متن عربی روایت به نقل از شیخ صدوق(ره) چنین است:
«حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَال حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَخَذَ بِطِّيخَةً لِيَأْكُلَهَا فَوَجَدَهَا مُرَّةً فَرَمَى بِهَا فَقَالَ بُعْداً وَ سُحْقاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا هَذِهِ الْبِطِّيخَةُ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ عَقْدَ مَوَدَّتِنَا عَلَى كُلِّ حَيَوَانٍ وَ نَبْتٍ فَمَا قَبِلَ الْمِيثَاقَ كَانَ عَذْباً طَيِّباً وَ مَا لَمْ يَقْبَلِ الْمِيثَاقَ كَانَ مِلْحاً زُعَاقا»؛[1] على(ع) خربزهاى را گرفتند تا بخورند ولی تلخ بود، حضرت علی آنرا به زمين انداخته و فرمود: «از چشم دور شوى و نابود گردى!» پرسیدند: يا امير المؤمنين! اين خربزه چه نقصى دارد؟ آنحضرت فرمود: «رسول خدا(ص) فرمودند: خدای تبارک و تعالى، مودّت و دوستى ما را به هر حيوان و نباتى عرضه كرد آنچه از آنها پذيرفتند شيرين و پاكيزه گشته و آنچه نپذيرفتند شور و تلخ گرديدند».
سند این روایت و روایات دیگر – که علامه مجلسی(ره) در «بحار الانوار» تحت عنوان «ما أقر من الجمادات و النباتات بولايتهم(ع)» آورده است – به جهت مجهول بودن برخی از راویان آن، ضعیف است. اما درباره متن روایت باید به چند نکته توجه نمود:
1. علامه مجلسی(ره) درباره این دسته از روایات میگوید: «اين قبيل اخبار، از متشابهاتى است كه تأويل آنها را جز خدا و راسخين در علم نمیداند. تأويل آنها را بايد برگردانيم به خود ائمه(ع)». سپس احتمالاتی را درباره این دسته از روایات بیان میکند:
«ممكن است گفته شود شايد خداوند به عقيق، شعور عنايت كرده و بعد تكليف به ولايت نموده سپس شعور را از او گرفته است. ممكن است استعاره تمثيلى باشد براى اشاره نمودن به خوبى و زشتی بعضی از چیزها و ارزش و زشتی آنها؛ زيرا چیزهای خوب و با ارزش از هر نوع و جنس، يک نوع مناسبتى براى حسن خود بايد داشته باشند و چیزهای بد و بیارزش نيز مناسبتى براى بیارزشى و بدى خود دارند پس هر چيزى كه داراى شرافت و ارزش است نسبت دارد به شريفترين شرافتمندان، محمّد و اهل بيت او(ص) گويا پيمان ولايت از آنها گرفته شده و آنها پذيرفتهاند.
يا منظور اين است كه اگر اينها درک داشتند ولايت را میپذيرفتند.
همچنين هر چيزى كه در او يک رذالت و پستى است تمام آنها نسبتى با خبيثترين خبائث دارند، دشمنان اهل بيت(ع) و جداى از اهل بيت هستند؛ مثل اينكه پيمان ولايت از آنها گرفته شده نپذيرفتهاند و پيمان دشمنان كه گرفته شده قبول كردهاند يا اين است كه اگر داراى شعور بودند از پذيرفتن ولايت امتناع داشتند و ارتباط با دشمنان آنها را میپذيرفتند».[2]
2. برخی از محققان حدیثشناسی؛ این دسته از روایات را جزو نوادر میدانند.[3]
3. شاید بتوان متن اینگونه از روایات را به بیان زیر توجیه نمود؛
خداوند در قرآن از میوه پاکیزه و میوه خبیثه نام برده است: «سرزمين پاكيزه، گياهش به فرمان پروردگار میرويد؛ امّا سرزمينهاى بدطينت (و شورهزار)، جز گياه ناچيز و بیارزش، از آن نمیرويد؛ اينگونه آيات [خود] را براى آنها كه شكرگزارند، بيان میكنيم!».[4]
همچنین از درخت پاکیزه و درخت نفرین شده و لعنت شده نام برده: «…همچنين شجره ملعونه (درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كردهايم».[5]
«آيا نديدى چگونه خداوند “كلمه طيّبه” (گفتار پاكيزه) را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن [در زمين] ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟».[6]
«[همچنين] “كلمه خبيثه” (سخن آلوده) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده، و قرار و ثباتى ندارد».[7]
خداوند در قرآن کریم به زیتون و انجیر قسم خورده و درخت زیتون را مبارک دانسته: «قسم به انجير و زيتون».[8]
«همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته میشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده است».[9]
با توجه به اینکه زیتون بسیار تلخ است ولی باز هم خدا به آن قسم خورده است. وقتی خداوند به چیزی قسم میخورد، برای او خیلی اهمیت دارد.
پس نمیتوان بهطور کلی گفت؛ هر میوه تلخی به امامت اهل بیت اقرار نکرده و هر میوه شیرین اقرار کرده است؛ چون بعضی میوهها ذاتاً تلخ مثل زیتون، لیمو ترش، سیب ترش، و بعضی دیگر ذاتاً شیرین آفریده شدهاند.
بنابراین، میتوان گفت؛ مضمون حدیث اشاره به این دارد، میوهای که ذاتاً شیرین آفریده شده برخلاف مقتضای طبیعتش تلخ گردد، به ولایت اهل بیت(ع) اقرار نکرده، و اگر شیرین باشد به ولایت آن بزرگواران اقرار کرده است.
«حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَال حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَخَذَ بِطِّيخَةً لِيَأْكُلَهَا فَوَجَدَهَا مُرَّةً فَرَمَى بِهَا فَقَالَ بُعْداً وَ سُحْقاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا هَذِهِ الْبِطِّيخَةُ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخَذَ عَقْدَ مَوَدَّتِنَا عَلَى كُلِّ حَيَوَانٍ وَ نَبْتٍ فَمَا قَبِلَ الْمِيثَاقَ كَانَ عَذْباً طَيِّباً وَ مَا لَمْ يَقْبَلِ الْمِيثَاقَ كَانَ مِلْحاً زُعَاقا»؛[1] على(ع) خربزهاى را گرفتند تا بخورند ولی تلخ بود، حضرت علی آنرا به زمين انداخته و فرمود: «از چشم دور شوى و نابود گردى!» پرسیدند: يا امير المؤمنين! اين خربزه چه نقصى دارد؟ آنحضرت فرمود: «رسول خدا(ص) فرمودند: خدای تبارک و تعالى، مودّت و دوستى ما را به هر حيوان و نباتى عرضه كرد آنچه از آنها پذيرفتند شيرين و پاكيزه گشته و آنچه نپذيرفتند شور و تلخ گرديدند».
سند این روایت و روایات دیگر – که علامه مجلسی(ره) در «بحار الانوار» تحت عنوان «ما أقر من الجمادات و النباتات بولايتهم(ع)» آورده است – به جهت مجهول بودن برخی از راویان آن، ضعیف است. اما درباره متن روایت باید به چند نکته توجه نمود:
1. علامه مجلسی(ره) درباره این دسته از روایات میگوید: «اين قبيل اخبار، از متشابهاتى است كه تأويل آنها را جز خدا و راسخين در علم نمیداند. تأويل آنها را بايد برگردانيم به خود ائمه(ع)». سپس احتمالاتی را درباره این دسته از روایات بیان میکند:
«ممكن است گفته شود شايد خداوند به عقيق، شعور عنايت كرده و بعد تكليف به ولايت نموده سپس شعور را از او گرفته است. ممكن است استعاره تمثيلى باشد براى اشاره نمودن به خوبى و زشتی بعضی از چیزها و ارزش و زشتی آنها؛ زيرا چیزهای خوب و با ارزش از هر نوع و جنس، يک نوع مناسبتى براى حسن خود بايد داشته باشند و چیزهای بد و بیارزش نيز مناسبتى براى بیارزشى و بدى خود دارند پس هر چيزى كه داراى شرافت و ارزش است نسبت دارد به شريفترين شرافتمندان، محمّد و اهل بيت او(ص) گويا پيمان ولايت از آنها گرفته شده و آنها پذيرفتهاند.
يا منظور اين است كه اگر اينها درک داشتند ولايت را میپذيرفتند.
همچنين هر چيزى كه در او يک رذالت و پستى است تمام آنها نسبتى با خبيثترين خبائث دارند، دشمنان اهل بيت(ع) و جداى از اهل بيت هستند؛ مثل اينكه پيمان ولايت از آنها گرفته شده نپذيرفتهاند و پيمان دشمنان كه گرفته شده قبول كردهاند يا اين است كه اگر داراى شعور بودند از پذيرفتن ولايت امتناع داشتند و ارتباط با دشمنان آنها را میپذيرفتند».[2]
2. برخی از محققان حدیثشناسی؛ این دسته از روایات را جزو نوادر میدانند.[3]
3. شاید بتوان متن اینگونه از روایات را به بیان زیر توجیه نمود؛
خداوند در قرآن از میوه پاکیزه و میوه خبیثه نام برده است: «سرزمين پاكيزه، گياهش به فرمان پروردگار میرويد؛ امّا سرزمينهاى بدطينت (و شورهزار)، جز گياه ناچيز و بیارزش، از آن نمیرويد؛ اينگونه آيات [خود] را براى آنها كه شكرگزارند، بيان میكنيم!».[4]
همچنین از درخت پاکیزه و درخت نفرین شده و لعنت شده نام برده: «…همچنين شجره ملعونه (درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كردهايم».[5]
«آيا نديدى چگونه خداوند “كلمه طيّبه” (گفتار پاكيزه) را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن [در زمين] ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟».[6]
«[همچنين] “كلمه خبيثه” (سخن آلوده) را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از روى زمين بركنده شده، و قرار و ثباتى ندارد».[7]
خداوند در قرآن کریم به زیتون و انجیر قسم خورده و درخت زیتون را مبارک دانسته: «قسم به انجير و زيتون».[8]
«همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته میشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده است».[9]
با توجه به اینکه زیتون بسیار تلخ است ولی باز هم خدا به آن قسم خورده است. وقتی خداوند به چیزی قسم میخورد، برای او خیلی اهمیت دارد.
پس نمیتوان بهطور کلی گفت؛ هر میوه تلخی به امامت اهل بیت اقرار نکرده و هر میوه شیرین اقرار کرده است؛ چون بعضی میوهها ذاتاً تلخ مثل زیتون، لیمو ترش، سیب ترش، و بعضی دیگر ذاتاً شیرین آفریده شدهاند.
بنابراین، میتوان گفت؛ مضمون حدیث اشاره به این دارد، میوهای که ذاتاً شیرین آفریده شده برخلاف مقتضای طبیعتش تلخ گردد، به ولایت اهل بیت(ع) اقرار نکرده، و اگر شیرین باشد به ولایت آن بزرگواران اقرار کرده است.
[1]. شیخ صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 464، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 283 – 284، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. عطاردى، عزيز الله، مسند الإمام الرضا أبى الحسن على بن موسى(ع)، ج 1، ص 233 – 235، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1406ق.
[4]. اعراف 58: «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ».
[5]. اسرا 60: «…و الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآن».
[6]. ابراهیم 24: «كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماء».
[7]. ابراهیم 26: «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ».
[8]. تین، 1.
[9]. نور 35: «كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَة».