این شبهه طبق نظریه اصالة الوجود بی معنا است؛ زیرا وقتی اصالت وجود ثابت شد و با ادله توحید، توحید واجب الوجود ثابت شد، دیگر مجالی برای طرح این پرسش باقی نمیماند؛ چرا که خارج از وجود، بطلان محض است و در حیطه وجود هم که توحید واجب اثبات شده است، پس فرض عالمی با واجبی دیگر بیمعنا میباشد. اما براهینی هم هستند که هم با مبنای اصالة الوجود و هم با مبنای اصالة الماهیة سازگارند و با آنها توحید واجب اثبات میشود؛ مانند:
1 . برهان «لاحدّیّت»؛ طبق این برهان میگوییم:
2-1. واجب الوجود نامتناهی است.
2-1. هیچ نامتناهی قابل تعدد نیست.
3-1. پس واجب الوجود قابل تعدد نیست.
2. برهان نفی ترکیب که در آن میگوییم:
1-2. لازمه دوتا بودن واجب الوجود، ترکیب آن است.
2-2. هیچ مرکبی واجب الوجود نیست.
3-2. پس لازمه دوتا بودن واجب الوجود این است که واجب الوجود، دیگر واجب الوجود نباشد و این خلاف فرض است.
1 . برهان «لاحدّیّت»؛ طبق این برهان میگوییم:
2-1. واجب الوجود نامتناهی است.
2-1. هیچ نامتناهی قابل تعدد نیست.
3-1. پس واجب الوجود قابل تعدد نیست.
2. برهان نفی ترکیب که در آن میگوییم:
1-2. لازمه دوتا بودن واجب الوجود، ترکیب آن است.
2-2. هیچ مرکبی واجب الوجود نیست.
3-2. پس لازمه دوتا بودن واجب الوجود این است که واجب الوجود، دیگر واجب الوجود نباشد و این خلاف فرض است.