طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جريان‏هاى انحرافى از نگاه قرآن و عترت

جريان‏هاى انحرافى از نگاه قرآن و عترت

دين ها و عرفانهاي دروغين را چگونه شناسايي و با آن مقابله كنيم؟
هر انديشه و نظام و فرقه و قانون و ساختار و سازوكارى كه انسان را از معرفت الهى، عبادت الهى، اطاعت الهى و اولياى الهى دور كند، جاده‏اى انحرافى و جريانى ساختگى و گوهرى بدلى است.

 

‏1- صراط مستقيم را چگونه بشناسيم؟

«اهدنا الصراط المستقيم»
شناخت راه و بيراه، يكى از دغدغه‏هاى هميشگى افراد، جوامع انسانى، و تمام موجودات داراى آگاهى و آزادى بوده است. انسان‏هاى آگاه و آزاد در هر اقدام و تلاشى از خويش مى‏پرسند: كدام راه ما را به اهداف عالى آفرينش مى‏رساند؟ و كدام راه به نابودى، ضلالت، مشكلات و بن‏بست منتهى مى‏شود؟
انسان به تعداد انتخاب‏ها و تصميم‏هاى خويش با اين پرسش روبه‏رو است و به جرأت مى‏توان گفت، جستجوى راه مستقيم، و رهايى از كژراهها و بن‏بست‏ها آرمان جاودانه روح انسان است. زندگى انسان‏ها پر از دو راهى‏ها و چند راهى‏ها و نقطه‏هاى انتخاب و تصميم‏گيرى است كه انسان مجبور است از ميان آنها يك راه را برگزيند و ديگر راه‏ها را كنار نهد و دست كم، بين رفتن و توقف كردن يا بازگشتن از مسيرى كه آمده، يكى را برگزيند.
انتخاب راه تابعى از انتخاب هدف و مقصد است. اگر انسان در انتخاب مقصد و هدف دچار اشتباه شود، به طور طبيعى، در انتخاب راه و روش هم گرفتار خطا خواهد شد، البته بدين معنا نيست كه هر كس مقصدى را انتخاب كرد دچار انحراف نمى‏شود.
آشنايى با نظام آفرينش و نيازهاى انسان و شناخت درست و واقعى جهان آفرينش و توانمندى‏ها و نيازهاى انسان و داشتن جهان بينى و انسان‏شناسى واقع نما و حقيقت‏گرا، و آشنايى با نظام مديريت جهان و انسان شرط موفقيت در انتخاب راه بهتر در زندگى است. به عبارت روشن‏تر:
شناخت خدا و ايمان به او،
شناخت پيامبر و ايمان به انبياى الهى،
امام‏شناسى و شناخت رهبران آسمانى،
قرآن‏شناسى و شناخت كتب آسمانى و ايمان به آن‏ها،
معادشناسى و ايمان به روز قيامت،
مهم‏ترين نيازهاى فكرى و فرهنگى انسان براى تشخيص راه و مقصد در زندگى است.
بدون اين آگاهى‏ها، انسان نه مى‏تواند مقصد زندگى خود را مشخص كند و نه مى‏تواند راه و روش رسيدن به اهداف خود را تعيين كند.

جريان‏هاى سالم و ناسالم، مفيد و زيان‏بخش، شايسته و ناشايست، حق و باطل، سازنده و تخريب‏گر، همه و همه با ترازوى ايمان و عبادت خدا سنجيده مى‏شوند. جريان سالم جريانى است كه ما را در شناخت بهتر خدا و گرايش عميق‏تر به او و هماهنگى بيشتر با قوانين او يارى مى‏كند. در مقابل، جريان انحرافى هر انديشه حزبى، گروهى، مذهبى و فرقه‏اى است كه راه معرفت و محبت و اطاعت و عبادت خداوند را سد مى‏كند و انسان را از فعاليت‏هاى خدايى و حركت در راه او باز مى‏دارد و به توقف و بيراهه مى‏كشاند؛ اما اين كه از كجا بايد فهميد ما در كدامين مدار از معرفت و محبت خداوند قرار داريم يا كژراهه را راه پنداشته‏ايم، نياز به تمسك به ملاك‏ها و معيارهايى دارد كه كتاب آسمانى آن را فراروى ما قرار مى‏دهد.

 

راهنماى فراروى انسان‏

در اولين سوره قرآن، كه در تمام نمازها خوانده مى‏شود و هيچ نمازى بدون قرائت آن در نزد خداوند مقبول نيست، اين دغدغه بزرگ و هميشگى انسان‏ها مطرح شده است و خداوند مهربان بشر را رهرو سه مسير برشمرده است:
1. راه مستقيم؛ 2. راه مغضوب عليهم؛ 3. راه ضالين.
انسان، در حال نماز و به هنگام تلاوت قرآن و در سراسر زندگى، توفيق شناخت و حركت در صراط مستقيم را از خداوند درخواست مى‏كند و از رب العالمين كه رحمان و رحيم و صاحب روز كيفر و پاداش است، تمناى شناساندن و انتخاب راه راست و رهايى از دو كژراهه ديگر را دارد.
شاخص‏ها و نشانه‏هاى راه مستقيم چيست؟

قرآن مجيد علائم و شاخص‏هاى اين راه و آثار و دستاوردهاى حركت در آن را در سوره‏هاى متعدد قرآن برشمرده است. قرآن، در سوره حمد، راه مستقيم را راه كسانى مى‏داند كه مشمول نعمت‏هاى فراوان الهى شده‏اند. از آن‏جا كه انسان خواهان بهره‏مندى هر چه بيشتر از نعمت‏هاى خداوند است، براى دريافت نعمت‏هاى خدايى، خواهان شناخت صراط مستقيم و حركت در اين مسير است.
قرآن كريم در آيه 69 سوره نساء، نشانه‏هاى بيشترى از راه نعمت يافتگان را بر شمرده كه اطاعت از فرامين الهى و دستورات رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم از آن جمله است:
«و من يطع اللَّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقاً»
«و آنها كه خدا و پيامبرش را اطاعت كنند، با آنان خواهند بود كه خداوند به ايشان نعمت بخشيده است از پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان و آنان همراهان خوبى هستند.»
اطاعت از فرمان‏هاى خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم سبب مى‏شود انسان در انديشه و عمل با پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان باشد و در پاداش و برخوردارى از نعمت‏ها هم در شمار نعمت يافتگان الهى قرار گيرد.
شاخص‏هاى صراط مستقيم در برخى از آيات قرآن كريم بدين شرح آمده است:
1. «ان اللَّه ربى و ربكم فاعبدوه، هذا صراط مستقيم»(1)
2. «الم عهد اليكم يا بنى‏آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدوٌ مبين و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم»(2)
واژه صراط المستقيم در قرآن كريم 45 بار به كار رفته است و با دقت در موارد كاربرد آن، ويژگيهاى فراوانى از جمله شاخص‏هاى زير را براى راه مستقيم مى‏توان به دست آورد:
1. شناخت و ايمان به ربوبيت خدا و عبادت او، راه مستقيم است.(3)
2. راه مستقيم، همان دين استوار الهى است.(4)
3. راه ضالين و مغصوب عليهم نيست.(5)
4. راهى است كه خداوند انسان را به سوى آن هدايت مى‏كند.(6)
5. شيطان در اين راه كمين كرده و تلاش مى‏كند انسان را از آن منحرف نمايد.(7)
6. راه پيامبر بزرگوار اسلام است.(8)
7. راه ايمان و اعتصام به خداست.(9)
8. راه خداست.(10)
9. راه پيامبران الهى و صديقان و شهيدان و صالحان است.(11)
10. راه عدالت‏خواهى است.(12)
در يك جمع‏بندى كلى از آيات نوارنى قرآن كريم، مى‏توان گفت راه مستقيم راهى است كه انبيا و صديقان و شهدا و صالحان پيموده‏اند و هر كس، در هر مرتبه و منزلت علمى و معنوى، مسيرى غير از آن را طى كند، به بيراهه و كژراهه رفته است؛ چرا كه راه خدا راه آنان است.

 

2- جريان‏هاى انحرافى را چگونه بشناسيم؟

در دو سوى جاده مستقيم، مسيرهاى انحرافى بسيار قرار دارد. از مبدأ تا مقصد زندگى، در كنار بزرگراه هدايت الهى، هزاران، راه فرعى و انحرافى وجود دارد. راه‏هايى كه يا به پرتگاه منتهى مى‏شود، يا بن بست و سراب مى‏رسد، يا به باتلاقى مرگبار با پوششى سبز و رنگين مى‏انجامد و متأسفانه، هر روز هم بر تعداد اين جاده‏هاى انحرافى افزوده مى‏شود. جاده هايى به ظاهر زيبا و فريبنده كه بشريت را به سوى خود مى‏خوانند و در برابر صراط مستقيم، داعيه دار سعادت بشرند نظام‏هاى سياسى – اقتصادى و مكاتب فرهنگى – فلسفى فراوانى كه زهر كشنده را در پوششى زيبا پيچيده و مدينه فاضله و شهر آرمانى را در انتهاى اين جاده‏ها به تصوير مى‏كشند.
با اين حال، شناخت مسيرهاى انحرافى به سادگى براى رهروان كاروان زندگى ميسر و مقدوراست؛ چرا كه منشاء انحرافات پديد آمده در زندگى بشر را مى‏توان در پيروى از افرادى ديد كه خود در مرتبه نخست، از تبعيت راه انبياء – كه در حقيقت راه خداست – سرباز زده‏اند. قرآن كريم از اين افراد چنين ياد مى‏كند:
خودسازى علمى و اخلاقى راه مصونيت از هرگونه انحراف است كه در فرهنگ دينى «جهاد اكبر» شناخته مى‏شود.
1. شيطان «و يريد الشيطان ان يضلهم ضلالا بعيداً»(13)
2. طاغوت‏ها كه نماد آن «و لقد اضل منكم جبلاً كثيراً» است.(14)
3. فرعون، «و اضل فرعون قومه و ما هدى»(15)
4. كسانى كه به خاطر موقعيت اجتماعى‏اى كه دارند، به ناحق جامعه را به دنباله‏روى خود فرا مى‏خوانند كه قرآن از آنان به سادات و كبراء، بزرگان فرهنگى و اجتماعى ياد كرده است، «انا اطعنا سادتنا و كبرائنا فا ضلونا سبيلا»(16)
5. اغواگران فكرى و اعتقادى كه مظهر آنان سامرى است «و اضلهم السامرى»(17)
6. مجرمان سياسى، اجتماعى، اقتصادى، قاتلان نفوس محترم «و ما اضلنا اِلّا المجرمون»(18)
7. برخى از جنيان و آدميان «ربنا ارنا الَّذَين اضلنا من الجن و الانس»(19)
8. ظالمانى كه حقوق فرودستان را رعايت نمى‏كنند «فاغويناكم انا كنا غاوين»(20)
در يك جمع‏بندى، مى‏توان كسانى را كه انسان را از مسير صراط مستقيم به سوى كجراهه‏هاى انحراف و التقاط سوق مى‏دهند چنين فهرست كرد:
– شيطان و نيروهاى مرموز او.
– قدرت‏هاى ستمگر و جابر حاكم بر جوامع بشرى؛ مانند فرعون.
– خواص سياسى، اقتصادى، فرهنگى كه عامه مردم را به تبعيت از خود فرا مى‏خوانند.
– بدعت گذاران فكرى و فرهنگى؛ مانند سامرى.
– مجرمان و اوباش و آنان كه به هيچ اصولى از اصول اخلاقى و اعتقادى پايبند نيستند.
به عبارت ديگر، جاده‏هاى انحرافى را مى‏توان چنين فهرست كرد:

 

انحراف‏

مهم‏ترين انحرافات تاريخ بشر را مى‏توان در چهار گروه زير خلاصه كرد:
انحراف در نظام عقيدتى و جهان‏بينى.
انحراف در نظام سياسى و مديريت اجتماعى.
انحراف در نظام اقتصادى و اجتماعى.
انحراف در نظام اخلاقى – تربيتى.
گرچه افرادى كه نام‏برده شدند نقشى در تأسيس راه‏هاى انحرافى داشته‏اند و در نظام‏هايى كه از آن‏ها ياد شد انحراف ايجاد كرده‏اند، اما بايد از نظر دور نداشت كه انحرافات پديد آمده در زندگى بشر، گاه ريشه در جهل، و گاه ريشه در حاكميت غرايز و هوس‏ها داشته است. از اين‏رو، براى رهايى از عوامل انحراف و جلوگيرى از نظام‏هاى انحرافى داشتن ايمان و انجام دو نوع جهاد ضرورى است: «جهاد اكبر» براى رهايى از عوامل درونى و نامرئى؛ «جهاد اصغر» براى مقابله با فرعون‏ها، هامان‏ها، سامرى‏ها و سران فرقه‏ها و سرمايه‏داران قارون صفت روزگار.
نكته‏اى كه بايد در جريان‏شناسى انحراف با مراجعه به فرهنگ قرآنى در نظر گرفت اين است كه قرآن در كنار كلمات «هدايت» و «رشد»، «صراط مستقيم»؛ و با واژه‏هاى غىّ و ضلال مباحث «گمراهى و انحراف» را تبيين مى‏كند؛ گرچه ضلال، گمراهى ناشى از نداشتن آگاهى است و غى، مولود اطلاعات و داده‏هاى فريبنده و عقايد فاسد است.

 

هشدار پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله وسلم‏

پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله وسلم نسبت به سه جريان انحرافى هشدار داده و فرموده است:
«انما اخاف على امتى ثلاثاً، شحا مطاعاً و هوى متبعاً و اماما ضالاً».(21)
من تنها از سه چيز بر امتم بيم دارم:
حاكم شدن حرص و آز؛ پيروى كردن از هوى و هوس؛ پيشوا و حاكم گمراه.
انحراف اقتصادى، از آزمندى و افزون‏طلبى و وسوسه‏هاى اقتصادى فرد و جامعه نشأت مى‏گيرد و انحراف اخلاقى مولود سلطه هوس‏ها و غرائز بر زندگى انسان‏هاست. انحراف سياسى نيز ريشه در گمراهى مديران و مسئولان و قدرتمندان جامعه دارد. و همين سه گونه انحراف ريشه جريان‏هاى انحرافى ديگر است.
بدون شناخت راه مستقيم ابزارى براى شناخت جاده‏هاى انحرافى در دست نيست. بدون ايمان به خدا و پيامبران و كتب آسمانى و شناخت حجت‏هاى الهى و رهبران آسمانى و بدون پيوند فكرى، قلبى، عاطفى و تمسك به قرآن و عترت، شناخت راه حق و باطل، شناخت صراط مستقيم، تشخيص جريان‏هاى انحرافى، و حركت در مسير سعادت و فلاح و رستگارى امكان‏پذير نيست.
در فرهنگ قرآن و عترت، صراط مستقيم به معنى شناخت خدا و پيامبران و امامان معصوم‏عليهم السلام و اطاعت از آنان در تمام بخش‏هاى زندگى فردى و اجتماعى است.
هر انديشه و نظام و فرقه و قانون و ساختار و سازوكارى كه انسان را از معرفت الهى، عبادت الهى، اطاعت الهى و اولياى الهى دور كند، جاده‏اى انحرافى و جريانى ساختگى و گوهرى بدلى است.
مهم‏ترين ابزار شناخت راه و بيراهه و خط مستقيم و جريان‏هاى انحرافى، توحيد و ولايت است. هر كس خدا و رهبرى الهى را بپذيرد، راه يافته است و هر كس در اين دو مسأله به انحراف كشيده شود، اميدى به هدايتش نخواهد بود. در دعاى ندبه مى‏خوانيم: «فكانوا هم السبيل اليك و المسلك الى رضوانك»(22)
آن‏ها راه رسيدن به تو بودند و مسيرى براى دست‏يابى به رضوان و خشنودى تو.
امام باقرعليه السلام فرموده است:
«يخرج احدكم فراسخ فيطلب لنفسه دليلاً و انت بطرق السماء اجهل منك بطرق الارض فاطلب لنفسك دليلا».(23)
وقتى يكى از شما مى‏خواهد چند فرسخ بر روى زمين سفر كند، براى خويش راهنمايى جستجو مى‏كند. تو كه نسبت به راه‏هاى آسمان از راه‏هاى زمين ناآشناترى، براى خويش راهنمايى جستجو كن.

 

3- انواع و ابعاد انحراف كدام است؟

فاصله خطوط و جريان‏هاى انحرافى با صراط مستقيم، به نوع بينش و عملكرد آنان بستگى دارد. چه بسا بر رهروان يك جريان انحرافى مهر «ختم اللَّه على قلوبهم» خورده باشد و براى برخى ديگر هنوز راه بازگشتى باشد.
با نگاه به تاريخ پيامبران الهى، در برابر جريان سالم و زندگى‏ساز ايمان، سه جريان انحرافى به چشم مى‏خورد كه همه پيامبران نوع بشر را از اين سه جاده خطرناك باز مى‏داشتند و آن‏ها را به صراط مستقيم دعوت مى‏كردند:
1. جريان كفر؛ 2. جريان شرك؛ 3. جريان نفاق.

جريان كفر اركان ايمان را ناديده مى‏گيرد و وجود خدا و پيامبران و فرشتگان و كتاب‏هاى آسمانى و روز قيامت را انكار مى‏كند. «و من يكفر باللَّه و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعيداً»(24)
و هر كس به خدا و فرشتگان و كتاب‏ها و پيامبران و روز قيامت كفر ورزد، به راستى گرفتار گمراهى بسيار دورى شده است.
جريان شرك براى خداوند شريكان و رقيبان و فرزندان و همكاران و انداد و اضدادى تصور مى‏كند و در كنار راه خدا، راه‏هاى ديگرى به سوى سعادت و نجات و فلاح مى‏جويد. اين جريان هم، در گمراهى و انحراف مانند جريان كفر است، ولى خطرناك‏تر و پيشرفته‏تر از آن است:
و من يشرك باللَّه فقد ضل ضلالاً بعيداً(25)
و هر كس به خدا شرك ورزد، به راستى به گمراهى بسيار دورى گرفتار شده است.
و من يشرك باللَّه فقد افترى اثما عظيما(26)
و هر كس به خدا شرك ورزد، دروغى بزرگ مرتكب شده است.
نسبت دادن اقدامات خدايى به ديگران (چه موجودات مرئى و چه نامرئى، چه انسان‏ها و چه جنيان و فرشتگان، چه پيامبران و چه ناپاكان، چه پديده‏هاى طبيعى و چه مخلوقات ديگر متافيزيكى، چه به افراد و چه گروه‏ها و مجموعه‏ها) و هم‏چنين، دادن امتيازات و اختيارات خدايى به دولت‏ها و حكومت‏ها و شخصيت‏ها، همه و همه، نمادهاى شرك است كه ريشه مهم‏ترين انحرافات ديگر است. شرك بزرگ‏ترين انحراف فكرى – فرهنگى در تاريخ بشر وام الفساد جريان‏هاى انحرافى است.
واژه شرك نزديك به هفتاد بار در قرآن كريم آمده و ابعاد آثار فردى و اجتماعى و دنيوى و اخروى آن تبيين شده و وظايف مؤمنان را در برابر آن ترسيم گرديده است. قرآن مشركان را مخالفان اصلى پيروزى دين خدا در سراسر جهان دانسته است.(27)

جريان نفاق سى و شش بار در قرآن كريم نقد و بررسى شده است. بيمارى‏هاى روحى – روانى منافقان و نقش آنان در گسترش بيمارى‏هاى اجتماعى، بدبينى آنان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، روابط آنان با كفار و با يكديگر، دلهره مداوم آنان از افشاگرى‏هاى جريان حق، و عذاب اخروى منافقان، و سرانجام وظيفه مسلمانان در برابر آنان تشريح شده است.
ان المنافقين فى الدرك الاسفل من النار.(28)
به راستى منافقان در پست‏ترين جايگاه آتش قرار دارند.
«ان اللَّه جامع الكافرين و المنافقين فى جهنم جميعاً»(29)
به راستى خداوند كافران و منافقان را در جهنم گردهم مى‏آورد.
امروز، اين سه جريان (شرك و كفر و نفاق) تلاش مى‏كنند تا مردم را از حركت در بزرگراه توحيد باز دارند.(30)
كفار و مشركان و منافقان در سه ويژگى اصلى دروغ، تكذيب، افتراء و بسيارى از ويژگى‏هاى فرعى ديگر مشترك‏اند. آن‏ها با تكذيب پيامبران، دروغ بستن و تهمت زدن به خدا و پيامبران و بندگان خدا بزرگ‏ترين ظلم را به بشريت روا مى‏دارند و امروزه كه از ابزارهاى بيشتر و قوى‏ترى بهره‏مند شده‏اند، در اهانت به پيامبران الهى و دروغ پراكنى و شبهه آفرينى با تمام توان مى‏كوشند. در قرآن كريم، بيش از پنجاه بار واژه افترى به كار رفته و نقش آن در گمراهى بشر گوشزد شده است:
«و من اظلم ممن افترى على اللَّه كذباً ليضل الناس بغير علم»(31)
«و من اظلم ممن افترى على اللَّه كذباً او كذَّب بآياته»(32)
«انما يفترى الكذب الذين لا يؤمنون بآيات اللَّه»(33)
دروغ‏پردازى و افترا و تكذيب خدا و پيامبران خدا و تأسيس شبكه‏هاى دروغ پراكنى و انكار حقايق نظام هستى و وارونه‏سازى حقايق، راه و رسم هميشگى اين سه جريان انحرافى در برابر مكتب انبياى الهى است. نمونه بارز آن در زمان ما، معرفى موحدان به خشونت و معرفى خود به منجيان بشريت، توهين به پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، تخريب اماكن مذهبى و سانسور شديد فجايع انسانى است.

 

التقاط و تحجر

علاوه بر سه جريان كفر و شرك و نفاق، دو گروه از مسلمانان هم، به دليل جدايى از منابع اصيل اسلامى و قرآن و سنت و عترت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و استناد به داده‏هاى مكاتب غير الهى، گرفتار كژراهه شده‏اند. اينان تحت تأثير امواج فكرى برخاسته از دنياى كفر و الحاد و نداشتن الگوهاى فكرى – فرهنگى و به دليل اطلاعات اندك دينى، معارف و احكام دينى را با انديشه‏ها و قوانين غربى يا شرقى مى‏آميزند و با برداشت‏هاى ناقص و نادرستى كه از رهنمودهاى پيامبر خدا و پيشوايان اسلام دارند در مسيرى حركت مى‏كنند كه آرزوى كافران و مشركان و منافقان است. مطلق كردن تعقل، بى نياز جلوه دادن بشر از وحى و آموزه‏هاى وحياتى، علم‏زدگى، تكيه بر علوم تجربى، تفكر اومانيستى، جايگزين كردن انسان به جاى خدا و… از مقوله‏هايى است كه در رشد التقاط بى‏تأثير نبوده است.
امام صادق‏عليه السلام فرموده است‏:
«اياك و خصلتين مهلكتين ان تفتى الناس برأيك او تقول ما لا تعلم»(34)
از دو خصلت هلاكت‏بار بپرهيز: اين‏كه بر اساس رأى خويش فتوا دهى و چيزى را كه نمى‏دانى بگويى.
قرآن به شدت از گفتگوهاى بدون مدرك درباره خدا انتقاد كرده و فرموده است:
«و من الناس من يجادل فى اللَّه بغير علم و لا هدى و لا كتاب منير»(35)
برخى از مردم درباره خداوند بدون دانش و هدايت و كتاب روشنگر سخن مى‏گويند.
از امام باقرعليه السلام نقل شده كه آن بزرگوار فرمود:
«لو ان العباد اذ جهلوا وقفوا لم يجحدوا و لم يكفروا»(36)
اگر به راستى بندگان خدا وقتى چيزى را نمى‏دانند، توقف كنند و آن را انكار نكنند، گرفتار كفر نمى‏شوند.
جريان‏هاى انحرافى مولود تئورى‏هاى نادرست و غلط، و تأكيد بر راهكارهاى بدون تحقيق و بررسى لازم است. پيامبر گرامى‏صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
«من عمل بالمقائيس فقد هلك و اهلك و من افتى الناس و هو لا يعلم الناسخ من المنسوخ و المحكم من المتشابه فقد هلك و اهلك».(37)
هر كس به قياس رفتار كند، خود و ديگران را هلاك مى‏كند و هر كس ناسخ و منسوخ و قوانين دائم و موقت دين و محكم و متشابه قرآن را نشناسد و فتوا صادر كند، خود و ديگران را نابود كرده است.

 

معصومين‏عليهم السلام و جريان‏هاى انحرافى

در روزگار رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم محور اختلاف‏هاى فكرى، توحيد و نبوت بود. جريان‏هاى انحرافى عصر رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم را مى‏توان سه جريان كفر و شرك و نفاق، پيروان اديان تحريف شده مسيحت و يهوديت، و نيز صائبين و مجوس بر شمرد.
تمامى درگيرى‏هاى فكرى – فرهنگى پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم و مبارزات اجتماعى – سياسى و جنگ‏هاى نظامى آن بزرگوار با مذاهب و اديان فوق بوده است. غالباً، جهاد فرهنگى و دعوت به ارزش‏ها از سوى اسلام آغاز شده و عهد شكنى و همسويى با دشمن و اعمال خشونت و قتل و كشتار توسط كفار و مشركان و اهل كتاب شروع شده است. مسلمانان نيز در تمامى اين موارد به دفاع از جان و مال و آزادى و عزت خويش برخاسته‏اند، اما درگيرى‏هاى منافقان با پيامبر و مسلمانان عقيدتى و فكرى نبود و صف آرايى آنان بيشتر سياسى – اقتصادى ارزيابى مى‏شود.
در عصر امامان، نه تنها جريان و گروه‏هاى معارض و مخالف رسالت از ميان نرفت، اين جريان‏ها به نام اسلام و به كمك فرقه‏ها و جريان‏هاى پيچيده و منحرف ديگر به مبارزه با خط اصيل اسلام پرداختند. حوادث 275 سال حيات نورانى ائمه اطهارعليهم السلام (تا پايان غيبت صغرى)، از ويژگى‏هايى برخوردار است كه نيازمند بررسى دقيق‏ترى است؛ جريان هايى كه برخى از آن‏ها هنوز زنده‏اند و در قالب‏هايى نو به ميدان آمده‏اند.
فرقه‏هاى انحرافى در عصر معصومين‏عليهم السلام به سه گروه تقسيم مى‏شوند:
1. فرق كلامى – اعتقادى؛ 2. فرق سياسى؛ 3. فرق فقهى.

پيشوايان معصوم‏عليهم السلام درباره هر كدام از اين فرق مواضع خاص داشته و براى هدايت آنان و واكسينه كردن جامعه در برابر القائات غير اسلامى آن‏ها، تمهيدات و اقدامات ويژه‏اى را اجرا مى‏كردند. در اين دوره، همان گونه كه انحراف درمسائل توحيد و نبوت و معاد موجب پيدايش جريان‏هاى كلامى – عقيدتى منحرفى گرديد، انحراف در مسأله امامت و خلافت نيز بستر پيدايش فرق سياسى عصر معصومين‏عليهم السلام و مبدأ انحرافات سياسى ديگرى شد؛ گرچه همين موضوع نيز سبب انحراف عقيدتى و فقهى فراوان هم گرديد. پيدايش فرقه‏هايى مثل معتزله، اشاعره، ماتريديه، كيسانيه، زيديه، جاروديه، بتريه، فطحيه، واقفيه، ناصبى‏ها، خوارج، اسماعيليه، قرامطه، مفروضه، مرجئه و… مولود بينش نادرست به امامت و امامان منصوب از سوى پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله وسلم است.
خوارج، بر اساس تلقى نادرست از آيه «ان الحكم الا للَّه»، ضرورت امامت و حكومت بر جوامع بشرى را انكار مى‏كردند و انديشه بى‏نيازى از حكومت را تبليغ مى‏كردند و به نوعى، پايه‏گذار آنارشيست و هرج و مرج‏طلبى در جامعه اسلامى بودند. وجود مقدس اميرمؤمنان‏عليه السلام، در برابر اين جريان، حركتى كاملاً محتاطانه و مدبرانه كردند و تا دست آنان به خون شيعيان آلوده نشد دست به شمشير نبردند. حضرت در خصوص نوع نگاه آنان به مسأله امامت و ويژگى‏هاى آنان مى‏فرمايد: اين شعار كلمه حقى است كه ابزار دستيابى به باطل شده است. درست است كه حكم و قانونى جز قانون خدا نيست، ولى اينان مى‏گويند: «لا أمرة الا للَّه» امير و حاكمى جز خدا نيست، و حال آن‏كه مردم خواه ناخواه حكومت لازم دارند؛ يا نيكوكار يا بدكار. مؤمن پارسا در دولت حق وظيفه‏اش را انجام مى‏دهد و براى آخرت خويش كار مى‏كند، و در حكومت بدكاران، انسان بدبخت به لذت‏گرايى مى‏پردازد تا آن‏كه مدت عمرش پايان پذيرد و مرگ او را دريابد.(38)

 

بزرگ‏ترين انحراف سياسى‏

كنار نهادن اميرالمؤمنين على‏عليه السلام و تكيه زدن بر كرسى خلافت به جاى آن امام همام بزرگ‏ترين انحراف سياسى تاريخ اسلام است كه ريشه در ناديده گرفتن وصيت پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله وسلم تلقى نادرست از امامت و رهبرى الهى، و احياى جاهليت و تبارگرايى دارد و پيروزى نوعى عقل‏گرايى در برابر وحى‏گرايى است.
امامت، در تلقى شيعه، مقامى الهى و عهد و ميثاقى آسمانى است كه از سوى خدا و پيامبر تعيين مى‏شود، اما در تلقى ديگران، قراردادى بشرى و مقامى دنيايى است كه بر اساس عقل گروهى و دموكراسى و شورا تعيين مى‏شود.
امامت در انديشه شيعه جايگاهى فراتر از مديريت و سلطنت و رسيدگى به كارها و نيازهاى جمعى دنياى مردم دارد. به تعبير امام رضاعليه السلام:
«الامامة اس الاسلام النامى و فرعه السامى»
«ان الامامة زمام الدين، و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عز المومنين»(39)
امامت ريشه رشد يابنده اسلام و شاخه بلند آن است. امامت، رهبرى دين، مايه نظام مسلمانان، ساماندهى دنيا، و عزت مؤمنان است.
جايگاه اهل بيت‏عليهم السلام در دنياى طوفان‏زده، جايگاه كشتى نوح است كه بدون آن راه نجاتى وجود ندارد. رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
«انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق».(40)
اقبال لاهورى انحراف در مسأله خلافت و حكومت را ريشه گمراهى مسلمانان مى‏داند و مى‏گويد:
عرب خود را به نور مصطفى سوخت‏
چراغ مرده مشرق برافروخت‏
ولكن آن خلافت راه گم كرد
كه اول مؤمنان را شاهى آموخت‏

تلقى نادرست از امامت و اين‏كه امامت به انتصاب الهى است يا انتخاب مردمى يا هيچ‏كدام يا هر دو؛ تشخيص نادرست مصاديق امام منصوب و منصوص، انكار امامان حق و جايگزين كردن افراد فاقد صلاحيت، سبب پيدايش ده‏ها جريان انحرافى در تاريخ اسلام و مسلمين شده. در پى آن، در فقه و مبانى فقه و عقايد و اخلاق و ديگر بخش هاى زندگى مسلمانان نيز جريان‏هاى انحرافى متعددى پديد آمد كه با جنگ‏هاى فرقه‏اى و تحريك دشمنان خارجى، مايه سلب عزت دين و دنياى امت اسلامى گرديد.
امام باقرعليه السلام فرموده است:
«من دان اللَّه بغير سماع من صادق الزمه اللَّه التية الى يوم القيامه».(41)
هر كس بى آن كه از پيشواى راستگو مطلبى را بشنود، به آن متعهد شود (و بر اساس حدس گمان يا به تقليد از ديگران) چيزى را جزو دين بداند تا روز قيامت گرفتار حيرت و سرگردانى خواهد بود.
بى‏شك، نتيجه جدايى از اهل بيت وناديده گرفتن رهنمودها و هشدارهاى آن امامان همام در انتخاب راه، سرگردانى مسلمانان را در ابعاد مختلف در پى داشته است. پيامدهاى انزواى ائمه و غصب كرسى خلافت را مى‏توان چنين به تصوير كشيد.
– اختلاف در امامت و رهبرى و پيدايش ده‏ها فرقه مذهبى در اين زمينه.
– اختلاف در جبر و تفويض و پيدايش گرايشى جبرگرايى، تفويض گرايى و خط سوم (نه جبر ونه تفويض).
– اختلاف در رابطه عقل، و وحى و توانايى‏هاى عقل، كه به پيدايش تفكر معتزله و اشاعره انجاميد.
– اختلاف در حكم مرتكب گناه كبيره، كه امت اسلامى را به سه گروه تقسيم كرد.
– اختلاف در رابطه ايمان و عمل كه به دو جريان افراطى و يك خط وسط پايان يافت.
– اختلاف در رابطه علم و دين، كه هنوز هم در قالب تفكيك دين از سياست و حوزه و دانشگاه، مديريت علمى و مديريت فقهى ادامه دارد.
– اختلاف در تفسير برخى آيات قرآن.
– اختلاف در حدوث و قدم قرآن كه يك بحث بيهوده تاريخى و بهانه‏اى براى اختلاف مسلمين بود.
– اختلاف در مرجعيت علمى اصحاب و اهل بيت‏عليهم السلام:
– اختلاف در روش برخورد با دولت‏هاى ظالم كه در سه قالب (صلح، خشونت، خط ميانه) تداوم يافت.
به طور مثال، ريشه‏هاى اختلاف و پيدايش جريان‏هاى سياسى در عصر على‏عليه السلام مسائل و عوامل اخلاقى – روانى زير بود كه گروه‏هايى را به مخالفت و كارشكنى و سرانجام جنگ با حكومت علوى وادار كرد.
1) دنياگرايى؛ 2) رياست‏طلبى؛ 3) امتياز جويى؛ 4) حسادت؛ 5) كينه جويى؛ 6) خيانت به بيت المال؛ 7)خودبزرگ‏بينى؛ 8) رنجش از اقامه حدود الهى؛ 9) ناپارسايى؛ 10) ضعف بينش و باورها؛ 11) كژ فهمى دينى.
اين مسائل سبب شد در برابر حكومت على‏عليه السلام جريان‏هاى مخالفى چون ناكثين و قاسطين و مارقين ظهور كنند كه براى هر كدام از اين عوامل مى‏توان نمونه‏هاى تاريخى ذكر كرد.(42)

 

روش مبارزه با جريان‏هاى انحرافى‏

مبارزه اهل بيت‏عليهم السلام با جريان‏هاى انحرافى، با در نظر گرفتن شرايط زمانى و مكانى و نيز ظهور نحله‏هاى گوناگون، روش‏هاى متعددى داشته است كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

 

– آموزش و تبيين انديشه‏هاى اصيل اسلامى‏

اين راه مهم‏ترين راه درمان و پيشگيرى است و پيشوايان اهل بيت‏عليهم السلام با تعليم و تفسير و تبيين حقايق قرآن و سنت نبوى و گسترش فرهنگ اسلامى بزرگ‏ترين اقدام پيشگيرانه را در ايران راه انجام دادند و با تمام توان، امت اسلامى را از افكار و آرا و فتاواى نادرست رهايى بخشيدند.
اهل بيت‏عليهم السلام با اين حركت خود تفكرى را پى‏ريزى كردند كه آگاهى و تنوير افكار عمومى در رأس آن قرار داشت. از منظر اين امامان همام تبيين حقايق اسلام و سيره رسول اعظم و ترويج عدالت‏خواهى و تشريح درست مبانى توحيدى، جامعه را از گزند القائات جريان‏هاى انحرافى نجات مى‏بخشيد.
بزرگ‏ترين اقدام هر يك از پيشوايان معصوم‏عليهم السلام آموزش معارف و اخلاق و احكام دين به امت اسلامى بود. امروز، در عصر غيبت نيز، باز در مجالس و محافل مربوط به معصومين‏عليهم السلام فكر و فرهنگ اسلامى به امت اسلامى منتقل مى‏شود:
«بموالاتكم علمنا اللَّه معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنيانا. و بموالاتكم تَتَّمت الكمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقه».(43)
در سايه پيوند با شما، خداوند نشانه‏هاى دين ما را به ما آموخت و آنچه را از دنيايمان تباه شده بود اصلاح كرد. در سايه ولايت شما، سخن حق كامل و نعمت او عظيم شد و اختلاف‏ها به الفت و اتحاد انجاميد.
امير المؤمنين‏عليه السلام در نامه به فرزندش امام حسن مجتبى‏عليه السلام فرموده است:
«و انّما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبّك».(44)
به راستى دل نوجوان هم‏چون سرزمينى آماده است كه هرچه در آن افكنده شود مى‏پذيرد. لذا قبل از آن‏كه دلت سخت شود و فكرت مشغول گردد، به تربيت تو همت گماشتم.
امام صادق‏عليه السلام فرموده است:(45)
«با دروا احداثكم بالحديث قبل ان تسبقكم اليهم المرجئه».(46)
پيش از آن‏كه مرجئه به سراغ نوباوگان شما بيايند، به آنان حديث بياموزيد.
پيروان جريان انحرافى مرجئه گروهى از مخالفان شيعه بودند كه معتقد بودند با وجود ايمان قلبى، گناهان عملى زيانى ندارد؛ همانطور كه اگر انسان كافر باشد، اطاعت و عمل او فايده‏اى ندارد.
گاهى هم كلمه مرجئه به طور كلى بر اهل سنت اطلاق شده است؛ زيرا خلافت على‏عليه السلام را از خلفاى سه‏گانه به تأخير انداختند. برخى هم مرجئه را كسانى مى‏دانند كه حكم اسلام و كفرِ مرتكبان گناهان كبيره را به روز قيامت موكول مى‏كنند. مرجئه از نظر فكرى به نوعى تساهل و تسامح معتقد بودند و در برابر خوارج كه در سختگيرى افراط مى‏كردند و مرتكبان گناه كبيره را كافر مى‏شمردند، قرار داشتند. آنان مى‏گفتند معصيت با وجود ايمان ضررى ندارد و انسان را شايسته جهنم نمى‏كند.
بنى اميه از تفكر مرجئه حمايت مى‏كردند و بيشترين بهره بردارى اعتقادى و سياسى را نيز از آن كردند؛ چرا كه چنين فرقه‏اى:

– سبب آرامش اجتماعى بود و مشكل قيام را حل مى‏كرد.

– مرتكب گناهان كبيره را كافر نمى‏دانست و نوعى همزيستى با گنهكاران را تجويز مى‏كرد.

– شعار قلب بايد پاك باشد، عمل مهم نيست، و مغفرت خدا در انتظار همه عاصيان است را ترويج مى‏كرد. تفكرى كه امروز به نام ايمان گرايى، با تأثير پذيرى از آموزه‏هاى مرجئه و مسيحيت تحريف شده، در برابر فقاهت و رساله‏هاى عمليه قد علم كرده است و منكر وجود بايد و نبايد در حوزه دين است.(47)

 

– مناظرات حق طلبانه و جدال احسن‏

مناظرات اهل بيت‏عليهم السلام با جريان‏هاى انحرافى مانند غُلات، خوارج، جبرگرايان، زنادقه، صوفيه و واقفيه يكى ديگر از راه‏هاى مقابله با انديشه‏هاى انحرافى بود كه در كتب مناظرات و احتجاج نمونه‏هاى فراوانى از آن را مى‏بينم.
شاگردان برجسته معصومين‏عليهم السلام (مثل هشام بن حكم و مؤمن طاق) در برابر انديشه‏هاى انحرافى و مذاهب انحرافى موضع مى‏گرفتند، كه نمونه‏هاى آن در كتب احتجاج و حديث و عقايد آمده است.
 

– رساله‏ها و آثار مكتوب امامان درباره فرق انحرافى‏

امام هادى‏عليه السلام رساله مفصلى درباره جبرگرايى، تفويض و اثبات عدل الهى و خط ميانه نوشته‏اند كه در تحف العقول آمده است. هم‏چنين نامه امام سجادعليه السلام به محمد بن مسلم زهرى نمونه ديگرى ازاين تلاش اهل بيت‏عليهم السلام است.

– افشاى عملكرد رهبران انحراف و لعن و نفرين افرادى مثل كثيرالنوا، مسلمة بن كهيل، حكم بن عتيبه كه زيدى و بُترى مذهب بودند و به بهانه انقلابى بودن افكار انحرافى را ترويج مى‏كردند.(48)

– گفتگوى خصوصى براى احياى فطرت منحرفان.

– اطلاع رسانى و آگاهى بخشى.

– طرد و تحريم عوامل انحراف.
امام هادى‏عليه السلام فرموده است: هر كس به گوينده‏اى گوش فرا دهد، گويى او را عبادت كرده است اگر او از خدا سخن بگويد خدا را، و اگر از شيطان سخن بگويد، شيطان را عبادت كرده است.(49)

– تذكر و هشدار به دوستان گرفتار در انحراف فكرى.

– معرفى كامل انديشه اهل بيت‏عليهم السلام و احكام دينى‏

– تأكيد بر اين‏كه در موارد ابهام توقف و احتياط لازم است.

شيخ صدوق در عيون اخبار الرضاعليه السلام، ج 2، ص 200 در بابى با عنوان «باب ما جاء عن الرضا فى وجه دلائل الائمه و الرد على الغلات و المفوضه لعنهم اللَّه» آورده است:
ابوهاشم جعفرى از امام رضاعليه السلام نقل كرده است كه آن بزرگوار فرمود:
«الغلاة كفار و المفوضه مشركون. من جالسهم او خالطهم او آكلهم او شاربهم او واصلهم او زوجهم او تزوج منهم او آمنهم، او ائتمنهم على امانة او صدق حديثهم او اعانهم بشطر كلمة خروج عن ولاية اللَّه عزوجل و ولاية رسول اللَّه و ولايتنا اهل البيت».(50)
غلات كافرند و مفوضه مشرك. هر كس با آنان همنشين شود، آمد و شد كند، هم غذا شود، از آب آنان بنوشد، با آنان رابطه برقرار كند، به آنان همسر بدهد يا از آنان زن بگيرد، به آنان امان بدهد، يا آنان را بر امانتى امين بشمارد، يا گفتار ايشان را تصديق كند يا با گفتن كلمه‏اى به آنان كمك كند، از ولايت خداوند عزوجل و ولايت پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم و ولايت ما اهل بيت بيرون رفته است.
طرفداران افراطى و دشمنان افراطى، هر دو، در ضربه زدن به يك حقيقت مشترك هستند، زيرا هميشه يكى براى ديگرى زمينه را فراهم مى‏كند و اين حقيقت است كه در اين ميان قربانى مى‏شود(51)
نواصب و خوارج و غلات و مفوضه دو سوى افراط و تفريط در برابر اهل بيت پيامبرعليهم السلام بودند كه بزرگ‏ترين مشكلات را براى صراط مستقيم الهى فراهم آوردند. شايد به همين دليل بود كه على‏عليه السلام فرمود:
«يهلك فى اثنان و لا ذنب لى محب مفرط و مبغض مفرط و انا ابرء الى اللَّه تبارك و تعالى ممن يغلو فينا و يرفعنا فوق حدنا كبرائة عيسى بن مريم‏عليه السلام من النصارى».(52)
دو گروه درباره من هلاك مى‏شوند و حال آن‏كه من گناهى ندارم: دوست افراطى و دشمن تفريطى. من در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى از كسى كه درباره‏مان غلو كند و ما را از حدمان فراتر برد اعلام برائت مى‏كنم؛ همان‏طور كه عيسى بن مريم از نصارا اعلام برائت فرمود.
برخى شعارها و رفتارهاى شيعيان درباره امام حسين‏عليه السلام و نحوه عزادارى براى آن بزرگوار و سرداران شعارهاى حسين‏اللهى و زينب‏اللهى، به نوعى تداوم افكار و رفتار غلات در عصر ماست.

پي نوشت :

1) آل عمران، 51 و مريم، 36.
2) يس، 60 و 61.
3) آل عمران، 51.
4) انعام، 161.
5) حمد، 7.
6) بقره، 213.
7) اعراف، 16.
8) شورى، 52.
9) آل عمران، 101.
10) انعام، 126.
11) نساء، 69.
12) نحل، 76.
13) نساء، 60.
14) يس، 62.
15) طه، 79.
16) احزاب، 67.
17) طه، 85.
18) شعرا، 99.
19) فصلت، 29.
20) صافات، 32.
21) بحارالانوار، ج 77، ص 161.
22) بحارالانوار، ج 102، ص 105 و ج 78، ص 183.
23) كافى، ج 1، ص 184.
24) نساء، 136.
25) نساء، 116.
26) همان، 48.
27) توبه، 33؛ وصف، 9.
28) نساء، 145.
29) همان، 140.
30) همان، 61.
31) انعام، 144.
32) اعراف، 37.
33) نحل، 105.
34) بحارالانوار، ج 2، ص 118.
35) لقمان، 19.
36) بحارالانوار، ج‏2، ص 12.
37) همان، ص 121.
38) نهج‏البلاغه، صبحى صالح. خطبه 40.
39) كافى، ج 1، ص 200.
40) بحارالانوار، ج 23، ص 105.
41) همان، ج 2، ص 93.
42) ريزش‏ها و رويش‏ها (دفتر هفدهم مجموعه از چشم‏انداز امام على) محمدباقر پورامينى ص 78.
43) مفاتيح‏الجنان، زيارت جامعه، ص 107.
44) نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه 30.
45) وسايل‏الشيعه، ج 12، ص 247.
46) سفينةالبحار، ج 3، ص 311مجمع‏البحرين، ماده رجاء
47) فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، ج 1، ص 76.
48) بحارالانوار، ج 72، ص 180.
49) تحف‏العقول، با ترجمه آيةاللَّه جنتى، ص 536.
50) عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 203.
51) مراجعه شود به بحارالانوار، ج 25، ص 261 تا 350.
52) عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 201

نویسنده: محمود مهدى‏پور

منابع: 

كتاب «ره توشه راهيان نور»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد