اخلاق، علاوه بر جنبه عمومى آنکه همه باید آنرا رعایت کنند، گاه جنبه صنفى نیز دارد و در بعضى اصناف و اشخاص، تأکید بیشترى نسبت به آن شده است و به عبارتی برخى از موضوعات اخلاقی در برخی اصناف، نمود بیشتری دارد؛ مانند عدالت که حاکمان باید بیشتر مواظب باشند. پس، اخلاق را میتوان در یک تقسیمبندى به دو نوع اخلاق «عمومى» و «صنفى» تقسیم کرد.
منظور از اخلاق عمومى، شناخت فضایل و رذایل، و آراستگى به فضایل و پیراستگى از رذایل است که عموم مردم باید بدان آراسته شوند. امّا همین اخلاق عمومى، در اقشار مختلف، برجستگیها، حساسیتها و ملاحظههاى ویژهاى میطلبد که به مجموعه این برجستگیها و ویژگیها «اخلاق صنفى» میگویند.[1]
در روایات اسلامى علاوه بر جنبه عمومى اخلاق به صنفى بودن آن نیز اشاره شده است؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «عدالت خوب است، ولى در زمامداران خوبتر است. صبر و شکیبایى نیکو، ولی از فقرا نیکوتر است. ورع و پارسایى نیکو و در علما و دانشمندان نیکوتر است. سخاوت پسندیده و در ثروتمندان پسندیدهتر است. توبه، شایسته و در جوانان شایستهتر است. شرم و حیا، پسندیده و در زنان پسندیدهتر است».[2]
روشن است که اوصافى مانند عدالت، سخاوت، تقوا، صبر، توبه و حیا براى همه مردم پسندیده است، اما از طرفى هر یک از این اوصاف، اخلاق صنفى براى یک قشر از اقشار جامعه محسوب میشود؛ یعنى انسان شدن شخص زمامدار، به عدالت اوست و همان عدالت، تجسّم انسانیّت اوست و وى را به خدا نزدیک میسازد. او هرچند صفات دیگر را نیز باید داشته باشد؛ اما برخورد و ارتباطش با عدالت، بیشتر از دیگران است و ضرورت بیشترى برای او دارد.
امام على(ع) نیز اخلاق صنفى را در بُعد منفى براى چند قشر از اقشار جامعه بیان کرده است: «همانا خدای عزّ و جلّ شش گروه را به جهت شش خصلت عذاب میکند: عربها را به خاطر تعصّب، کدخدایان را به دلیل تکبر، زمامداران را به سبب ظلم و ستم، فقیهان را به علّت حسد، تُجّار و بازرگانان را به جهت خیانت و روستاییان را به خاطر جهل».[3] خصلتهاى ششگانه یاد شده، بیانگر اخلاق صنفى در بُعد منفى است؛ یعنی پرهیز از آنها براى همه لازم است، اما میزان خطر هرکدام از آنها براى اقشار مختلف جامعه به یک اندازه نیست و بعضى از آنها براى قشر خاصى خطر ویژهاى محسوب میشود.
منظور از اخلاق عمومى، شناخت فضایل و رذایل، و آراستگى به فضایل و پیراستگى از رذایل است که عموم مردم باید بدان آراسته شوند. امّا همین اخلاق عمومى، در اقشار مختلف، برجستگیها، حساسیتها و ملاحظههاى ویژهاى میطلبد که به مجموعه این برجستگیها و ویژگیها «اخلاق صنفى» میگویند.[1]
در روایات اسلامى علاوه بر جنبه عمومى اخلاق به صنفى بودن آن نیز اشاره شده است؛ چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «عدالت خوب است، ولى در زمامداران خوبتر است. صبر و شکیبایى نیکو، ولی از فقرا نیکوتر است. ورع و پارسایى نیکو و در علما و دانشمندان نیکوتر است. سخاوت پسندیده و در ثروتمندان پسندیدهتر است. توبه، شایسته و در جوانان شایستهتر است. شرم و حیا، پسندیده و در زنان پسندیدهتر است».[2]
روشن است که اوصافى مانند عدالت، سخاوت، تقوا، صبر، توبه و حیا براى همه مردم پسندیده است، اما از طرفى هر یک از این اوصاف، اخلاق صنفى براى یک قشر از اقشار جامعه محسوب میشود؛ یعنى انسان شدن شخص زمامدار، به عدالت اوست و همان عدالت، تجسّم انسانیّت اوست و وى را به خدا نزدیک میسازد. او هرچند صفات دیگر را نیز باید داشته باشد؛ اما برخورد و ارتباطش با عدالت، بیشتر از دیگران است و ضرورت بیشترى برای او دارد.
امام على(ع) نیز اخلاق صنفى را در بُعد منفى براى چند قشر از اقشار جامعه بیان کرده است: «همانا خدای عزّ و جلّ شش گروه را به جهت شش خصلت عذاب میکند: عربها را به خاطر تعصّب، کدخدایان را به دلیل تکبر، زمامداران را به سبب ظلم و ستم، فقیهان را به علّت حسد، تُجّار و بازرگانان را به جهت خیانت و روستاییان را به خاطر جهل».[3] خصلتهاى ششگانه یاد شده، بیانگر اخلاق صنفى در بُعد منفى است؛ یعنی پرهیز از آنها براى همه لازم است، اما میزان خطر هرکدام از آنها براى اقشار مختلف جامعه به یک اندازه نیست و بعضى از آنها براى قشر خاصى خطر ویژهاى محسوب میشود.
[1]. ر.ک: الهامى نیا، على اصغر، اخلاق اطلاعاتى، ص 18 – 20، زمزم هدایت، قم، چاپ اول، 1386ش؛ آخوندى، مصطفى، اخلاق مدیریت، ص 16، مرکز تحقیقات اسلامی، قم.
[2]. «الْعَدْلُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ الْأُمَرَاءِ أَحْسَنُ وَ الصَّبْرُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ الْفُقَرَاءِ أَحْسَنُ وَ الْوَرَعُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ الْعُلَمَاءِ أَحْسَنُ وَ السَّخَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ الْأَغْنِیَاءِ أَحْسَنُ وَ التَّوْبَةُ حَسَنَةٌ وَ هِیَ مِنَ الشَّابِّ أَحْسَنُ وَ الْحَیَاءُ حَسَنٌ وَ هُوَ مِنَ النِّسَاءِ أَحْسَن…»؛ دیلمی، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 193، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق؛ أبو شجاع دیلمیی الهمدانی (متوفى: 509ق)، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج 3، ص 92، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1406ق؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة إلى الجامع الصغیر، محقق: نبهانی، یوسف، ج 2، ص 237، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1423ق؛ قادری هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق، بکری حیانی، صفوة السقا، ج 15، ص 896، و ج 16، ص 138، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ پنجم، 1401ق.
[3]. «إِنَّ اللَّهَ یُعَذِّبُ السِّتَّة بِالسِّتَّةِ: الْعَرَبَ بِالْعَصَبِیَّةِ وَ الدَّهَاقِینَ بِالْکِبْرِ وَ الْأُمَرَاءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهَاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجَّارَ بِالْخِیَانَةِ وَ أَهْلَ الرَّسَاتِیقِ بِالْجَهْلِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 162 – 163، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.