خانه » همه » مذهبی » واژه‌های تعقّل، تفکّر و تدبّر را تعریف کنید و وجه تمایز آنها چیست؟ و آیا این هر سه از عملکرد روح است و یا استقلال دارند؟

واژه‌های تعقّل، تفکّر و تدبّر را تعریف کنید و وجه تمایز آنها چیست؟ و آیا این هر سه از عملکرد روح است و یا استقلال دارند؟

الف. مفهوم شناسی

1. به گفته راغب اصفهانی؛ «فکر»، نیرویی است که «علم» را به سوی «معلوم» می­برد. و «تفکّر» کوشش و جولان نیروی فکر به اقتضاى عقل و خرد است. این نیرو ویژه‌ی انسان است و در حیوان نیست. تفکّر یا اندیشه تنها در چیزى است که ممکن باشد صورتى از آن در خاطر و قلب انسان حاصل شود.[1]

به دیگر سخن؛ حقیقت تفکّر و اندیشیدن مرکب از دو حرکت است: حرکتی به سوی مقدمات هر مطلب، سپس حرکتی از آن مقدمات به سوی نتیجه، مجموعه این دو حرکت که سبب شناخت و معرفت اشیا است «فکر» نام دارد.[2]

2. «عقل» به نیرویی می گویند که آماده‌ی پذیرش علم است. همچنین به علمی که به وسیله آن به دست آید.[3] همچنین «عقال» به معنای طنابی است که بر پای شتر می­بندند تا حرکت نکند،[4] و «عاقل»؛ یعنی کسی که نفس خود را حبس کند، و نگذارد که هواها به او سرایت نماید.[5] از آن­جا که نیروی عقل انسان را از کارهای ناهنجار باز می­دارد، به آن عقل گفته می­شود. اگر در روایات آمده است: «الْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ» … «ما خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً اکْرَمَ عَلَیْهِ مِنَ الْعَقْلِ»، مراد از آن همان نیروى فهم و درک و معرفت انسانى است؛[6] به همین جهت ادراکی که انسان دل به آن می‏بندد و چیزی را با آن درک می‏کند، نیز عقل نامیده می‏شود.

علامه طباطبایی(ره) می‌گوید: خدای متعال در قرآن، عقل را به نیرویى تعریف کرده که انسان در دینش از آن بهره‏مند شود، و به وسیله آن راه را به سوى حقایق معارف و اعمال صالح پیدا نموده و در پیش گیرد.[7]

3. «تدبّر» در اصل از ماده «دبر» به معناى پشت سر و عاقبت چیزى است.[8] بنابر این، تدبّر؛ یعنى بررسى نتایج و عواقب و کار مى‏باشد. تفاوت آن با «تفکر»، این است که تفکر مربوط به بررسى علل و خصوصیات یک موجود است: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛[9] این داستانها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند!  اما «تدبر» مربوط به بررسى عواقب و نتایج آن است.[10] لذا تدبر آن است که انسان با توجه به عواقب و نتیجه، در کارها می­اندیشد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً»؛[11] آیا درباره‌ی قرآن نمى‏اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏یافتند.

ب. تعقل، تفکر و تدبر از عملکرد روح

باید به این نکته توجه داشت که حقیقت انسان همان روح، قلب و نفس ناطقه‌ی او است و تعبیرات مختلفی؛ مانند روح، قلب و نفس ناطقه، همگی به حقیقت و معنای واحدی اشاره دارند که عبارت است از: بُعد مجرّد انسان. با این تفاوت که وقتی این واژگان با هم و در کنار هم استعمال می‌شوند هر یک به شأن خاصی از بُعد مجرد و حقیقت آدمی اشاره می‌کنند و هنگامی که تک تک به کار برده می‌شوند به همان حقیقت واحد اشاره دارند.[12]

به عنوان نمونه، از آن‌جایی که روح؛ منبع اندیشه، و ادراک در زندگی است، به آن عقل می‌گویند. آدمی با عقل؛ تعقّل، تفکّر و تدبّر می‌کند، اما همه‌ی اینها بر می‌گردد به روح و در اصل از عملکردهای آن است، و استقلال اینها به معنای مقابلیت با روح نیست، بلکه به تناسب وظیفه خویش از شئون روح الاهی آدمی است.

 


[1]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۶۴۳، ماده «فکر»، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412 ق.

[2]. طریحى، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 3 ،ص ۴۴۴، ماده «فکر»، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375 ش. 

[3]. المفردات فی غریب القرآن، ص 577.  

[4]. فراهیدى، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 1، ص 159، انتشارات هجرت، قم، چاپ دوم، 1410ق.

[5]. همان، ج ۵، ص ۴۲۵.

[6]. قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ۵، ص ۲۸، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1371 ش.

[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 250، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 268، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.  

[9]. اعراف، 176.

[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏4، ص 28، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش.

[11]. نساء، 82.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد