تقوا و اجتماع
انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و باید در اجتماع رشد و پرورش یابد و به کمال برسد؛ زیرا غایت و نهایت انسان چیزی ورای این دنیاست. این دنیا توان پاسخگویی به نیازهای انسان را ندارد، پس برای اینکه انسان بتواند این مسیر پرالتهاب را به آسانی پشت سر بگذارد باید حدودی را رعایت کرده و موانعی را پشت سربگذارد، یا به بیان دیگر حد و مرزهایی را درنوردد و غل و زنجیرهای دنیای ماده را از خود دور سازد و آزاد و فارغ از هر چه غیر از معبود حقیقی است، حرکت کند.
آری! تقوا آزادی بخش است، بنابراین سبب میشود انسان خود را از غل و زنجیرهای مادی آزاد کند و زندگی زاهدانه ای در پیش گیرد و در این مسیر خود را وقف خدا و خلق او کند.
جامعه ای که افرادش تقوا پیشه باشند، مدینه فاضله ای است که همه امورش به بهترین شکل پیش میرود. حتی در قصاص نیز معنا پیدا کرده و حیات و زندگی شمرده میشود. در یک جامعه; متقی، چیزی فراتر از عدالت یعنی ایثار و فداکاری حاکم است. هر کس به حق خود قانع است و حتی به نفع دیگری کنار میرود، کسی غیبت نمیکند، دروغ نمیگوید، مفاسد اخلاقی در آن به چشم نمیخورد و از آن رخت برمیبندد، همه با هم برادر و برابراند و هیچ گونه کینه و دشمنی وجود ندارد. ( بقره،202 ). در جامعه «متقین» مفسد و فاسد توانایی فعالیت و رشد پیدا نمیکند و یگانه نهال راست قامتِ خیر و نیکی، درختی تنومند گشته و با قامتی استوار به اوج خود میرسد.
کسب تقوا
هر انسانی باید برای رسیدن به قله وهرم تقوا مسیری را طی کند و پس از آنکه به مرحله تقوا رسید و متقی شد، همان کارها و اعمال را تداوم ببخشد تا به صورت ملکه دراید، ملکه عدالت، ملکه صداقت و … نه اینکه انسان پس از رسیدن به مرحله ای ازآن، مقدمات را کنار نهد. مراحل کسب تقوا و ثمرات و نتایج آن رابطهای دوطرفه است، انسان ابتدا خود را تسلیم حق کند(مسلمان) که این،مرحله; زبانی است، و سپس معتقد و مؤمن به حق و رضای او که مرحله; قلبی است(مومن) و سپس خود نگهدار از هرچه غیر خداست باشد که رابطهای مرید و مرادی است. همانگونه که خدا خطاب به حضرت موسی(ع) او را برای خود برمیگزیند: )واصطنعتک لنفسی) (سوره; طه،آیه;41) در سوره; حجرات ایمان بالاتر از اسلام و درجای دیگر تقوا بالاتر از ایمان آمده است مؤمنان و اولوالباب نیز باید تقوا داشته باشند؛ زیرا عنصر کرامت و برتری، تقواست: )اِنَّ اکرمکم عنداللّه اتقاکم)(سوره; حجرات،آیه; 13) علاوه بر آن، آنچه به تقواپیشگی نزدیکتر وموجب آن میشود،عبارتند از: عدالت، وفای به عهد، صداقت، عفو و گذشت، احسان، ایثار، امربهمعروف و نهیازمنکر و … به طور کلی آنچه در اسلام ارزش اخلاقی دارد و موجب افزایش مرتبه; یک مسلمان و مؤمن میباشد، تقوای الهی است.
فلسفه موعظه متقین
حضرت علی(علیه السلام) تقوا را منتهای خشنودی خداوند دانسته است. پس بیمورد نیست اگر خداوند توجهی خاص نسبت به متقین داشته باشد؛ زیرا آنها آنچه مورد رضای او میباشد، رعایت کرده، در نتیجه خداوند هدایت و موعظه; خود را به آنها اختصاص دادهاست: )هذا بیان للنّاس و هدی و موعظةٌ للمتّقین)(سوره; آل عمران،آیه;138) لازم به ذکر است که قرآن برای همه; انسانهاست و لیکن متقین از آیات آن بهرهمند و منتفع میگردند. قرآن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را «انذاردهنده» معرفی کرده و فرموده تو کسی را انذار میدهی که از خداوند خشیت داشتهباشد: (سوره; نازعات،آیه; 45)
یعنی انذار تو در کسی مؤثر است که خشیت داشته باشد: کسانی که از قرآن و کلام معصومان بهره میگیرند، در مقایسه با دیگران، شبیه زمین حاصلخیزی هستند که از آب باران بهره میگیرد؛ همانگونه که وقتی باران در سرزمینی وسیع میبارد، قطعه زمینی از آن بهرهمند خواهد شد که حاصلخیز باشد، ولی شوره زار هیچ بهرهای از باران نخواهدبود پس عامل اصلی بهرهگیری و عدم بهرهگیری، ظرفیت وجودی دریافت کننده است و هر کس باید این ظرفیت را در خود بوجود بیاورد.طبرسی مفسر بزرگ شیعه مینویسد: شاید علت اختصاص موعظه و هدایت به متقین، این باشد که تنها آنها از پند و نصیحت بهره میبرند و با آن چراغ زندگی خود را میافروزند.1پیامبر اکرم(ص) فرمودهاند: از آنرو «متقین» چنین نامیده شدهاند که از انجام کاری که اگرچه گناه نیست، اما باعث گناه میشود، دوری میجویند.
علامه مغنیه اختصاص موعظه و هدایت به متقین را به معلم و دانشآموز تشبیه کردهاند که معلم درس را برای همه; دانش آموزان ایراد میکند، ولی کسانی که باهوشتر و کوشاتر باشند، از آن درس بهره میبرند و قبول خواهند شد، نه تمامی دانشآموزان.2 علامه محمدحسین فضلالله نیز علت سود نبردن غیرمتقین را از هدایت کوری آنها نسبت نور هدایت، کربودن گوشهایشان برای شنیدن از سخن حق و همچنین ناتوانی عقل و فکرشان از رفتن به سوی چراغ هدایت دانسته که در نتیجه آن از دریافت هدایت دورند و اصلاً آن را درک نمیکنند.3
علامه طباطبایی دو نوع هدایت برای متقین در نظر گرفته است، هدایتی که به سبب آن متقی شدهاند و دیگری هدایتی که بپاس تقوایشان دریافت کردهاند.4 پس هر لحظه مورد توجهاند، چه در حال موعظه و پند گرفتن از قرآن و کلام خدا چه پس از بهرهمند شدن از آن که زمخشری آنرا مانند )اهدنا صراط المستقیم)دانسته است.5
آنچه بیشتر علمای اسلامی در تفاسیر خود به آن گواهی دادهاند، تأثیرپذیری و دریافت و درک بهتر متقین از کلام الهی است؛ یعنی تنها متقین هستند که فرامین الهی را کاملاً پذیرا هستند. هرچند مخاطبان کلام پرودگار عموم مردم میباشند. اما همه; آنها در آیات و حقایق قرآن تدبر نمیکنند تا جایی که بسیار مورد توبیخ قرار گرفتهاند و به بدترین جنبندگان تشبیه شدهاند و این، تنها متقین هستند که به آثار وجودی حق واقفند و آن را پذیرا هستند. البته علاوه بر ویژگی فوق(ظرفیت وجودی متقین)، باید به نکته مهم دیگری، یعنی علم حضوری این گروه اشاره کرد که باعث میشود آنها به طور حضوری به خداوند و کلام او آگاه شوند چنان که حضرت علی(علیه السلام) میفرمایند: من خدایی که نمیبینم، عبادت نمیکنم. البته این باچشم ظاهر نیست، بلکه دیدن از راه قلب ویقین پیدا کردن است.6
حق تقوا
پس از اینکه انسان تسلیم امر خدا و ایمن در حریم امن الهی شد، باید به طور کامل خودنگهدار باشد؛ یعنی یک انسان کاملاً متقی، به گونهای که تقوا در او ملکه شود و بدیها در چشم او چرک و خون جلوه کند و ذاتاً از آنها متنفر و گریزان باشد، در برابر مشکلات شکیبا باشد و همه; خواست و رغبتش ذات احدیت باشد. به بیان دیگر آنگونه که در شأن و منزلت پروردگار است، باید به او توجه داشته باشیم؛ زیرا انسان هرچه در اختیار دارد از سوی خدا و برای خداست و اگرلحظهای سآیه وجود را از سر انسان بردارد، هیچ است؛ زیرا بشر چیزی از خود ندارد. در این صورت همه اوست و غیر او چیزی معنا ندارد؛ هر لحظه انسان باید متوجه قدرت لایزال الهی، پروردگار و خالق خود باشد، تا بتواند در حد توانایی و امکان انجام وظیفه کرده باشد.
البته پاس داشتن حق تقوای واقعی مشکل است، ولی بر هرکس لازم است هرلحظه خود را به آن سمت و سو سوق دهند. همان گونه که انبیا و اولیای الهی با اینکه گناهی مرتکب نمیشدند هردم در حال توبه و استغفار بودند. پس تقوا گناه کم کردن یا گناه نکردن نیست بلکه علاوه بر این باید از قصور و کوتاهی در سپاس گذاری و تشکر و عدم توانایی خود از درگاه حق معذرت خواهی و استغفار نماید. گناه نکردن ابتدای راه و سطوح اولیهای است که با عبودیت و بندگی بیشتر انسان را به حق تعالی نزدیک میکند و منجر به تقوای الهی میگردد.
نویسنده : رضا حاجیان
- 1. (طبرسی، ج1: 51-2 )
- 2. (مغنیه،ج1:ص128)
- 3. (فضلالله، ج627:6)
- 4. (طباطبایی،ج70:1)
- 5. (زمخشری،ج1:76).
- 6. (کلینی،ج1: 98؛ سبزواری،ج1: 189)
بشارت ، مرداد و شهریور 1388 – شماره 72