تعالیم دینی میگوید شنونده غیبت در گناه غیبت کننده شریک است. در کتابهای روایی، سر فصلی با همین موضوع در نظر گرفته شده که احادیث این مسئله در آن گردآوری شده است، در این فرصت به تعدادی از آنها اشاره میشود:
1. «السَّامِعُ شَرِیکُ الْقَائِلِ»؛[1] شنونده غیبت در گناه غیبت کننده شریک است.
2. «السَّامِعُ لِلْغِیبَةِ کَالْمُغْتَابِ»؛[2] شنونده غیبت مانند غیبت کننده است.
3. «السَّامِعُ لِلْغِیبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْنِ»؛[3] فردی که به غیبت گوش میسپارد یکی از غیبت کنندگان است.
4. «سَامِعُ الْغِیبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَیْنِ»؛[4] شنونده غیبت یکی از غیبت کنندگان است.
5. «سَامِعُ الْغِیبَةِ شَرِیکُ الْمُغْتَابِ»؛[5] شنونده غیبت در گناه غیبت کننده شریک است.
6. «مُسْتَمِعُ الْغِیبَةِ کَقَائِلِهَا».[6] شنونده غیبت مانند گوینده غیبت است.
البته آنچه در این مسئله قابل توجه و دقت است؛ این است که اگر کسی که در مجلس غیبت حضور داشته باشد و با میل و رغبت گوش کند، در گناه غیبت شریک است و آنکه غیبت به طور اتفاقی به گوشش خورده و امکان بازداشتن دیگران از غیبت برای او وجود نداشته است، مشمول این احادیث نیست.
دلیل اینکه شنونده غیبت در گناه مانند غیبت کننده میباشد؛ این است که هر دوی آنها با رضایت در غیبت مشارکت دارند، و ذهن آنها مشغول به تصورات ناروایی است که مورد نهی است. تنها اختلافشان در این است که یکی گوینده است و دیگری شنونده. یکی با زبان میگوید و دیگری با گوش و با اختیار بد خودش تصورات کذب و حرام غیبت کننده را میپذیرد؛ چرا که با نشستن در مجلس غیبت، نفس انسان با آن فضا انس و الفت پیدا میکند، در نتیجه آثار سوء آن مجلس مانند سم کشنده در روح و روان وی نفوذ میکند.[7]
بنابر این، باید گفت اگر به تمام آنچه که غیبت کنندگان در مورد فرد غایب گفتند و شما نیز به گفتههایشان گوش دادی، در گناه غیبت با آنها شریک هستی، اما اگر همین که آنها شروع به غیبت کردند، و شما تذکر دادی که غیبت نکنید! غیبت حرام است! و با تذکرات شما دیگر غیبت ادامه پیدا نکرد؛ یعنی یا آنها ساکت شدند و یا شما مجلس غیبت را ترک کردی، و یا اگر امکان نهی از منکر و ترک مجلس نباشد در برخوردت نشان دادی که از کارشان راضی نیستی مانند اینکه چهره ناراحت به خود گرفتی و از آنها روی برگرداندی و…، در گناه غیبت با آنها شریک نخواهی بود.
[1]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، رجائى، سید مهدى، ص 36، دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق، مصحح، حسنى بیرجندى، حسین، ص 29، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش.
[3]. همان، ص 27.
[4]. همان، ص 283.
[5]. همان، ص 286.
[6]. همان، 485.
[7]. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولى محلاتى، هاشم، ج 10، ص 413، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.