هر دو مکتب شیعه و معتزله، عدل را به عنوان یکی از اصول مذهب خود اعلام مینمایند و هر دوی آنها به حسن و قبح عقلی معتقدند، بدین معنا که موضوعاتی وجود دارند که حتی اگر حکمی در ارتباط با آنها از جانب شرع مقدس نازل نشده باشد، عقل بشری به تنهایی میتواند خوبی و یا بدی آنها را تشخیص دهد و ظلم نیز یکی از این موارد است که عقل هر بشری آنرا قبیح و زشت میداند و بر این اساس، خداوند نمیتواند مرتکب چنین قبیحی شود و لزوماً پروردگار، در رفتار خود، عدالت را پیشه خواهد نمود. تفاوت این دو مذهب در آن است که معتزله، برای خروج از این بُنبست که اگر تمام کردار بشر را به خدا نسبت دهیم، ثواب و عقاب او را منافی عدالت خواهیم یافت، توحید افعالی را زیر سؤال بردهاند، اما شیعه، بدون آنکه توحید افعالی را منتفی بداند و رفتار بشر را کاملاً مستقل فرض نماید، با بیان اینکه فعل بشر در طول فعل خدا است و نه در عرض آن، بدون آنکه از اعتقاد به عدالت خداوند دست بردارد، از این بُنبست خارج شده است.