گروهی از اندیشمندان مسلمان برای ملائکه تقسیماتی بیان کردهاند؛ از جمله آن تقسیمات، تقسیم به ملائکه جبروتی و ملکوتی است. برای اطلاع بیشتر در این باره پاسخ 7990 را مطالعه کنید.
تقسیم دیگر ملائکه، تقسیم به ملائکه کروبیین و غیر کروبیین است. برخی از صاحبنظران در این زمینه چنین میگویند: نزد شیخ،[1] ملائکه آسمانى یعنى ملائکهاى که عنوان نفسانى دارند؛ یعنى مدبر اجراى علوى و سفلىاند طبیعت عنصری دارند؛ زیرا همه آسمانها طبیعت عنصرىاند، اما ملائکهای که فوق آسمانها هستند، طبیعت غیر عنصرى دارند. این ملائکه، ملائکه مهیّمین و کروبیّین هستند.[2]
ایشان در بیان دیگری از ابن فناری در توصیف ملائکه کروبیین چنین نقل میکند: ملائکه کروبیین ملائکهای هستند که خداوند برای آنها در جمال جلال خود، یعنی در برترین و بالاترین زیبایی خود، تجلی کرده است؛ و آنها فانی در حق و غرق در تماشای آنحضرت هستند و به هیچ چیز دیگری شناخت ندارند و حتی هیچ توجهی به خود نیز ندارند.[3]
تقسیم دیگر ملائکه، تقسیم به ملائکه کروبیین و غیر کروبیین است. برخی از صاحبنظران در این زمینه چنین میگویند: نزد شیخ،[1] ملائکه آسمانى یعنى ملائکهاى که عنوان نفسانى دارند؛ یعنى مدبر اجراى علوى و سفلىاند طبیعت عنصری دارند؛ زیرا همه آسمانها طبیعت عنصرىاند، اما ملائکهای که فوق آسمانها هستند، طبیعت غیر عنصرى دارند. این ملائکه، ملائکه مهیّمین و کروبیّین هستند.[2]
ایشان در بیان دیگری از ابن فناری در توصیف ملائکه کروبیین چنین نقل میکند: ملائکه کروبیین ملائکهای هستند که خداوند برای آنها در جمال جلال خود، یعنی در برترین و بالاترین زیبایی خود، تجلی کرده است؛ و آنها فانی در حق و غرق در تماشای آنحضرت هستند و به هیچ چیز دیگری شناخت ندارند و حتی هیچ توجهی به خود نیز ندارند.[3]
[1]. ظاهراً منظور محی الدین عربی است.
[2]. حسن زاده آملى، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۹، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1378ش.
[3]. «و اعلم أنّ التهیّم شدّة الهیمان و عدم الانحیاز إلا إلى المحبوب فی أی جهة کان لا على التعیین؛ و الملائکة المهیّمیّة ملائکة تجلّى لهم الحق (تعالى) فی جلال جماله فهاموا فیه (فهاجوا فیه- خ) و غابوا عن أنفسهم فلا یعرفون غیر الحق و غلب على خلقیّتهم حقیّة التجلّى فاستغرقهم و أهلکم. ثم قد یتحقق ذلک و یظهر فی الکمّل کالخلیل علیه السّلام حتى تبرّأ عن أبیه و قومه و ذبح ابنه فى سبیل اللّه و خرج من جمیع ما له مع کثرته المشهورة؛ لذا نسب فى الفصوص حکمة التهیّم إلیه و مظاهرهم الأفراد الخارجون عن حکم القطب». حسن زاده آملى، حسن، هزار و یک کلمه، ج 5، ص 304، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، 1381ش.