در مورد مشرق و مغرب تعابیر مختلفی در قرآن کریم وجود دارد که هر کدام اشاره به جنبه خاصی دارند که در ذیل هر آیه به بیان مقصود آن میپردازیم:
۱. «قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا بَیْنهَمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ»؛[1] از ظاهر سیاق این آیه شریفه بر میآید که مراد از «مشرق» آن طرفى است که آفتاب و سایر ستارگان آسمان، طلوع میکنند و مراد از «مغرب» آن جهتى است که بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مىکنند، و مراد از «مَا بَیْنهَمَا»، ما بین مشرق و مغرب است که شامل همه عالم محسوس میشود.[2]
۲. «رَبُّ المَشْرِقَینِْ وَ رَبُّ المَغْرِبَینِْ»؛[3] درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطهاى طلوع و در نقطهاى غروب میکند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال، مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حداکثر «میل شمالى» آفتاب، و «میل جنوبى» آن در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو میباشد. به بیان دیگر؛ محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویهاى در حدود 23 درجه تشکیل میدهد و با همین حال به گرد آفتاب میگردد؛ لذا طلوع و غروب آفتاب دائماً متغیر به نظر مىرسد و از 23 درجه میل اعظم شمالى (در آغاز تابستان) تا 23 درجه میل اعظم جنوبى (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار «رأس السرطان» و مدار دوم را مدار «رأس الجدى» گویند، و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارند.[4]
البته برخی این احتمال را دادهاند که از دو مشرق، محل طلوع خورشید و ماه و از دو مغرب، محل غروب این دو منظور است.[5]
۳. «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ المَشَارِقِ وَ المَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ»؛[6] بنابر آنچه در بیان دو مشرق گفتیم معنای این آیه نیز مشخص میشود؛ زیرا منظور در آنجا دو درجه انتهایی را گفته بود که یکی در تابستان و دیگری در زمستان بود، اما بین اینها زاویههایی وجود دارد که در روزهای مختلف خورشید از آنها طلوع میکند و این همان مشارق است و غروب در درجههای مختلف که خورشید در آنها غروب میکند را به مغارب تعبیر کرده است.[7]
همچنین نقل شده است؛ ابن الکواء از امام علی(ع) پرسید: اى أمیر المؤمنین! من برخى آیات قرآن را ناقض هم یافتهام. «فرمود: آیات کتاب خدا همهاش تصدیق کننده هم است، نه ناقض و ردّ کننده هم! هرچه به خاطرت مىآید بپرس!» گفت: اى أمیر المؤمنین! در آیهاى میفرماید: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، و در دیگرى فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» و در جاى دیگر فرموده: «قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؟!» امام(ع) فرمود: «اى ابن کوّاء! این مشرق است، این هم مغرب، و امّا آیه رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ به تحقیق که مشرق زمستان بر حدّى و مشرق تابستان نیز بر حدّى است، آیا این را از دورى و نزدیکى آفتاب در نمىیابى؟ و امّا آیه: بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ بدان که ۳۶۰ برج وجود دارد، هر روز خورشید از برجى حاضر و در برجى دیگر غایب مىشود، و فقط در سال دیگر در همان روز به همان برج باز میگردد».[8]
البته علاوه بر اینها تفاسیری در ذیل این آیات وجود دارد که برخی از این آیات را به اهل بیت(ع)[9] و برخی دیگر را به پیامبران(ع) تفسیر کردهاند[10] که البته با آنچه در تفسیر ظاهر این آیات بیان شده منافات ندارد.
۱. «قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا بَیْنهَمَا إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ»؛[1] از ظاهر سیاق این آیه شریفه بر میآید که مراد از «مشرق» آن طرفى است که آفتاب و سایر ستارگان آسمان، طلوع میکنند و مراد از «مغرب» آن جهتى است که بر حسب حس ظاهرى ما، در آن طرف غروب مىکنند، و مراد از «مَا بَیْنهَمَا»، ما بین مشرق و مغرب است که شامل همه عالم محسوس میشود.[2]
۲. «رَبُّ المَشْرِقَینِْ وَ رَبُّ المَغْرِبَینِْ»؛[3] درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطهاى طلوع و در نقطهاى غروب میکند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال، مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حداکثر «میل شمالى» آفتاب، و «میل جنوبى» آن در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو میباشد. به بیان دیگر؛ محور زمین نسبت به سطح مدار آن مایل است و زاویهاى در حدود 23 درجه تشکیل میدهد و با همین حال به گرد آفتاب میگردد؛ لذا طلوع و غروب آفتاب دائماً متغیر به نظر مىرسد و از 23 درجه میل اعظم شمالى (در آغاز تابستان) تا 23 درجه میل اعظم جنوبى (در آغاز زمستان) در تغییر است که مدار اول را مدار «رأس السرطان» و مدار دوم را مدار «رأس الجدى» گویند، و این است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقیه مدارات در درون این دو مدار قرار دارند.[4]
البته برخی این احتمال را دادهاند که از دو مشرق، محل طلوع خورشید و ماه و از دو مغرب، محل غروب این دو منظور است.[5]
۳. «فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ المَشَارِقِ وَ المَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ»؛[6] بنابر آنچه در بیان دو مشرق گفتیم معنای این آیه نیز مشخص میشود؛ زیرا منظور در آنجا دو درجه انتهایی را گفته بود که یکی در تابستان و دیگری در زمستان بود، اما بین اینها زاویههایی وجود دارد که در روزهای مختلف خورشید از آنها طلوع میکند و این همان مشارق است و غروب در درجههای مختلف که خورشید در آنها غروب میکند را به مغارب تعبیر کرده است.[7]
همچنین نقل شده است؛ ابن الکواء از امام علی(ع) پرسید: اى أمیر المؤمنین! من برخى آیات قرآن را ناقض هم یافتهام. «فرمود: آیات کتاب خدا همهاش تصدیق کننده هم است، نه ناقض و ردّ کننده هم! هرچه به خاطرت مىآید بپرس!» گفت: اى أمیر المؤمنین! در آیهاى میفرماید: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، و در دیگرى فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ» و در جاى دیگر فرموده: «قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ؟!» امام(ع) فرمود: «اى ابن کوّاء! این مشرق است، این هم مغرب، و امّا آیه رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ به تحقیق که مشرق زمستان بر حدّى و مشرق تابستان نیز بر حدّى است، آیا این را از دورى و نزدیکى آفتاب در نمىیابى؟ و امّا آیه: بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ بدان که ۳۶۰ برج وجود دارد، هر روز خورشید از برجى حاضر و در برجى دیگر غایب مىشود، و فقط در سال دیگر در همان روز به همان برج باز میگردد».[8]
البته علاوه بر اینها تفاسیری در ذیل این آیات وجود دارد که برخی از این آیات را به اهل بیت(ع)[9] و برخی دیگر را به پیامبران(ع) تفسیر کردهاند[10] که البته با آنچه در تفسیر ظاهر این آیات بیان شده منافات ندارد.
[1]. شعراء، 28: «باز موسى گفت: همان آفریننده مشرق و مغرب (و روز و شب) است و هر چه بین اینها موجود است، اگر شما (در قدرت حق) تعقل کنید».
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 271، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. الرحمن، 17: «آن خدایى که آفریننده دو مشرق و دو مغرب است (یکى مشرق و مغرب تابستان مطلع سرطان، و یکى زمستان مطلع جدى)».
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 120 – 121، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[5]. فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 21، ص 309، دار الملاک للطباعة و النشر، بیروت، چاپ دوم، 1419ق.
[6]. معارج، 40: «به پروردگار مشرقها و مغربها سوگند که ما تواناییم».
[7]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 647، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[8]. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 259، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 10، ص 122، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: موسوی جزایری، سید طیب، ج 2، ص 344، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
[10]. مفاتیح الغیب، ج30، ص 647.