نیست، بلکه باید علاوه بر اصلاح نفس خویش، در فکر دیگران هم باشند و در اصلاح جامعهاى که در آن زندگى میکنند بکوشند و این همان وظیفه امر به معروف و نهى از منکر است که دو واجب دینى است.
طبق یک سنّت الهى، هر گاه در جامعهاى فساد و گناه رواج یابد و خدا بخواهد به آن جامعه بلا نازل کند، این بلا فقط بر اهل فساد و ستمگران نازل نخواهد شد، بلکه دامن کسانى را نیز خواهد گرفت که به وظیفه تبلیغى و اصلاحى خود عمل نکردهاند و ستمگران را با سکوت خود تشویق نمودهاند. این آیه از همین سنّت الهى خبر میدهد و خطاب به مؤمنان میفرماید: از عذابى بترسید که فقط سراغ ستمگران از شما نخواهد آمد؛ یعنى این عذاب عمومى خواهد بود و مؤمنان را هم در برخواهد گرفت.[2]
چنانکه در حدیثى از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: خداوند (عز و جل) هرگز عموم را به دلیل عمل گروهى خاص مجازات نمیکند، مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گرد و توانایى بر انکار آن داشته باشند در عین حال سکوت کنند، در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد. [3]
2. گذشته از این، در مورد زنان قوم لوط نیز باید گفت؛ آنان نیز به همجنسگرایی روی آورده بودند:
امام باقر(ع) در روایتی میفرماید: چون ابلیس دید که کارش در میان مردان پا بر جا شده، خویش را به شکل زنى در آورد و به سراغ زنان رفت و به آنان گفت: مردان شما با یکدیگر همجنسبازى میکنند؟ آنان گفتند: آرى، ما خود دیدهایم. ابلیس به زنان گفت شما هم این کار را بکنید و به آنان همجنسبازى را آموخت و زنان نیز به همدیگر اکتفا کرده و آنان نیز به همجنسبازى روی آوردند. [4]
گفتنی است؛ با آنکه در روایات آمده که زنان این قوم نیز دچار همجنسبازی بودند؛ اما همسر حضرت لوط(ع) به این دلیل مجازات نشده بود، بلکه دلیلش جاسوسی برای گناهکاران و خیانت به حضرت لوط(ع) بوده است.[5]
[1]. انفال، 25.
[2]. جعفری، یعقوب، کوثر، ج 4، ص 351، بیجا، بیتا.
[3]. شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 6، ص 218، ح 17736، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[4]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 110- 111، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[5]. سید مرتضى علم الهدى، على بن حسین، نفائس التأویل، ج 2، ص 440، بیروت، شرکه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1431ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 301، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.