با توجه به آنچه که در پرسش مطرح شده، پاسخ را در دو بخش(معنای قدر و شرح آن) ارائه میکنیم.
یک. با تحقیقی که پیرامون واژه «قدر» صورت گرفت، میتوانیم با دلائل و شواهد ذیل، معناهایی چون «حدّ»، «اندازه» و «جاه» را مترادف آن بدانیم:
۱. فراهیدی در معنای قدر میگوید: «القَدْرُ: مبلغ الشیء».[1]قدر به معنای منزلگاه نهایی هر چیزی است.
۲. شارحان نهج البلاغه در شرح سخن امام علی(ع): «قدر الرّجل على قدر همّته، و صدقه على قدر مروئته، و شجاعته على قدر أنفته، و عفّته على قدر غیرته»، میگویند: منظور از قدر، آن اعتبار و ارزشی است که شخص پیش خدا یا مردم و یا پیش هر دو پیدا میکند.[2]
۳. شارح اصول کافی در تعریف کبر میگویند: فالکبر رفع الانسان نفسه فوق قدره بالاستطالة و التفوق على الاقران.[3]
که در اینجا منظور از قدر، حدّ و اندازه میباشد.
دو. در پاسداشت و دانستن قدر و اندازه و اینکه انسان چگونه باید قدر خویش را بداند، باید گفت لازم است انسان شخصیت خود را پاس داشته و اقدام به کاری پایینتر و بالاتر از شئونات خود نکند، بلکه واقع نگری را در نظر داشته باشد.
در روایات آمده است:
۱. «مَنْ وَقَفَ عِنْدَ قَدْرِهِ أَکْرَمَهُ النَّاس»؛[4] فردی که پا را از گلیم خود فراتر نگذاشته و به حدّ خود قانع باشد، مورد احترام دیگران قرار خواهد گرفت.
۲. «مَنْ أَظْهَرَ فَقْرَهُ أَذَلَّ قَدْرَه»؛[5] هر کسی که فقر خود را اظهار کند، قدر(کرامت) خویش را ذلیل کرده است.
۲. «مَنْ جَهِلَ قَدْرَهُ جَهِلَ کُلَّ قَدْر»؛[6] هر کس نسبت به شخصیت خود بیتفاوت باشد، شخصیت دیگران را نیز پاس نخواهد داشت.
۳. امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: نیک بنگر که چگونه تمام دانشهایى که به سود دین و دنیاى او (انسان) است به وی داده شده است و از دیگر شناختها محروم گشته تا نقص و کمال خود را دریابد؛ زیرا این دو امر هر دو به سود او است.[7]
روشن است که منظور از شناخت حدّ و اندازه، دانستن جایگاه واقعی انسان در نظام هستی است که باید آنرا دریابد و مورد نظرش داشته باشد.
امام علی(ع) در این باره فرمود: براى وجود شما قیمتى جز بهشت نیست، آنرا جز به بهشت نفروشید.[8]
یک. با تحقیقی که پیرامون واژه «قدر» صورت گرفت، میتوانیم با دلائل و شواهد ذیل، معناهایی چون «حدّ»، «اندازه» و «جاه» را مترادف آن بدانیم:
۱. فراهیدی در معنای قدر میگوید: «القَدْرُ: مبلغ الشیء».[1]قدر به معنای منزلگاه نهایی هر چیزی است.
۲. شارحان نهج البلاغه در شرح سخن امام علی(ع): «قدر الرّجل على قدر همّته، و صدقه على قدر مروئته، و شجاعته على قدر أنفته، و عفّته على قدر غیرته»، میگویند: منظور از قدر، آن اعتبار و ارزشی است که شخص پیش خدا یا مردم و یا پیش هر دو پیدا میکند.[2]
۳. شارح اصول کافی در تعریف کبر میگویند: فالکبر رفع الانسان نفسه فوق قدره بالاستطالة و التفوق على الاقران.[3]
که در اینجا منظور از قدر، حدّ و اندازه میباشد.
دو. در پاسداشت و دانستن قدر و اندازه و اینکه انسان چگونه باید قدر خویش را بداند، باید گفت لازم است انسان شخصیت خود را پاس داشته و اقدام به کاری پایینتر و بالاتر از شئونات خود نکند، بلکه واقع نگری را در نظر داشته باشد.
در روایات آمده است:
۱. «مَنْ وَقَفَ عِنْدَ قَدْرِهِ أَکْرَمَهُ النَّاس»؛[4] فردی که پا را از گلیم خود فراتر نگذاشته و به حدّ خود قانع باشد، مورد احترام دیگران قرار خواهد گرفت.
۲. «مَنْ أَظْهَرَ فَقْرَهُ أَذَلَّ قَدْرَه»؛[5] هر کسی که فقر خود را اظهار کند، قدر(کرامت) خویش را ذلیل کرده است.
۲. «مَنْ جَهِلَ قَدْرَهُ جَهِلَ کُلَّ قَدْر»؛[6] هر کس نسبت به شخصیت خود بیتفاوت باشد، شخصیت دیگران را نیز پاس نخواهد داشت.
۳. امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: نیک بنگر که چگونه تمام دانشهایى که به سود دین و دنیاى او (انسان) است به وی داده شده است و از دیگر شناختها محروم گشته تا نقص و کمال خود را دریابد؛ زیرا این دو امر هر دو به سود او است.[7]
روشن است که منظور از شناخت حدّ و اندازه، دانستن جایگاه واقعی انسان در نظام هستی است که باید آنرا دریابد و مورد نظرش داشته باشد.
امام علی(ع) در این باره فرمود: براى وجود شما قیمتى جز بهشت نیست، آنرا جز به بهشت نفروشید.[8]
[1]. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 113، قم، نشر هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. قدر هر مردى به اندازه همت او است، راستى و درستیش به اندازه مردانگى او است، و دلیرى هر کس برابر عزت منشى، و پارسائیاش به اندازه غیرتمندی است، هاشمى خویى، میرزا حبیب الله، حسن زاده آملىٍ، حسن، کمرهاى، محمد باقر، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، میانجى، ابراهیم، ج 21، ص 86 و 87، تهران، مکتبة الإسلامیة، چاپ چهارم، 1400ق.
[3]. کبر عبارت است از اینکه انسان خودش را با خودبزرگ بینی و برتری طلبی نسبت به هم ردیفانش، بالاتر از حدّ و اندازهاش قرار دهد، صدر الدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، شرح أصول الکافی، محقق، مصحح، خواجوى، محمد، ج 1، ص 459، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1383ش.
[4]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص ۲۳۳، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[5]. همان، ص 366.
[6]. همان، ص ۲۳۴.
[7]. «وَ قَدِ ادَّعَتْ طَائِفَةٌ مِنَ النَّاسِ هَذِهِ الْأُمُورَ فَأَبْطَلَ دَعْوَاهُمْ مَا یَبِینُ مِنْ خَطَئِهِمْ فِیمَا یَقْضُونَ عَلَیْهِ وَ یَحْکُمُونَ بِهِ فِیمَا ادَّعَوْا عَلَیْهِ [عِلْمَهُ] فَانْظُرْ کَیْفَ أُعْطِیَ الْإِنْسَانُ عِلْمَ جَمِیعِ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ لِدِینِهِ وَ دُنْیَاهُ وَ حُجِبَ عَنْهُ مَا سِوَى ذَلِکَ لِیَعْرِفَ قَدْرَهُ وَ نَقْصَهُ». مفضل بن عمر، توحید المفضل، محقق، مصحح، مظفر، کاظم، ص 82، قم، داورى، چاپ سوم، بىتا.
[8]. «وَ قَالَ (ع): أَلَا حُرٌّ یَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهَا»، شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، مصحح، الصبحی صالح، ص 556، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.