درباره چگونگی مرگ عایشه، اختلاف نظر وجود دارد. منابع اهل سنت مرگ او را طبیعی دانسته و گفتهاند که در سال 58 هـ.ق عایشه از دنیا رفت و ابوهریره بر او نماز خواند. البته قبل از آن نوشتهاند که ابوهریره نیز در همان سال عمرش به پایان رسید.[1] عایشه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
اما برخی از منابع شیعه، معاویه را عامل مرگ عایشه میدانند. سید بن طاوس دو نقل را در اینباره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)[2] نقل کرده است. ابوعروبه در نقل اول خود چنین آورده است: «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کردهای و از سنت چه کسی پیروی میکنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت».
ولی در نقل دیگری آمده: «عایشه در حالیکه سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد با الاغش به روی فرشها رفت. و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمیتوانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهدهدار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد».[3]
نویسنده کتاب «الصراط المستقیم» پس از اینکه جریان اول را نقل کرده، در روایتی از ابی العاص جریان دوم را هم آورده است.[4] صاحب این کتاب در ادامه از اعمش نقل میکند: «هنگامی که معاویه به کوفه آمد گفت: من برای اینکه نماز بخوانید یا روزه بگیرید با شما نجنگیدم، بلکه برای این جنگیدم که بر شما حکومت کنم». سپس اعمش میگوید: «کسی را بیحیاتر از او [معاویه] دیدهاید؟ او هفتاد هزار نفر را کشت که در بین آنها عمار، خزیمه، حجر، عمرو بن حمق، محمد بن ابوبکر، مالک اشتر، اویس قرنی، ابن صوحان، ابن تیهان، عایشه و ابن حسان وجود دارند».[5]
اما برخی از منابع شیعه، معاویه را عامل مرگ عایشه میدانند. سید بن طاوس دو نقل را در اینباره از کتاب «اوائل الاشتباه» تألیف ابوعَروبَه(متوفی 318 هـ.ق)[2] نقل کرده است. ابوعروبه در نقل اول خود چنین آورده است: «معاویه در مدینه روی منبر پیامبر مشغول گرفتن بیعت از مردم برای یزید بود که عایشه از اتاقش صدا زد: ساکت باش! ساکت باش! آیا رسم این است که بزرگان، مردم را برای بیعت گرفتن برای پسرشان دعوت کنند؟ معاویه گفت: نه. عایشه گفت: پس در این کارت به چه کسی اقتدا کردهای و از سنت چه کسی پیروی میکنی؟ معاویه خجالت زده شد و از منبر پایین آمد و چاهی کَند و با مکر و حیله عایشه را در چاه انداخت و بدین علت عایشه از دنیا رفت».
ولی در نقل دیگری آمده: «عایشه در حالیکه سوار بر الاغ بود به خانه معاویه رفت. عایشه حرمت معاویه را رعایت نکرد با الاغش به روی فرشها رفت. و الاغ بر آنها ادرار کرد. معاویه از این کار عایشه به مروان شکایت کرد و گفت: من نمیتوانم این زن را تحمل کنم. با اجازه معاویه، مروان عهدهدار حل این مشکل شد. او چاهی کَند و کاری کرد که عایشه در آن افتاد. این اتفاق در روز آخر ذی الحجه واقع شد».[3]
نویسنده کتاب «الصراط المستقیم» پس از اینکه جریان اول را نقل کرده، در روایتی از ابی العاص جریان دوم را هم آورده است.[4] صاحب این کتاب در ادامه از اعمش نقل میکند: «هنگامی که معاویه به کوفه آمد گفت: من برای اینکه نماز بخوانید یا روزه بگیرید با شما نجنگیدم، بلکه برای این جنگیدم که بر شما حکومت کنم». سپس اعمش میگوید: «کسی را بیحیاتر از او [معاویه] دیدهاید؟ او هفتاد هزار نفر را کشت که در بین آنها عمار، خزیمه، حجر، عمرو بن حمق، محمد بن ابوبکر، مالک اشتر، اویس قرنی، ابن صوحان، ابن تیهان، عایشه و ابن حسان وجود دارند».[5]
[1]. ذهبى، محمد بن احمد، تاریخ اسلام، تحقیق: تدمرى، عمر عبد السلام، ج 4، ص 164، دار الکتاب العربى، بیروت، چاپ دوم، 1413ق؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 520، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[2]. اَبوعَروبه، حسین بن محمد بن أبی معشر مودود ابن حماد السلمی الحرانی از مورّخان قرن چهارم هجری است؛ ر.ک: امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 6، ص 166 – 167، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406ق.
[3]. سید بن طاوس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 2، ص 503، الخیام، قم، چاپ اول، 1399ق.
[4]. عاملی نباطی، علی من محمد، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، محقق و مصحح: رمضان، میخائیل، ج 3، ص 45، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ اول، 1384ق.
[5]. همان، ص 48.