خانه » همه » مذهبی » این‌که گفته می‌شود؛ «تمام مخلوقات از جمله انسان، در خلقت خویش جبراً به قوانین و سنن الهی در کاینات تسلیم می‌باشند»، به چه معنا است؟

این‌که گفته می‌شود؛ «تمام مخلوقات از جمله انسان، در خلقت خویش جبراً به قوانین و سنن الهی در کاینات تسلیم می‌باشند»، به چه معنا است؟

با توجه به تفسیر آیات زیر، جمله‌ای که در پرسش آمده روشن می‌شود. در قرآن کریم می‌خوانیم:
1. «همه کسانى که در آسمان‌ها و زمین‌اند جز این نیست که [تکویناً] در برابر خداى رحمان سر بندگى فرود آرند».[1] یعنی؛ هیچ معبودى براى مردم در آسمان‌ها و زمین از فرشتگان و انسان‌ها نیست، مگر این‌که به سوى خدا می‌آیند در حالتى که بنده و مطیع اویند و ادّعایى را که بت‌پرستان براى آنها می‌کنند ندارند. مالکیت خداوند نسبت به آنها به نحوى است که حتى خودشان نسبت به خویشتن یک چنین اختیار و مالکیتى نخواهند داشت، و هستى و موجودات آن همگى تحت فرمان خدا و بنده‏ او هستند.[2]
2. «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؛[3] تمام کسانى که در آسمان‌ها و زمین هستند – از روى اطاعت یا اکراه- و همچنین سایه‌هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده می‌کنند.
سجده در این‌گونه موارد به معناى خضوع و نهایت تواضع و تسلیم است؛ یعنى همه فرشتگان و انسان‌ها و همه صاحبان عقل و اندیشه براى خدا متواضع‌اند و در برابر فرمان او خاضع می‌باشند، منتها گروهى سجده و خضوعشان تنها جنبه تکوینى دارد؛ یعنى در برابر قوانین عالم هستى و آفرینش خاضع‌اند، ولى گروهى علاوه بر سجود تکوینى سجود تشریعی نیز دارند؛ یعنى با میل و اراده خود در برابر خداوند سجده می‌کنند،[4] مثلاً همین که می‌بینیم جسم و جان آنها تسلیم قوانین حیات و مرگ و نمو و رشد و سلامت و بیمارى و مانند آن است این حالت تسلیم و خضوع در برابر قوانین آفرینش در حقیقت یک نوع سجود تکوینى از ناحیه آنها است.
تعبیر به «طَوْعاً وَ کَرْهاً» ممکن است اشاره به این باشد که مؤمنان از روى میل و رغبت در پیشگاه پروردگار به سجده می‌افتند و خضوع می‌کنند، اما غیر مؤمنان هر چند حاضر به چنین سجده‌اى نیستند تمام ذرّات وجودشان از نظر قوانین آفرینش تسلیم فرمان خدا است چه بخواهند و چه نخواهند.[5]
«ظلال» جمع «ظل» به معناى سایه است، ذکر این کلمه در آیه فوق نشان می‌دهد که منظور از سجود تنها سجود تشریعى نیست؛ زیرا سایه‌هاى موجودات از خود اراده و اختیارى ندارند، بلکه تسلیم قوانین تابش نور می‌باشند، بنابر این سجده آنها، تکوینى؛ یعنى تسلیم در مقابل قوانین خلقت است.[6]
سایه اگر چه یک امر عدمى بیش نیست که همان فقدان نور است، ولى چون از هر طرف، وجود نور آن‌را احاطه کرده، براى خود موجودیت و آثارى دارد، و تصریح به این کلمه در آیه فوق شاید براى تأکید است که حتى سایه‌هاى موجودات هم در پیشگاه خداوند خاضع‌اند.[7]
«آصال» از ماده «اصل» گرفته شده و به معناى آخر روز است، از این نظر که اصل و پایه شب محسوب می‌شود![8] و «غدو» جمع «غداة» به معناى اول روز است.[9]
اگر چه سجده و خضوع موجودات عالم هستى در برابر فرمان خدا مخصوص صبح و عصر نیست، بلکه همیشگى و در همه ساعات است، ولى ذکر این دو موقع یا به عنوان کنایه از دوام این موضوع است، مثل این‌که می‌گوییم فلان کس هر صبح و شام مشغول تحصیل علم است؛ یعنى همیشه تحصیل علم می‌کند، و یا بدان جهت است که در جمله قبل، سخن از سایه‌هاى موجودات به میان آمده و سایه‌ها بیش از هر وقت در اول و آخر روز خود را نشان می‌دهند.[10]
خلاصه؛ این آیات و جمله در پرسش؛ به جنبه‌ای از ایمان به خدای تعالی اشاره دارند که این جهان یک پروردگار دارد، که در آفرینش جهان یکتا و تنها است و هیچ پروردگاری جز او وجود ندارد. اختیار و کنترل آسمان‌ها و زمین فقط در دست او است و از همه بی‌نیاز است و همه به او نیازمندند. تمامی مخلوقات از فرشتگان و انسان‌ها و دیگر موجودات بندگان او هستند که از دائره ملک و قدرت و اراده و قوانین تکوینی و تشریعی او بیرون نیستند.
 

[1]. «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً»؛ مریم، 93.
[2]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 112، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. رعد، 15.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏10، ص 156 – 157، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[5]. ر.ک:‌ همان، ص 157؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏11، ص 321 – 322؛ حسینی شیرازی، سید محمد، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج ‏3، ص 70، دار العلوم، بیروت، چاپ اول، 1424ق.
[6]. تفسیر نمونه، ج ‏10، ص 157.
[7]. همان، ص 158؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏11، ص 321.
[8]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج ‌4، ص 1623، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[9]. همان، ج ‌6، ص 2444.
[10]. تفسیر نمونه، ج ‏10، ص 158.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد