با آنکه میپذیریم که عقل، رسول باطنی انسانهاست، اما این واقعیت، نافی نیاز به رسولان ظاهری نیست که یکی از وظایف مهمشان، بیدار کردن همان عقل است،[1] زیرا:
اولاً: دلایل لزوم نبوت منحصر در ادلهای که ذکر کردید نیست؛ زیرا عرفا از طریق لزوم مظهر و تجلی برای خداوند وارد میشوند؛ از بیان آن ادله در اینجا جهت رعایت اختصار صرف نظر میکنیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای مربوطه مراجعه کنید.[2]
ثانیاً: عقل خود اعتراف میکند که او احاطه به علوم ندارد. به بیان دیگر، منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[3] بنابراین، با این اعتراف عقل جایی برای احتمالی که مطرح کردید باقی نمیماند.
البته این منطق عقل (که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم) از پشتوانه محکمی برخوردار است؛ زیرا از یک سو عقل نظری در شناخت جزئیات مسائل ناتوان است و از سوی دیگر توان عقل عملی نیز در حد شناخت کلیات اموری است که مرتبط به عمل است؛ بنابراین شناخت مصادیق و جزئیات از عهده و توان عقل نظری و عملی خارج است.[4] اما آنچه که بیان کردید(کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتداءً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص دهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد) ظاهراً مقصود شما کشف و شهود است(نه عقل عملی)؛ ولی مشکل کشف شهود این است که به هر کشفی نمیتوان اعتماد کرد. کشف و شهودی قابل اعتماد است که بر خلاف شرع و وحی نباشد؛ یعنی برای شناخت کشف و شهود درست از کشف و شهود نادرست، نیاز به ملاک سنجش و میزان داریم؛ میزان و معیار برای شناخت کشف و شهود درست نیز قرآن و سنت یعنی ره آورد وحی و نبوت است. بنابراین کشف و شهود نیز نمیتواند ما را بینیاز از وحی کند.
ثالثاً: بر فرض قبول این احتمال که برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی پیدا کند، ولی در عین حال این استدلال – دست کم تا زمانی که انسانها به تمام مصالح دسترسی پیدا نکردند – ارزش و اعتبار دارد. بلکه شاید بتوان گفت حتی اگر یک فرد نیز پیدا شود که به تمام مصالح و مفاسد آگاهی ندارد لزوم پیامبر برای او ضرورت دارد؛ یعنی تا زمانی که یک فرد ولو از طریق رجوع به دیگران، خود به تمام مصالح علم پیدا نکند، فرستادن پیامبر برای او ضرورت دارد.
اولاً: دلایل لزوم نبوت منحصر در ادلهای که ذکر کردید نیست؛ زیرا عرفا از طریق لزوم مظهر و تجلی برای خداوند وارد میشوند؛ از بیان آن ادله در اینجا جهت رعایت اختصار صرف نظر میکنیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای مربوطه مراجعه کنید.[2]
ثانیاً: عقل خود اعتراف میکند که او احاطه به علوم ندارد. به بیان دیگر، منطق عقل این است که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم.[3] بنابراین، با این اعتراف عقل جایی برای احتمالی که مطرح کردید باقی نمیماند.
البته این منطق عقل (که من میفهمم که خیلى از چیزها را نمیفهمم و به وحى احتیاج دارم) از پشتوانه محکمی برخوردار است؛ زیرا از یک سو عقل نظری در شناخت جزئیات مسائل ناتوان است و از سوی دیگر توان عقل عملی نیز در حد شناخت کلیات اموری است که مرتبط به عمل است؛ بنابراین شناخت مصادیق و جزئیات از عهده و توان عقل نظری و عملی خارج است.[4] اما آنچه که بیان کردید(کسی روح و ظرف وجودی خود را قوی کند حتی اگر ابتداءً با گوش دادن به حرف انبیا میتواند رابطه عمل خود را با جزایش ببیند و خود تشخیص دهد چه چیز خوب و چقدر تأثیر در آخرتش دارد) ظاهراً مقصود شما کشف و شهود است(نه عقل عملی)؛ ولی مشکل کشف شهود این است که به هر کشفی نمیتوان اعتماد کرد. کشف و شهودی قابل اعتماد است که بر خلاف شرع و وحی نباشد؛ یعنی برای شناخت کشف و شهود درست از کشف و شهود نادرست، نیاز به ملاک سنجش و میزان داریم؛ میزان و معیار برای شناخت کشف و شهود درست نیز قرآن و سنت یعنی ره آورد وحی و نبوت است. بنابراین کشف و شهود نیز نمیتواند ما را بینیاز از وحی کند.
ثالثاً: بر فرض قبول این احتمال که برای عقل نظری و عملی انسان این امکان وجود دارد که زمانی به تمام مصالح دسترسی پیدا کند، ولی در عین حال این استدلال – دست کم تا زمانی که انسانها به تمام مصالح دسترسی پیدا نکردند – ارزش و اعتبار دارد. بلکه شاید بتوان گفت حتی اگر یک فرد نیز پیدا شود که به تمام مصالح و مفاسد آگاهی ندارد لزوم پیامبر برای او ضرورت دارد؛ یعنی تا زمانی که یک فرد ولو از طریق رجوع به دیگران، خود به تمام مصالح علم پیدا نکند، فرستادن پیامبر برای او ضرورت دارد.
[1] . نهج البلاغة، ص43، انتشارات هجرت، قم، 1414 ق. «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول…»
[2]. جوادى آملى، عبداللَّه، تحریر التمهید، یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری.
[3]. جوادى آملى، عبداللَّه، دینشناسى (سلسله بحثهاى فلسفه دین)، ص 127- ۱۷۴.
[4]. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به پاسخهای: 1157(سازگاری اسلام با عقل)، 227 ( عقل و گستره ی فعالیت آن ) و 271 ( نقش و رسالت پیامبران).