در مورد این حدیث که شیخ صدوق علاوه بر کتاب معانی الاخبار،[1] در کتاب توحید[2] نیز از امام صادق(ع) نقل کرده است، چند تفسیر بیان شده است:
- بسیاری از عرفا در تفسیر این حدیث میگویند: همه موجودات در تمام لحظات محتاج خداوند هستند و این احساس نیاز هر چند به زبان ظاهری بیان نشود، ولی همه موجودات از عمق وجودشان در تمام لحظات به درگاه خداوند دست طلب و نیاز دارند؛ هنگامی که انسان دچار مشکل و دشواری شد زبان ظاهری با زبان نیاز درونی هماهنگ میشود و با گفتن آه که حکایت از اضطرار و بیچارهگی خود میکند و با گفتن «آه»در حقیقت خدا را که اجابت کننده مضطر و پناه هر بیپناه است میخواند.[3]
این شیفتگان که در صراطند همه *** جوینده چشمه حیاتند همه
حق میطلبند و خود ندانند آن را *** در آب به دنبال فراتند همه[4]
2. برخی بر این باورند «آه» از دو حرف«الف» و «ه» ترکیب یافته است، این دو حرف هر کدام به ذات خداوند اشاره دارند؛ البته هر کدام به لحاظ صفتی از صفات خداوند بر ذات خداوند دلالت دارند؛ بنابر این جمع این دو، اشاره به دو اسم خداوند است. توضیح اینکه «الف» برذات احدیت خداوند از آن جهت که هیچگونه انتساب و نسبتی با دیگری ندارد دلالت دارد. «آه» نیز بر ذات خداوند از آن حیث که مبدأ موجودات و فیض دهنده است، دلالت میکند.[5]
[1]. ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، ص 354، ، قم، چاپ اول، 1403ق.
[2]. ابن بابویه، محمد بن على، التوحید، ص 219، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1398ق.
[3]. فیض کاشانى، أنوار الحکمة، ص 86، انتشارات بیدار، قم، چاپ اول، 1425ق. «کلّ من الموجودات یطلب من اللّه- سبحانه- بلسان استعداده الکمال الذی یستعدّ له؛ و استعداده لذلک الکمال- أیضا- من نعمه سبحانه، و إلیه اشیر فی الأدعیة المأثورة بقولهم: «یا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها».و إعطاؤه- سبحانه- الاستعداد دعاء منه إلى الطلب، فالطلب بهذا الاعتبار إجابة لدعوة الحقّ أَجِیبُوا داعِیَ اللَّهِ [46/ 31]. و هو باعتبار آخر سؤال منه سبحانه: یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [55/ 29].و هذا السؤال إنّما هو بلسان الحاجة و الافتقار، و على وجه الذلّ و الاضطرار، و إنّما هو باسم من أسمائه- جلّ جلاله- مناسب لحاجة السائل، فالفقیر- مثلا- إنّما یدعوه بالاسم «المغنی»، و المریض بالاسم «الشافی»، و المظلوم بالاسم «المنتقم»- و على هذا القیاس- فکلّ ذرّة من ذرّات العالم تدعو اللّه بلسان حالها اضطرارا باسم من أسمائه تعالى، و هو سبحانه یجیب دعوتها فی حضرة ذلک الاسم الذی دعاه به، کما قال: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ [27/ 62].و ذلک الاسم هو صورة إجابته تعالى لدعوة ذلک المضطرّ من وجه، و هو ربّ ذلک المضطرّ بإذن اللّه من وجه آخر؛ و مطالب الکلّ على حسب مسئولاتهم مبذولة دائما، و حوائجهم مقضیّة أبدا، لا یخیب منه أحد قطّ، إلّا من کان على بصیرته غشاوة من استعداده، فأخذ یدعو اللّه بلسان المقال، خلاف ما یدعوه بلسان الحال؛ فذلک یخیب قولا، و إن استجیب حالا؛ و هو قوله سبحانه: وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ [13/ 14]. و سائر أفعاله تعالى یرجع إلى هذه الإجابة لدعوة المضطرّین، و هی ترجع إلى إفاضة الوجود، و إنّما تختلف أسامیها باختلاف الاعتبارات.روی فی کتاب التوحید بإسناده، عن یحیی الخزاعی ، قال: دخلتمع أبی عبد اللّه علیه السلام على بعض موالیه نعوده، فرأیت الرجل یکثر من قول:«آه». فقلت له: «یا أخی- اذکر ربّک، و استغث به».فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: «إنّ «آه» اسم من أسماء اللّه- تعالى- فمن قال:«آه»، فقد استغاث باللّه- تبارک و تعالى». ر. ک: فیض کاشانى، عین الیقین الملقب بالأنوار و الأسرار، ج 1، ص 381، دار الحوراء – بیروت، چاپ اول، 1428ق.
[4]. دوبیتی از امام خمینی(ره).
[5]. قاضى سعید قمى، شرح توحید الصدوق، ج 3، ص 208 و 209، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران، چاپ اول، 1415ق. «أنّه کما أنّ لفظة «هو» یکون ضمیرا و یکون اسما من أسمائه سبحانه کذلک «آه» کلمة یقال عند الشکایة و اسم من أسماء اللّه عزّ و جلّ، إمّا بالنقل أو بالوضع فیهما، و سرّ ذلک أنّک قد عرفت ممّا أسلفنا أنّ «الألف» انّما یدلّ بها على الذات الأحدیة الحقة من دون انتساب و إضافة الى ما سواه، و «الهاء یدلّ بها على اللّه سبحانه من حیث کونه مبدأ لما سواه و فیّاض للموجودات، و لفظة «آه» مرکبة منهما، فمعناها أنّ الواحد الذی وحدته أشرف و أعلى من سائر الوحدات هو اللّه الذی منه یبدأ الخلق و إلیه یعود، فظهور الألف بالهمزة التی هی هو مع حرکة ما إشارة الى ظهوره بنفسه لا بشیء آخر، و احتجابه بعدها للإشارة الى خفائه من فرط ظهوره؛ فسبحان من احتجب لکمال ظهوره و اختفى بشروق نوره»!