با آنکه اصحاب امام حسین(ع) در زمره برترین یاران ائمه به شمار میروند – چنانکه حضرتش در شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: «من اصحابی برتر و اولی از اصحاب خودم نمیشناسم … پس خداوند بهترین پاداش را به همه شما بدهد-.[1] اما اطلاعات زیادی در ارتباط با زندگی شخصی یا اجتماعی بسیاری از این بزرگان در اختیار نیست و جناب مسلم بن عوسجه نیز با اینکه از اصحاب پیامبر اکرم(ص) به شمار میرفت و جایگاه ویژهای نزد مسلمانان دارد، از این قاعده مستثنا نیست.
شاهد جایگاه اجتماعی مسلم بن عوسجه، کلامی است که شبث بن ربعی بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم، در رابطه با او گفته است؛ وی [در صحنه کربلاء خطاب به قاتلین مسلم] میگوید: «مادرانتان به عزایتان بنشیند، آیا نمیدانید با این کارتان دارید خودتان را با دستانتان میکشید و خود را برای دیگران ذلیل میکنید؟ آیا با قتل مسلم بن عوسجه خوشحال میشوید [در حالیکه] قسم به کسی که تسلیم او شدهام همانا موقعیت و جایگاه او در مسلمین گرامی است؛ همانا او را در روز آذربایجان دیدم که شش نفر از مشرکین را قبل از اتفاق [و یاری] لشکریان مسلمین، به هلاکت رسانید».[2]
با وجود چنین تعبیری از دشمن، جایگاه مسلم بن عوسجه در آن زمان کاملاً آشکار میشود، اما متأسفانه به دلیل تحاریف مغرضان یا نابودی اسناد در طول تاریخ، خبری از زندگی ایشان به ما نرسیده است؛ مگر اندکی که بیشتر آن به حادثه کربلا مربوط میشود.
در کتاب انصار الحسین آمده است: «مسلم بن عوسجه پیر مردی با سن زیاد بود و بزرگترین شخصیت قبیله خویش به شمار میرفت و از شخصیتهای بارز کوفه بود». همچنین آمده است: «همه مصادر نام مسلم بن عوسجه اسدی را [در شمار یاران امام و شهدای کربلا] ذکر کردهاند و او اولین شهید از یاران امام حسین(ع) است، صحابی پیامبر به شمار میرفته و از حضرتش روایت نقل کرده است. در کوفه برای امام حسین بیعت جمع میکرد و مسلم بن عقیل هنگامی که حرکت کوتاه خود را آغاز کرد، با او برای بیعت با برخی قبایل، پیمان بست».[3] علاوه بر اینها، قضیه معقل (جاسوس ابن زیاد که برای یافتن مسلم بن عقیل خود را شیعه و محب امام معرفی کرده بود) نمایانگر ظهور و بروز مسلم بن عوسجه در میان شیعیان کوفه است. هنگامی که معقل وارد کوفه شد، در مورد مسلم بن عقیل از مردم سؤال میپرسید، در جواب به او گفتند: سراغ مسلم بن عوسجه برو، او کسی است که برای امام حسین بیعت جمع میکند».[4]
اما شاید بتوان شب و روز عاشورا را به عنوان درخشانترین برگ کارنامه مسلم بن عوسجه معرفی کرد؛ او به هر طریقی خود را به کربلا رساند و به امام ملحق شد و در شب عاشورا، بعد از اینکه امام حسین بیعت خود را از یاران برداشتند و اذن به ترک نبرد دادند، هر یک از یاران به ابراز وفاداری پرداختند؛ یکی از آنها مسلم بود که در کلماتی شور انگیز اعلان داشت: «اگر از شما دست برداریم به چه چیز نزد خدای متعال نسبت به ادای حق شما تعذر بجوییم؟ نه به خدا سوگند چنین نمیکنم حتی نیزه خود را در شکم آنان فرو برم و با شمشیرم بر آنها ضربت وارد سازم تا هنگامی که دسته شمشیر در دستانم باشد؛ اگر هم سلاحی نداشته باشم با پرتاب سنگ به قتال با آنان میپردازم. به خدا سوگند شما را تنها نمیگذاریم تا خدای تبارک و تعالی بداند که ما از شما در غیبت رسول الله(ص) حفاظت کردیم. به خدا سوگند اگر بدانم که کشته میشوم و بعد زنده میگردم و سپس سوزانده میشوم و بعد از آن زنده میگردم و با من هفتاد بار چنین کنند، دست از شما بر نمیدارم تا روح من از برای شما از بدنم خارج گردد؛ پس [حال] چگونه چنین نکنم در حالی که میدانیم فقط یک بار کشته میشوم و این کرامتی است که هرگز از بین رفتنی نیست».[5] چنین سخنان پر شور و آکنده از احساس، آن هم در چنین شرایط حساسی که تقابل حق و باطل شکل میگیرد، نشان دهنده بینش عمیق و والای مسلم و نیز قدرت ایمان و پایداری در راه عقیده ایشان است که بعد از شناخت صحیح حق، حاضر نیست تحت هیچ شرایطی از یاری آنحضرت دست بردارد.
علاوه بر این، حادثۀ و جریان شهادت او نیز جزو کارنامه درخشان مسلم به حساب میآید: مسلم، علیرغم مسنّ بودن و داشتن جایگاهی اجتماعی، به عنوان اولین سرباز امام حسین پا به میدان نبرد میگذارد و بعد از جنگ نمایانی، پیکر پاکش بر زمین میافتد. در این هنگام امام به همراه حبیب بن مظاهر به بالین مسلم میآیند و حضرتش خطاب به مسم میگویند: «خدایت رحمت کند ای مسلم «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا». سپس حبیب بر بالین مسلم آمد و گفت: «کشته شدن تو برایم سنگین بود ای مسلم، جنت بر تو بشارت باد»؛ مسلم در جواب او با صدای نحیفی گفت: «خداوند به خیر بر تو بشارت دهد». و بعد حبیب خطاب به مسلم گفت: «اگر نبود که میدانستم تا ساعتی دیگر شهید میشوم، دوست داشتم به آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی». مسلم به او گفت: «به تو در مورد ابی عبدالله الحسین وصیت میکنم؛ پس قبل از حضرتش قتال کن تا کشته شوی».[6]
سید بن طاووس نیز در زیارت شهدای کربلاء در روز عاشورا زیارتی را در مورد مسلم بن عوسجه آورده که نشانگر جایگاه ویژه این شهید والا مقام میباشد.[7]
شاهد جایگاه اجتماعی مسلم بن عوسجه، کلامی است که شبث بن ربعی بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم، در رابطه با او گفته است؛ وی [در صحنه کربلاء خطاب به قاتلین مسلم] میگوید: «مادرانتان به عزایتان بنشیند، آیا نمیدانید با این کارتان دارید خودتان را با دستانتان میکشید و خود را برای دیگران ذلیل میکنید؟ آیا با قتل مسلم بن عوسجه خوشحال میشوید [در حالیکه] قسم به کسی که تسلیم او شدهام همانا موقعیت و جایگاه او در مسلمین گرامی است؛ همانا او را در روز آذربایجان دیدم که شش نفر از مشرکین را قبل از اتفاق [و یاری] لشکریان مسلمین، به هلاکت رسانید».[2]
با وجود چنین تعبیری از دشمن، جایگاه مسلم بن عوسجه در آن زمان کاملاً آشکار میشود، اما متأسفانه به دلیل تحاریف مغرضان یا نابودی اسناد در طول تاریخ، خبری از زندگی ایشان به ما نرسیده است؛ مگر اندکی که بیشتر آن به حادثه کربلا مربوط میشود.
در کتاب انصار الحسین آمده است: «مسلم بن عوسجه پیر مردی با سن زیاد بود و بزرگترین شخصیت قبیله خویش به شمار میرفت و از شخصیتهای بارز کوفه بود». همچنین آمده است: «همه مصادر نام مسلم بن عوسجه اسدی را [در شمار یاران امام و شهدای کربلا] ذکر کردهاند و او اولین شهید از یاران امام حسین(ع) است، صحابی پیامبر به شمار میرفته و از حضرتش روایت نقل کرده است. در کوفه برای امام حسین بیعت جمع میکرد و مسلم بن عقیل هنگامی که حرکت کوتاه خود را آغاز کرد، با او برای بیعت با برخی قبایل، پیمان بست».[3] علاوه بر اینها، قضیه معقل (جاسوس ابن زیاد که برای یافتن مسلم بن عقیل خود را شیعه و محب امام معرفی کرده بود) نمایانگر ظهور و بروز مسلم بن عوسجه در میان شیعیان کوفه است. هنگامی که معقل وارد کوفه شد، در مورد مسلم بن عقیل از مردم سؤال میپرسید، در جواب به او گفتند: سراغ مسلم بن عوسجه برو، او کسی است که برای امام حسین بیعت جمع میکند».[4]
اما شاید بتوان شب و روز عاشورا را به عنوان درخشانترین برگ کارنامه مسلم بن عوسجه معرفی کرد؛ او به هر طریقی خود را به کربلا رساند و به امام ملحق شد و در شب عاشورا، بعد از اینکه امام حسین بیعت خود را از یاران برداشتند و اذن به ترک نبرد دادند، هر یک از یاران به ابراز وفاداری پرداختند؛ یکی از آنها مسلم بود که در کلماتی شور انگیز اعلان داشت: «اگر از شما دست برداریم به چه چیز نزد خدای متعال نسبت به ادای حق شما تعذر بجوییم؟ نه به خدا سوگند چنین نمیکنم حتی نیزه خود را در شکم آنان فرو برم و با شمشیرم بر آنها ضربت وارد سازم تا هنگامی که دسته شمشیر در دستانم باشد؛ اگر هم سلاحی نداشته باشم با پرتاب سنگ به قتال با آنان میپردازم. به خدا سوگند شما را تنها نمیگذاریم تا خدای تبارک و تعالی بداند که ما از شما در غیبت رسول الله(ص) حفاظت کردیم. به خدا سوگند اگر بدانم که کشته میشوم و بعد زنده میگردم و سپس سوزانده میشوم و بعد از آن زنده میگردم و با من هفتاد بار چنین کنند، دست از شما بر نمیدارم تا روح من از برای شما از بدنم خارج گردد؛ پس [حال] چگونه چنین نکنم در حالی که میدانیم فقط یک بار کشته میشوم و این کرامتی است که هرگز از بین رفتنی نیست».[5] چنین سخنان پر شور و آکنده از احساس، آن هم در چنین شرایط حساسی که تقابل حق و باطل شکل میگیرد، نشان دهنده بینش عمیق و والای مسلم و نیز قدرت ایمان و پایداری در راه عقیده ایشان است که بعد از شناخت صحیح حق، حاضر نیست تحت هیچ شرایطی از یاری آنحضرت دست بردارد.
علاوه بر این، حادثۀ و جریان شهادت او نیز جزو کارنامه درخشان مسلم به حساب میآید: مسلم، علیرغم مسنّ بودن و داشتن جایگاهی اجتماعی، به عنوان اولین سرباز امام حسین پا به میدان نبرد میگذارد و بعد از جنگ نمایانی، پیکر پاکش بر زمین میافتد. در این هنگام امام به همراه حبیب بن مظاهر به بالین مسلم میآیند و حضرتش خطاب به مسم میگویند: «خدایت رحمت کند ای مسلم «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا». سپس حبیب بر بالین مسلم آمد و گفت: «کشته شدن تو برایم سنگین بود ای مسلم، جنت بر تو بشارت باد»؛ مسلم در جواب او با صدای نحیفی گفت: «خداوند به خیر بر تو بشارت دهد». و بعد حبیب خطاب به مسلم گفت: «اگر نبود که میدانستم تا ساعتی دیگر شهید میشوم، دوست داشتم به آنچه برایت مهم است به من وصیت کنی». مسلم به او گفت: «به تو در مورد ابی عبدالله الحسین وصیت میکنم؛ پس قبل از حضرتش قتال کن تا کشته شوی».[6]
سید بن طاووس نیز در زیارت شهدای کربلاء در روز عاشورا زیارتی را در مورد مسلم بن عوسجه آورده که نشانگر جایگاه ویژه این شهید والا مقام میباشد.[7]
[1]. نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلاء، ص 209، قم، بوستان کتاب، چاپ یازدهم، 1386ش.
[2]. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 605، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406ق.
[3]. شمس الدین، محمد مهدی، انصار الحسین، ج 1، ص 86، بیجا، بینا، چاپ دوم 1401ق.
[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 342، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ ابو الفرج على بن الحسین الأصفهانى، مقاتل الطالبیین، تحقیق، سید احمد صقر ، ج 3، ص 29، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
[5]. بحار الأنوار، ج 44، ص 393.
[6]. همان، ج 45 ص20 و 69.
[7]. ابن طاووس، على بن موسى، إقبال الأعمال، ج ۲، ص ۵۷۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1409ق.