عفو و گذشت از خصایص و ویژگیهای انسانهای بزرگ و نشانه بزرگواری روح است. در مکتب اسلام این صفت از فضایل اخلاقی شمرده شده است. دینی که پیامبرش برانگیخته شد تا مکارم و فضایل اخلاقی را به اتمام برساند و خود نیز دارای خُلق عظیم بود. در آیات و روایات فراوانی بر این فضیلت اخلاقی تأکید شده است. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «و جزای بدی؛ بدیی مانند آن است. پس هر که در گذرد و اصلاح کند اجرش بر عهده خدا است. به یقین او ستمکاران را دوست نمیدارد».[1]
دستور العملهای اخلاقی که در آموزههای دینی و روایات اهل بیت(ع) به آن سفارش شده است، از جهات مختلف باید مورد نظر قرار گیرد تا برداشت صحیحی از آن به دست آید. در روایات از طرفی سفارش به گذشت و رعایت حقوق دیگران شده است و از طرف دیگر منزلت مؤمنان بسیار محترم شمرده شده و از هر کاری که سبب اهانت و توهین به افراد شود نهی شده است. فضایل اخلاقی؛ مانند گذشت، خدمت به دیگران، انفاق و … همه در زمانی است که موجب سوء استفاده طرف مقابل نشود و چنین چیزی را هر کسی با مراجعه به وجدان و توجه به پیامدها و آسیبهای اجتماعی آن میتواند درک نماید و تشخیص دهد و در مقام عمل به گونهای برنامهریزی کند که در معاشرت با دیگران و زندگی اجتماعی به جنبههای مختلف آن توجه نماید.
دین اسلام که روحیه عفو و گذشت را در زندگی اجتماعی خواهان است در عین حال فرموده است: «با ظالمان مدارا نکنید و دشمن ظالمان باشید»؛[2] زیرا عفو ستمگر موجب تقویت و تشویق او در ستمگرى است. باید توجه داشت که مسئله عفو و گذشت با مسئله احقاق حق و مبارزه با ظلم و ظالمان درهم نیامیزد. برای نمونه؛ یکی از موارد اجرایی گذشت، آنجا است که خطری از طرف دشمن احساس نشود و روحیه گذشت و مدارا با او در اصلاح و تربیت او مؤثر واقع گردد، اما اگر عفو ما باعث جسورتر شدن دشمن شود، چنین عفوى هرگز جایز نخواهد بود.
و یا در جامعه اسلامى، در دو مورد عفو و گذشت میتواند تأثیر گذار باشد:
یک. گذشت در حقوق شخصى: اگر روحیه گذشت در جامعه حاکم باشد و مردم در حقوق شخصى خود، اصرار و سختگیرى نکنند طبعاً درگیریها کمتر شده و انضباط و عدم تشنج در جامعه حکم فرما میگردد.
دو. گذشت و سختگیرى نکردن مُجریان قانون: روشن است که سختگیرى بیمورد مجریان قانون، اصلاح متخلف را در پى نداشته بلکه روحیه لجاجت او را در شکستن دوباره و چند باره قانون تحریک میکند، اما از سوی دیگر، باید روحیه عفو و گذشت در مجریان، باعث سوء استفاده متخلفان نشود.[3]
دستور العملهای اخلاقی که در آموزههای دینی و روایات اهل بیت(ع) به آن سفارش شده است، از جهات مختلف باید مورد نظر قرار گیرد تا برداشت صحیحی از آن به دست آید. در روایات از طرفی سفارش به گذشت و رعایت حقوق دیگران شده است و از طرف دیگر منزلت مؤمنان بسیار محترم شمرده شده و از هر کاری که سبب اهانت و توهین به افراد شود نهی شده است. فضایل اخلاقی؛ مانند گذشت، خدمت به دیگران، انفاق و … همه در زمانی است که موجب سوء استفاده طرف مقابل نشود و چنین چیزی را هر کسی با مراجعه به وجدان و توجه به پیامدها و آسیبهای اجتماعی آن میتواند درک نماید و تشخیص دهد و در مقام عمل به گونهای برنامهریزی کند که در معاشرت با دیگران و زندگی اجتماعی به جنبههای مختلف آن توجه نماید.
دین اسلام که روحیه عفو و گذشت را در زندگی اجتماعی خواهان است در عین حال فرموده است: «با ظالمان مدارا نکنید و دشمن ظالمان باشید»؛[2] زیرا عفو ستمگر موجب تقویت و تشویق او در ستمگرى است. باید توجه داشت که مسئله عفو و گذشت با مسئله احقاق حق و مبارزه با ظلم و ظالمان درهم نیامیزد. برای نمونه؛ یکی از موارد اجرایی گذشت، آنجا است که خطری از طرف دشمن احساس نشود و روحیه گذشت و مدارا با او در اصلاح و تربیت او مؤثر واقع گردد، اما اگر عفو ما باعث جسورتر شدن دشمن شود، چنین عفوى هرگز جایز نخواهد بود.
و یا در جامعه اسلامى، در دو مورد عفو و گذشت میتواند تأثیر گذار باشد:
یک. گذشت در حقوق شخصى: اگر روحیه گذشت در جامعه حاکم باشد و مردم در حقوق شخصى خود، اصرار و سختگیرى نکنند طبعاً درگیریها کمتر شده و انضباط و عدم تشنج در جامعه حکم فرما میگردد.
دو. گذشت و سختگیرى نکردن مُجریان قانون: روشن است که سختگیرى بیمورد مجریان قانون، اصلاح متخلف را در پى نداشته بلکه روحیه لجاجت او را در شکستن دوباره و چند باره قانون تحریک میکند، اما از سوی دیگر، باید روحیه عفو و گذشت در مجریان، باعث سوء استفاده متخلفان نشود.[3]
[1]. برگرفته از «نبخشودن و اصرار بر قهر و جدایی»، سؤال 3653.
[2]. «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، نامه 47، ص 421، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[3]. ر.ک: رستمی، محمد حسن، متقی، تقی، گل آغاز بهار (درنگى در آفتاب کلام رهبرى)، فصل دوم: انضباط اجتماعی، به آدرس اینترنتی: http://www.ghadeer.org/social/golaqaz/aghaz%2002.htm