در منطق مناظره و مجادله، شیوه ای وجود دارد که طی آن، تا حدودی فرض را بر صحت اعتقادات طرف مقابل گذاشته و با مبنا قرار دادن همان اعتقادی که نمی تواند از التزام بدان شانه خالی کند، حکم به محکومیت او صادر می شود.
به صورت رایج، استدلالاتی از این نوع، به گونه ای است که مستقیم یا غیر مستقیم، پذیرش اعتقاد طرف مقابل، مشروط به شرطی می شود که در واقع وجود ندارد، مانند این که “اگر من دروغ گفتم…”، “اگر من گمراه شدم …” و …
امام علی(ع) در نامه خود به معاویه، با مبنا قرار دادن منطق مورد پذیرش او، استدلالی را مطرح می کند که در نهایت او نتواند خلافت امیر المؤمنین(ع) را حتی با منطق خویش، مورد تخطئه قرار دهد.
آنچه در ارتباط با رضایت پروردگار از حکومت خلفای پیشین در نامه امام علی(ع) آمده نیز مشروط به تحقق اجماع مهاجران و انصار است که عملا چنین اجماعی به صورت کامل و واقعی هیچ گاه اتفاق نیفتاده است.