فقرذاتي انسان
انسان در هر مقام و منزلتي كه باشد، به شكلي در برابر وجود حق كوتاهي مي كند. اين كوتاهي نسبت به حق از سوي كساني كه در مقام برتري قرارمي گيرند، شدت مي يابد؛ زيرا هر كسي به اندازه شناخت و توان خويش مسئول است و مي بايست در برابر حق خود را پاسخ گو بداند.سخن از اين نيست كه ظرفيت عمل چه اندازه است بلكه سخن از آن است كه چه اندازه از ظرفيت خود بهره برده ايم.
انسان اگر بر اين باور باشد كه به اندازه شناخت خويش عمل كرده است و نمي بايست انتظار داشت كه براي چيزي كه بيرون از دايره قدرت و توانش است پاسخ گو باشد، اين خود حكمي باطل است؛ زيرا انسان به عنوان عمل خداوند، موجودي بي نهايت است و از نظر قدرت و توان حدي براي او نيست كه از آن به حد لايقف تعبير مي شود؛ زيرا قرآن بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه هر كسي بر پايه شاكله خود عمل مي كند.
خداوند نيز بر پايه شاكله خويش عمل مي كند كه وجودي بي نهايت است و انسان نيز به عنوان عمل خداوندي وجودي در حوزه شناختي و عملي، داراي حد لايقفي است. از اين رو كسي نمي تواند با توجيه محدوديت دانشي خويش، در عمل نسبت به خدا كوتاهي كند؛ زيرا مي تواند با افزايش دانش خويش نسبت به خدا عمل واقعي تر و درست تر به جا آورد. اين مسئله اي است كه در برخي از روايات آمده است و تنها حدي كه براي وي دانسته شده است، وجود فقري بشر است.
در خطابي به حضرت موسي(علیه السلام) آمده است كه يا موسي وجودك ذنب لايقاس معه ذنب؛ اي موسي وجود فقري بشر، خود، محدوديت و گناهي است كه هيچ گناه و محدوديتي با او قابل قياس نيست؛ به اين معنا كه انسان هر اندازه بر قله هاي دانش و عمل بپرد به جهت فقرذاتي خويش نمي تواند به شناختي نسبت به خدا دست يابد كه بتواند بگويد او را شناخته و بر پايه اين شناخت نسبت به او عمل كرده است و حق عبادت و پرستش را به جا آورده است. از اين روست كه گفته مي شود انسان هر اندازه به كمال دانشي و عملي دست يابد باز نيازمند پوششي است كه خداوند به مهر و مغفرت وي را در برگيرد و به عنايت و فضل خويش او را حفظ و به سوي كمال مطلق رهنمون سازد.
در آيات قرآني دو مسئله به عنوان عامل بازدارنده از خشم و عذاب الهي مطرح شده است. كه موجب مي شود تا استعجال در عذاب نسبت به شخص و يا گروهي انجام نشود. اين دو امر عبارتند از: وجود مبارك و پرخير و بركت حضرت ختمي مرتبت پيامبر گرامي(صلی الله علیه و آله و سلم) و ديگري امكان استغفار اين دو سبب مي شود كه انسان در هر حال در امنيت قرارگيرد.
براين اساس مسئله استغفار در آموزه هاي قرآني به عنوان يكي از مهم ترين علل و عوامل بازدارنده از عذاب هاي دنيوي و اخروي مطرح مي شود و حتي به پيامبر گرامي(ص) دستور و سفارش داده شده است كه استغفار را به عنوان يك اصل همواره تكرار كند و مورد توجه قراردهد.
در آيات قرآني سخن از هفتادبار استغفار در شبانه روز آمده است و در برخي از روايات است كه آن حضرت(ص) هرگاه از نزد جمعي برمي خاست به استغفار مشغول مي شد. استغفار امري است كه حتي رسول الله در نماز شب بيش از هفتادمرتبه از خدايش طلب مي كرد و در هر نمازي بر زبان مي آورد.در اهميت استغفار همين بس كه خداوند در بيان شكر و سپاس گزاري نعمت بزرگ ايمان آوري مردمان، از آن حضرت مي خواهد كه استغفار به جاي آورد: فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا (نصر آيه3)
چيستي استغفار
استغفار طلب آمرزش از ريشه غفران در اصل به معناي پوشاندن چيزي مي آيد كه انسان را از آلودگي نگه دارد؛ بنابراين استغفار درخواست مصونيت و حفظ از عذاب با گفتار و رفتار است.(مفردات راغب اصفهاني)
بنابراين انسان مي بايست از هر چيزي كه موجب مي شود تا خشم خدا را برانگيزد و او را آلوده به گناه و خطا و اشتباه كند به خدا پناه برد تا خدايش وي را در نوعي عصمت و مصونيت از گناه و عمل به خطا قراردهد. به زباني ديگر انساني كه استغفار مي كند از خدايش مي خواهد كه وي را تحت پوشش خويش قراردهد و چيزي را به عنوان حافظ و نگه دار در آورد تا از آسيب هاي احتمالي در امان قرارگيرد.
استغفار جويي اختصاص به برخي انسان ها ندارد بلكه چنان كه گفته شد همه پيامبران آن را از خداي خود مي خواستند. (آل عمران آيه 146و 147) و حتي پيامبر بزرگوار (ص) كه در مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه9) نشسته و نزديك تر از آن منزلت نمي توان نسبت به خداوند تصور و تصوير كرد، با اين همه مأمور مي شود تا براي خويش استغفار كند. (نصر آيه3) چنان كه مأمور مي شود براي مؤمنان هم استغفار كند و به عنوان واسطه و شفيع عمل كند تا خداوند رحمت خويش را بر مؤمان سرازير نمايد.
اين استغفارجويي تنها به خطاهايي چون قتل (قصص آيه15و 16) و يا قضاوت هاي عجولانه (ص آيه24و 25) و يا ظلم و ستم (آل عمران آيه35و نساء آيه64) و يا مطلق گناه (بقره آيه 58و اعراف آيه161) محدود نمي شود بلكه انسان مي بايست در همه حال حتي اگر به ظاهر گناه و خطا و اشتباهي نكرده است طلب غفران و پوشش كند تا در كنف حمايت و محافظت خداوند قرارگيرد و از گناه هاي احتمالي در امان بماند و مصونيت يابد. (مائده آيه74 و هود آيه3و 52و 90) همچنان كه استغفار نه تنها در حق خود بلكه در حق ديگر گناهكاران (نساء آيه64و يوسف آيه97 و محمد آيه19) از زنان و مردان نيز ساري و جاري است و تنها استثنايي كه شده استغفار جويي براي مشركان و منافقان است كه جايز نيست مؤمن در حق ايشان درخواست غفران نمايد. (توبه آيه113و 114 و نيز نساء آيه 60تا 64)
آداب و آثار استغفار
براي هر چيزي آدابي است. و انسان بهتر است از روشي استفاده كند كه او را به مقصد نزديك تر سازد و راه و مقصد را كوتاه تر گرداند. اگر چه استغفار در شبانه و روز و به هر شكلي خوب و سازنده و مفيد است ولي قرآن به برخي از مطالب اشاره مي كند كه بيانگر نوعي آداب در دعاي استغفار است. و رعايت آن ها مي تواند براي دستيابي شخص به مقصد و مطلوب مفيد باشد.از جمله آدابي كه قرآن براي مستغفر و چگونگي استغفار بيان مي دارد استغفار در سحرگاهان است. به اين معنا كه سحر را به جهت ويژگي هايي كه برشمرده اند خصوصيتي است كه تأثير بيشتري در دست يابي به هدف دارد. از آن جمله گفته اند كه فرشتگان شب و روز يعني آناني كه مي آيند و آناني كه مي روند به وضعيت مستغفر آگاه مي شوند و هر دو، استغفار وي را ثبت و ضبط مي كنند.
از اين رو گفته اند كه بهترين زمان براي استغفار سحرگاهان است: والمستغفرين بالاسحار (آل عمران آيه17) و بالاسحار هم يستغفرون (ذاريات آيه18) و اين كه حضرت يعقوب درباره فرزندان گناهكار خويش مي فرمايد: سوف استغفر لكم ربي انه هو الغفور الرحيم؛ به زودي براي شما از پروردگارم طلب بخشش خواهم كرد زيرا پروردگارم غفور و رحيم است. (يوسف آيه98)
ستايش خداوند از كساني كه در سحرگاهان استغفار مي كنند خود بهترين دليل بر اين مطلب است كه سحر بيش از اوقات ديگر براي استغفار مناسب است.در ميان سحرگاهان نيز سحرهاي روز جمعه و شب هاي آن از مقام و منزلت بيش تر و برتري برخوردار مي باشد. (يوسف آيه98) اين مطلب را مي توان از روايتي به دست آورد كه دليل به تأخير انداختن استغفار و عدم اقدام يعقوب(علیه السلام) به استغفار در زمان درخواست فرزندان، براي اين دانسته شده است كه آن را در سحر شب جمعه انجام دهد. (مجمع البيان ذيل همين آيه)
ويژگي هاي استغفار كننده
اين ها بيان بخشي از آداب استغفار در ارتباط با زمان آن است. اما شخص استغفار كننده مي بايست خود داراي صفاتي باشد و يا بكوشد تا به صفاتي دست يابد تا استغفار وي تأثيرگذار باشد. از جمله صفاتي كه قرآن براي استغفاركنندگان برمي شمارد نخست اعتراف به خطا و لغزش است. (اعراف آيه13) اين رفتار، شيوه پسنديده و مؤثري است كه پيامبران اولوالعزمي چون موسي(ع) نيز از آن پيروي كرده است. وي نيز پيش از استغفار نخست به گناه و خطايي كه مرتكب شده اقرار مي نمايد و سپس درخواست استغفار و پوشش از خداوند مي كند. (قصص آيه16)
حضرت يونس ذالنون(علیه السلام) كه گرفتار در شكم نهنگ بود نيز از همين شيوه بهره برد ونجات و رهايي يافت و خداوند از مؤمنان خواست كه اين گونه رفتار كنند تا مورد توجه و عنايت الهي قرارگرفته و از درد و سختي و عذاب و بلا رهايي يابند. (انبياء آيه 87و 88)
البته همه اين ها زماني مي تواند مؤثر باشد كه شخص به جد و واقع باور به خدا داشته و در برابر وي تسليم باشد و به ايمان خود اقرار داشته و آن را بر زبان جاري سازد؛ زيرا شخص بي ايمان چگونه مي تواند صادقانه اقرار كند و يا از خدا به درستي طلب آمرزش و بخشش نمايد تا وي را تحت پوشش خود قراردهد. (آل عمران آيه16و 193 و نيز مومنون آيه109)
نكته ديگر آن كه استغفار كننده به اموري چون ربوبيت خداوند توجه داشته باشد و بداند كه خداوند آفريدگار همان خداوندي است كه پرورش همه موجودات از جمله وي را به عهده دارد و از مقام ربوبيت بخواهد تا او را تحت پوشش كامل خويش قراردهد. (آل عمران آيه147 و نيز اعراف آيه23 و 151 و آيات ديگر) آن گاه به ولايت الهي توجه كرده و خدا را به عنوان ولي و سرپرست خويش قراردهد و از او بخواهد تا به عنوان ولي و سرپرست عمل كرده و وي را از شر و آثار گناه و خطاها مصون دارد و تحت محافظت خويش قرار دهد. (بقره آيه 286و اعراف آيه 155)
تأثير ياد خدا
ياد خدا به شكل دايم و تأكيد بر تكرار ياد و ذكر او مي تواند شخص را به ربوبيت و ولايت الهي توجه دهد، از اين رو قرآن به مسئله ذكر الله تأكيد مي ورزد و از استغفار كنندگان مي خواهد كه ياد خدا را ورد زبان و دل خويش قرار دهند. (آل عمران آيه135)
ياد كرد خدا به صفات پسنديده و صفات جمالي موجب مي شود كه انسان به مهر و محبت و گذشت خداوند متوجه شود و خود را تحت اسماي جمالي خدا قراردهد و در حقيقت از جلال خدا به جمال وي پناه برد و بگويد: اني اعوذ بك منك؛ خدايا من از خودت به خودت پناه مي برم؛ يعني از صفات جلالي تو به صفات جمالي تو پناه مي جويم تا جمال تو مرا حفظ و نگه داري كند و از جلالت مصون دارد. (اعراف آيه151 و نيز 155 و مؤمنون آيه109 و 118)
كساني كه خود را بسيار گناهكار مي يابند و اميد به اين ندارند كه خود را در معرض خداوند قراردهند و شرم و حيا مي كنند كه به طور مستقيم از خداوند استغفار جويند مي توانند به وسايل و ريسمانهاي الهي تمسك و توسل جويند تا مصونيت يابند. بنابراين شايسته است كه شخص گناهكار و يا استغفارجو از پيامبران به ويژه پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) و نيز قرآن ياري طلبد آن ها را واسطه و شفيع قراردهد. (نساء آيه64 و نيز يوسف آيه97 و 98 و نيز فتح آيه11)
آثار استغفار در دنيا و آخرت
آثار و نتيجه استغفارجويي به خدا، در دنيا و آخرت ظاهر مي شود. برخي از اين آثار عبارتند از: آمرزش گناهان و پاك شدن از آن ها و مصونيت يابي از شرور و آسيب هاي جدي احتمالي گناه در دنيا و آخرت (بقره آيه58) و آل عمران آيه135)، افزايش توان و قدرت (هود آيه52)، برخورداري از مال و مكنت و امكانات مادي خوب دنيايي (هود آيه3) ياري ايشان بواسطه نزديكان از فرزندان و مانند آن ها (نوح آيه10 و 12)، جلب محبت و رحمت الهي به سود خود (هود آيه90) و بقره آيه199 و نساء آيه64) و مصونيت يابي از عذاب هاي فردي و جمعي (انفال آيه33) و كهف آيه55).
البته جامعه اي كه مستغفران آن بسيار باشند اميد آن مي رود كه از نظر رونق كشاورزي به جايي برسد كه زمين و آسمان بركات خويش را نازل كنند و از آسمان باران هاي رحمت (نوح آيه10و 11) و از زمين كشت و زرع به فراواني بر آن فرود آيد. (همان) و اين گونه است كه استغفار، آثار خود را در دنيا و آخرت به مؤمنان نشان مي دهد و مردمان از آثار و بركات آن بهره مند مي گردند.
باشد كه با پيش گرفتن شيوه و آداب پيامبران و سرمشق قراردادن ايشان، بركات آسمان و زمين و رحمت خداوند به صورت فردي و جمعي بر ما ببارد و از آثار آن برخوردار گرديم.