آنچه را که در این مقال به صورت خلاصه میتوان گفت؛ این است که در تعالیم و آموزههای دینی اسلام، روح و جان ارزش بیشتری نسبت به جسم و بدن دارد و بدن در خدمت روح است. به قول مولوی:
ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای[1]
مابقی تو استخوان و ریشهای[1]
بعثت پیامبران(ع) نیز برای تعالی فکر و فرهنگ مردم بوده است. البته این به معنای غفلت از جسم مادی نیست. این معنا در روایات نیز به صراحت بیان شده است.
1. سماعة بن مهران میگوید: نظر امام صادق(ع) را در باره این آیه شریفه جویا شدم که «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»[2]؟
حضرتشان فرمود: کسی که شخصی را از گمراهی به هدایت بکشاند، مانند آن است که او را زنده نموده و کسی که شخصی را از هدایت به گمراهی بکشاند مانند آن است که او را کشته است.[3]
2. فضیل بن یسار میگوید: نظر امام محمد باقر(ع) را پیرامون این آیه شریفه جویا شدم که«هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»؟
حضرتشان فرمود: آنکه شخصی را از سوختن و غرق شدن نجات دهد، مصداقی از این آیه است.
عرض کردم: اگر شخصی را از گمراهی به هدایت بکشاند چطور؟
حضرت فرمود: اینکه بالاترین مصداق در تفسیر آیه است![4]
با توجه به روایاتی که بیان شد، میان درمان پزشکی و فرهنگی تباین و تضادی وجود ندارد، بلکه بسیاری از افرادی که به درمان جسمی میپردازند با اخلاق نیک خویش میتوانند تأثیرات فرهنگی عمیقی نیز بر بیمار خود بگذارند. خدمت به ایتام و فقرا خود یک فعالیت بزرگ فرهنگی است. بر این اساس، درمان جسمی و روحی را نباید در تضاد با هم دید.
با این وجود، توجیه سخن این بزرگواران آن است که به عنوان نمونه اگر پزشکی، بیماری جسمی صد دزد و سارق را معالجه کند، بدون آنکه اخلاق آنان تغییر یابد، تنها به افزایش دزدی کمک کرده است، اما اگر همان پزشک و یا شخص دیگری با فعالیت فرهنگی، وضعیت روحی و شخصیّتی فردی را متحوّل کرده و از یک سارق، فرد مسئولیت پذیری بسازد که کمک مردم باشد، کدامشان ارزشمندتر است؟
طبیعی است که این مثالها برای پایین آوردن ارزش خدمات مفید و عام المنفعه نیست.
1. سماعة بن مهران میگوید: نظر امام صادق(ع) را در باره این آیه شریفه جویا شدم که «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»[2]؟
حضرتشان فرمود: کسی که شخصی را از گمراهی به هدایت بکشاند، مانند آن است که او را زنده نموده و کسی که شخصی را از هدایت به گمراهی بکشاند مانند آن است که او را کشته است.[3]
2. فضیل بن یسار میگوید: نظر امام محمد باقر(ع) را پیرامون این آیه شریفه جویا شدم که«هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است»؟
حضرتشان فرمود: آنکه شخصی را از سوختن و غرق شدن نجات دهد، مصداقی از این آیه است.
عرض کردم: اگر شخصی را از گمراهی به هدایت بکشاند چطور؟
حضرت فرمود: اینکه بالاترین مصداق در تفسیر آیه است![4]
با توجه به روایاتی که بیان شد، میان درمان پزشکی و فرهنگی تباین و تضادی وجود ندارد، بلکه بسیاری از افرادی که به درمان جسمی میپردازند با اخلاق نیک خویش میتوانند تأثیرات فرهنگی عمیقی نیز بر بیمار خود بگذارند. خدمت به ایتام و فقرا خود یک فعالیت بزرگ فرهنگی است. بر این اساس، درمان جسمی و روحی را نباید در تضاد با هم دید.
با این وجود، توجیه سخن این بزرگواران آن است که به عنوان نمونه اگر پزشکی، بیماری جسمی صد دزد و سارق را معالجه کند، بدون آنکه اخلاق آنان تغییر یابد، تنها به افزایش دزدی کمک کرده است، اما اگر همان پزشک و یا شخص دیگری با فعالیت فرهنگی، وضعیت روحی و شخصیّتی فردی را متحوّل کرده و از یک سارق، فرد مسئولیت پذیری بسازد که کمک مردم باشد، کدامشان ارزشمندتر است؟
طبیعی است که این مثالها برای پایین آوردن ارزش خدمات مفید و عام المنفعه نیست.
[1]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص ۱۶۳، نسخه نیکلسون.
[2]. مائده، 32.
[3]. عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قُلْتُ لَهُ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً». فَقَالَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالَةٍ إِلَى هُدًى فَقَدْ أَحْیَاهَا وَ مَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ هُدًى إِلَى ضَلَالٍ فَقَدْ قَتَلَهَا، برقی، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 231 و 232، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق.
[4]. عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ- وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً «قَالَ مِنْ حَرَقٍ أَوْ غَرَقٍ قُلْتُ فَمَنْ أَخْرَجَهَا مِنْ ضَلَالٍ إِلَى هُدًى فَقَالَ ذَلِکَ تَأْوِیلُهَا الْأَعْظَمُ». همان، ص 232.