عبارت «الانسان (یا المرء) حریص علی ما منع»، سخنی مشهور است که اندیشمندان دینی در کتابهایشان از آن استفاده کردهاند.[1]
هر چند که این سخن در جای خود صحیح است، ولی نباید دستآویزی برای برداشتن مرزهای کارهای ممنوع شود؛ چه کارهای ممنوع شرعی و چه اجتماعی. مثلاً نمیتوان برای از بین بردن حرص مردم برای به دست آوردن پول و ثروت، تجاوز به اموال دیگران را جایز دانست؛ زیرا برداشتن خط قرمزها، موجب حل مشکل نمیشود.
شهید مطهری در اینباره چنین میگوید:
اینکه میگویند: «الْانْسانُ حَریصٌ عَلى ما مُنعَ مِنْهُ» مطلب صحیحى است ولى نیاز به توضیح دارد. انسان به چیزى حرص میورزد که هم نسبت به آن تحریک شود هم از آن منع شود؛ به اصطلاح، تمنّاى چیزى را در وجود شخصى بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند. اما اگر امرى اصلاً عرضه نشود یا کمتر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت به آن کمتر خواهد بود.[2] از اینرو؛ برداشتن قیود اجتماعى مشکل را حل نمیکند، بلکه بر آن میافزاید. در مورد غریزه جنسى و برخى غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق واقعی را میمیراند ولى طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر شود، هوس و میل به تنوّع افزایش مییابد. از یک نوع خاص بیعفتى خستگى پیدا میشود ولى نه بدین معنا که تمایل به عفاف جانشین آن شود، بلکه بدین معنا که آتش و عطش روحى زبانه میکشد و نوعى دیگر از فحشا را تقاضا میکند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنى نخواهد بود.[3]
هر چند که این سخن در جای خود صحیح است، ولی نباید دستآویزی برای برداشتن مرزهای کارهای ممنوع شود؛ چه کارهای ممنوع شرعی و چه اجتماعی. مثلاً نمیتوان برای از بین بردن حرص مردم برای به دست آوردن پول و ثروت، تجاوز به اموال دیگران را جایز دانست؛ زیرا برداشتن خط قرمزها، موجب حل مشکل نمیشود.
شهید مطهری در اینباره چنین میگوید:
اینکه میگویند: «الْانْسانُ حَریصٌ عَلى ما مُنعَ مِنْهُ» مطلب صحیحى است ولى نیاز به توضیح دارد. انسان به چیزى حرص میورزد که هم نسبت به آن تحریک شود هم از آن منع شود؛ به اصطلاح، تمنّاى چیزى را در وجود شخصى بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند. اما اگر امرى اصلاً عرضه نشود یا کمتر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت به آن کمتر خواهد بود.[2] از اینرو؛ برداشتن قیود اجتماعى مشکل را حل نمیکند، بلکه بر آن میافزاید. در مورد غریزه جنسى و برخى غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق واقعی را میمیراند ولى طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر شود، هوس و میل به تنوّع افزایش مییابد. از یک نوع خاص بیعفتى خستگى پیدا میشود ولى نه بدین معنا که تمایل به عفاف جانشین آن شود، بلکه بدین معنا که آتش و عطش روحى زبانه میکشد و نوعى دیگر از فحشا را تقاضا میکند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنى نخواهد بود.[3]
[1]. ر.ک: مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، ج 4، ص 405، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، قم، چاپ دوم، 1406ق؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 43، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1425ق؛ صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق: خواجوی، محمد، ج 3، ص 91، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، 1366ش.
[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 461، انتشارات صدرا، تهران.
[3]. همان، ص 456.