امانتداری
«إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها…»،[1] [خدای به شما امر می کند که امانتها را به صاحبانش برگردانید.]
یکی از قوانین کلی اسلام که استثناء ندارد، لزوم رد امانت است، بنابراین مسلمان وظیفه دارد، اماناتی را که تقبل نموده است، هرچه باشد، به صاحب آن هرکس باشد و هر آئینی داشته باشد، بازگرداند. منابع اسلامی از آیات و اخبار به این موضوع با اهمیت زیادی نگریسته اند و حدود آن را بیان فرموده اند.
اهمیت امانت داری
خدای متعال در سوره مؤمنون و هنگام برشمردن اوصاف مومنین، در ضمن یکی از اوصاف می فرماید:
«وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ، وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»[2].
[کسانی که رد امانات و وفای به پیمانها را رعایت می نمایند.]
امام صادق علیه السلام وجوب رد امانت را در ضمن دو واجب دیگر (وفا به عهد و اکرام والدین) از جمله قوانین جهان شمول اسلام و برنامه حقوقی آن در برابر تمام ملل و آئینها شمرده است..
«ثَلاثٌ لَمْ یجْعَلِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لِاحَدٍ فیهِنَّ رُخْصَةً، اداءُ الامانَةِ الَی الْبِرِّ والْفاجِرِ، وَالْوَفاءُ بالعَهْدِ لِلبِرِّ وَالْفاجِرِ، وبِرُّ الْوالِدَینِ بِرَّینِ کانا اوْ فاجِرَینِ»[3] [سه چیزند که خدای متعال هیچ استثنائی در آنها برای احدی قائل نشده است و آن سه عبارتند از: اداء امانت، امانت دهنده نیکوکار باشد یا بدکردار؛ وفاء بعهد و پیمان با نیکوکار یا بدکردار؛ نیکی بوالدین نیکوکار باشند یا بدکردار.]
وهم او علیه آلاف التّحیة والثَّناء می فرماید:
«اتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَیکمْ بِاداءِ الْامانَةِ الی مَنِ ائْتَمَنَکمْ، فَلَو أَنَّ قاتِلَ امیرِالمؤمنین علیه السلام ائْتَمَنَنی عَلی امانَةٍ لَادَّیتُها الَیهِ»[4] [از خدای بترسید، بر شماست اداء امانت کسی که شما را امین خود خوانده، چراکه اگر قاتل علی علیه السلام امانتی نزد من میگذاشت به او رد میکردم.]
بی تردید مظلومیت اباعبداللَّه الحسین علیه السلام در صفحه تاریخ بی نظیر است، و لباس غمی که بنی امیه در سال 61 هجری بر پیکر اسلام پوشانیدند تا قیام قیامت نه کهنه میگردد و نه غیر قابل استفاده می ماند و داغی که بر دل شیعه نهادند جز در زمانی که بشر فارغ از هر تکلیفی باشد، سرد نخواهد شد.
قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«انَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ علیه السلام حَرارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لاتَبْرُدُ ابَداً»[5] [بخاطر قتل امام حسین علیه السلام جوششی در قلب مومنین است که هیچگاه به سردی نمی گراید.]
بااین وصف اگر جز خبر ذیل چیزی در اهمیت امانت داری وارد نمی شد، گمان اهمیت غیر قابل توصیف آن عیان بود.
قال الصادق علیه السلام:
«ادُّوا الْامانَةَ وَلَوْ الی قاتِلِ الْحُسَینِ بنِ عَلِی علیهما السلام»[6] [امانت را ردکنید ولو امانت دهنده، قاتل اباعبداللَّه الحسین علیه السلام باشد.]
بی تردید هیچ آزاده ای در جهان، عظمت حسین علیه السلام را انکار نمی کند، و مظلومیت وی را فراموش نمی نماید و شبهه ای در شقاوت قاتل او ندارد ولی با این وصف، حرمت رد نکردن امانت به چنین قاتلی در بیان حضرت امام صادق علیه السلام، نشانگر اوج اهمیت امانت داری است.
به این روایت نیز از مولای بیان حضرت امیر علیه السلام توجه کنید:
«ادُّوا الامانَةَ وَلَوْ الی قَتَلةِ اوْلادِ الانْبِیاءِ»[7] [امانت را اداء کنید ولو صاحب امانت، قاتلین اولاد انبیاء باشد.]
گویند: کسی با رفیق خود نیمه های شب به قصد انجام کاری می رفت. در بین راه به خیال اینکه رفیقش کنار اوست، همیانش را به او سپرد که بعد از فراغ بال از عمل خود، باز ستاند امّا غافل از آنکه دوستش فاصله گرفته و آنکه اینک در کنار اوست دزدی است که در دل شب برای ربودن همیان او کمین کرده است.
وقتی کارش خاتمه یافت، هر چه نگریست دوستش را ندید، دزد جلو آمد و گفت همیانت را بگیر. صاحب همیان پرسید: تو که هستی، دزد گفت: قصد دزدیدنش داشتم. صاحب مال گفت چرا نبردی، دزد گفت، به امانت به من سپردی و لذا دیشب بیکار ماندم!
برای دفع امانت به صاحب آن، هیچ عذری و بهانه ای مورد قبول نیست و او اگر خائن بوده و نسبت به امانت وی خیانت کرده است، باز هم تقاص جایز نبوده و حبس امانت حرام است.
قال علی علیه السلام:
«لا تَخُنْ مَنِ ائْتَمَنَک وَانْ خانَک»[8] [به کسی که به تو اعتماد نموده خیانت مکن، هر چند او به تو چنین کرده باشد.]
«معاویة بن عمار» می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: بر کسی حقّی دارم و او انکار می کند، اکنون مالی نزد من دارد می توانم به قدر مال خود بردارم، حضرت فرمودند:
«لاهذِهِ خِیانَةٌ»[9] [نه این خیانت است.]
نظیر همین سؤال را «سلیمان بن خالد» از امام پرسیدند و امام صادق علیه السلام اجازه ندادند.
مقدار امانت نیز در وجوب رد آن به صاحبش تغییری ایجاد نمی کند و کم و زیاد آن بایستی رد شود، حضرت امیر علیه السلام در این باره می فرمایند:
سوگند یاد می کنم که رسول خدا صلی الله علیه و آله یک لحظه قبل از وفاتش سه بار به من فرمودند:
«یا ابا الْحَسَنِ ادِّ الْامانَةَ الی البِرِّ وَالْفاجِرِ فیما قَلَّ وَجَلَّ حتَّی فی الخَیطِ وَالْمِخْیطِ»[10] [ای ابوالحسن، امانت را چه از آن نیکوکار یا بدکردار باشد ردّ نما، چه کم باشد یا زیاد، حتی در نخ و سوزن.]
وجوب امانت داری اختصاص به مسلمانان ندارد، این عمل حتی از غیر مسلمانها و از متدینین به مرامها و ادیان دیگر، قابل ستایش است. قرآن کریم اهل کتاب را در این باره به دو دسته تقسیم می نماید و امانت داران آنها را می ستاید و خائنین را تقبیح می فرماید:
«وَ مِنْ أَهْلِ الْکتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ یؤَدِّهِ إِلَیک وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینارٍ لا یؤَدِّهِ إِلَیک إِلَّا ما دُمْتَ عَلَیهِ قائِماً…»[11] [برخی از اهل کتاب اگر ثروت زیادی به عنوان امانت به آنها بسپاری، خیانت نکرده و رد می کنند، ولی برخی از آنها اگر دیناری را به آنان بسپاری بازنمی گردانند مگر اینکه بالای سرشان بایستی و بر آنها سلطه یابی.]
«عبداللَّه بن سلام» یهودی، امانتی معادل 1200 اوقیه (8400 مثقال) طلا را به صاحبش بازگرداند و «فنحاص بن عازورا» در امانت یک دیناری خیانت ورزید. قرآن کریم عبداللَّه را به خاطر عملش ستایش می کند و فنحاص را مورد نکوهش قرار می دهد.
محک سنجش آدمی
شیوه شناخت آدمی به طول سجده و پیشانی پینه بسته و نماز شب و روزه روز نیست. کم نیستند کسانی که عبادت، جزء لاینفک زندگی آنها بود ولی در مقابل امام زمان خود قد علم کرده و باعث مفاسدی چون جمل و خوارج شدند و در پی امام خویش شدند، در برابرش صف کشیدند و.. .
از یک سو خون امام خود را هدر می دانستند و از سوی دیگر در مورد نجاست خون پشه ای به مباحثه می پرداختند، از یک طرف اموال مردم را به خاطر عقائدشان تصاحب می کردند و از طرف دیگر مالکیت یک دانه خرمای بر زمین افتاده را شبهه می دانستند و از صدور فتوا خودداری می کردند و توقف می نمودند.
راه شناسائی انسان صالح از طالح، اعمال اوست، اعمالی که از نیت واقعی خبر دهد و میزان طمع ورزی آدمی را بسنجد.
قال الصادق علیه السلام:
«لا تَغْتَرُّوا بِکثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَلا بِصیامِهِمْ، فَانَّ الرَّجُلَ رُبَّما لَهِجَ بِالصَّلاةِ والصَّوْمِ حَتّی لَوْ تَرَکهُ اسْتَوْحَشَ، وَلکنِ اخْتَبِروُهُمْ عِنْدَ صِدقِ الْحَدیثِ وَاداءِ الامانَةِ»[12]
[به کثرت نماز و روزه مردم فریب نخورید، زیرا چه بسا انسان شیفته نماز و روزه می شود تا آنجا که اگر ترک کند به هراس می افتد، پس آنان را به راستگوئی و ادای امانت بسنجید.]
آدمی چه بسا از ترس رسوائی و یا ریا و خودنمائی و…، نماز و روزه اش را همواره بجا آورد، لذا این دو معیار قطعی و محک دقیق سنجش انسان نیستند، ولی صدق و اداء امانت چون از نظر مالی و غیر آن گاهی به ضرر انسان می باشند، بطوری که جز مؤمن واقعی غالباً، کسی علیه خود شهادت نمی دهد، دو محک شایسته برای سنجش انسان می باشند.
پی نوشت ها:
[1] نساء- 58.
[2] مومنون- 8.
[3] وسایل الشیعه- جلد 13- صفحه 221.
[4] بحار الانوار- جلد 75- صفحه 114.
[5] مستدرک الوسایل- جلد 10- صفحه 318.
[6] وسایل الشیعه- جلد 13- صفحه 225.
[7] بحار الانوار- جلد 75- صفحه 115.
[8] بحار الانوار- جلد 77- صفحه 208).
[9] تفسیر نورالثقلین- جلد 2- صفحه 144.
[10] بحار الانوار- جلد 77- صفحه 273.
[11] آل عمران- 75.
[12] وسایل الشیعه- جلد 13- صفحه 218.
منبع: حوزه نت