قرآن از همان زمان نزول خويش، علاوه بر جذابيتي که بين اعراب يافت، مورد توجه اهل کتاب (يهوديان و مسيحيان) عربستان نيز قرار گرفت، و حتي مخالفان اسلام نيز برخي يا اکثراً، آيات قرآن را حفظ مينمودند. حتي در برخي از موارد، در احتجاجها و مباحثه خويش با رسولالله صليالله عليه و آله و مسلمانان، از آنها استفاده مينمودند. 1
زمينه توجه به قرآن در مسيحيان و يهوديان، مخصوصاً از آن جا قوت گرفت، که قرآن به کتب آسماني پيشين و تاريخ زندگي آنها، اشارات متعددي مي نمود. لذا نوعي احساس قرابت و عنايت به قرآن در ضمير محققين و متفکرين مسيحي و يهودي، وجود داشته و دارد. اين ويژگي خود عامل پديد آمدن تحقيقات مفصلي در خصوص ماهيت قرآن و رابطه آن با اديان و کتب مقدس پيشين (تورات و انجيل) شده است، چنانکه بخش وسيعي از مطالعات مستشرقان، به موضوع اهل كتاب در منابع اسلامي مربوط ميباشد. از اين ميان به موارد متعددي ميتوان اشاره کرد، از جمله:
ـ پژوهش «سيمون وايل» درباره تورات در قرآن 2
ـ مجموعه مقالات «هيرشفلد» (h.hirschfeld) درباره مطالعات يهودي ـ اسلامي كه در مجله «الفصول اليهوديه» در فاصله سالهاي 1910م تا 1911 م منتشر شد؛
ـ «فريليندر» تحقيق به نام «تركيب الفصل في الملل و النحل للشهرستاني» انجام داد که در يادنامه «نولدكه» به چاپ رسيد؛
ـ پژوهش «باومشتارك» (a.baumstark) درباره مسيحيت و يهوديت در قرآن و اسلام (چاپ 1927م) و پژوهش ديگر او با عنوان «مطالعه مذهب طبيعت واحده نصراني در قرآن» كه در سال 1953م منتشر شد؛
ـ تحقيقات «ديويد بانت» (d.h.baneth) كه در ابتدا به مطالعه زبان آرامي قديم و زبانهاي كنعاني پرداخت و به پژوهش در زبان عربي و فلسفه اسلامي در آكادمي علم يهودي روي آورد و تحقيقات فراواني را منتشر كرد كه از جمله آنها نقد كتاب «الحجه و الدليل في نصره الدين الذليل» اثر «يهودا هاليفي» و نيز چاپ «تنقيح الابحاث في الملل الثلاث» ابن كمونه با ترجمه آلماني بود. 3
اين تحقيقات نسبتاً گسترده در خصوص يک موضوع، آن هم در عرصه دينشناسي ـ صرف نظر از نتايج آن ـ خود گواهي بر اهميت و تأثيرگذاري آن بر باورها و اعتقادات جهان شناسانه پيروان اديان دارد، آن چنان که محققان و پژوهشگران ديني را بر آن داشته تا هويت دين خود را در بين معارف و تعاليم دين بعدي جستجو نمايند، و در پي درک ميزان ارتباط و سنخيت آنها تلاش کنند تا جايي که حتي به طرح نظريات مغاير با ديدگاههاي مذهبي برخي از آنها منجر شد. چنان که «يوليوس ولهاوزن» كه طرفدار نولدكه بود، پس از بررسي تحقيقات قرآني ديگران و خويشتن، اعلام کرد که به نظر او تورات كنوني با آنچه در زمان موسي رواج داشته، تفاوت دارد و بسته به دورههاي مختلف زندگاني بني اسرائيل بخشهايي بدان افزوده شده كه اكنون بايد با نقد تاريخي اين متن، لايههاي مختلف آن را بازشناسي كرد.
به هر حال از قرن نوزدهم ميلادي، پس از آغاز تحقيقات علمي در خصوص دين شناسي، تحقيقات بسياري درباره متن و تاريخ قرآن صورت پذيرفت، و اين روند همچنان ادامه دارد، چنانکه در جهان غرب و دنياي مسيحي کنوني مراکز علمي بزرگ و مهمي براي مطالعات اسلامي مخصوصاً در دانشگاههاي مهم، بر پا گرديده است، مانند «مرکز مطالعات اسلامي لندن»، «مؤسسه مطالعات اسلامي آکادمي پاريس»، «مرکز مطالعات اسلامي دانشگاه برلين» و «مرکز مطالعات اسلامي و عربي دانشگاه ملبورن و دانشگاه ملي استراليا»، و دهها مرکز تحقيقات اسلامي در آمريکا و کانادا و آلمان و…
در اينگونه مراکز، گروهي از خاورشناسان و مستشرقين اسلام شناس به مطالعه و تحقيقات متعددي در موضوعاتي، مانند زبان، ادبيات، تاريخ و ديگر جنبههاي تمدن اسلامي و مسلمان پرداختهاند و علوم مختلف اسلامي همچون علوم قرآني، علوم حديث، سيره نبوي، زبان و علوم عربي، تاريخ ملل اسلامي، توسعه اسلام، تمدن اسلامي و سرچشمههاي آن و تأثير هر يك از اينها بر انديشه بشري را مورد بررسي قرار دادهاند.4
در حقيقت موضوعي ازموضوعات اسلامي نيست كه مستشرقان به پژوهش و مطالعه در آن نه پرداخته و آثاري درباره آن پديده نياورده باشند. ليکن در اين بين قرآن كريم، به عنوان منبع اصلي شريعت اسلامي، توجه و اهتمام خاص همه خاورشناسان را به خود جلب نموده است، بطوري که در سالهاي اخير موضوع اصلي پژوهشهاي متعددي را به خود اختصاص داده است. البته هرچند نبايد نقش دانشمندان خاورشناس در معرفي قرآن به مردم مغرب زمين و غيرمسلمان را فراموش کرد، ولي بايد توجه داشت که به علت آنکه ديدگاه و نحوه نگرش اکثر آنان نسبت به قرآن، خاص و اساساً غيراعتقادي بوده است، نظرياتشان اغلب، سطحي و دور از ژرفنگري لازم ميباشد. منصفترين آنها اکثراً قرآن را به عنوان يک پديده مورد بررسي قرار دادهاند و به جاي کاوش در حقانيت و درک نورانيت و بهرهمندي از آن، (مثالاً) تنها به سير تحولات تاريخي و يا بررسي ادبيات کلامي آن پرداختهاند. اين امر باعث شده که اکثر آنها از نور هدايت قرآن بيبهره مانده و راهي به عمق قرآن نبردند. حال اگر به خواهيم در يک جمعبندي کلي ديدگاه قرآن پژوهان مسيحي و يهودي و نحوه برخورد آنان با قرآن را به نوعي دسته بندي کنيم، مي توان به تقسيم بندي ذيل، قائل شويم.
1. قرآنپژوهان علمينگر
اين گروه از قرآنپژوهان غربي، تنها قرآن را به عنوان يک پديده و يک کتاب، مورد بررسي قرار داده و به حقانيت و الهي بودن آن توجهي ننمودهاند. آنان خود را پژوهشگران بيطرف و کاملاً علمي ميدانند و سعي نمودهاند که بدون هر گونه پيشداوري و دخالت اعتقادات و تصورات شخصي، به بررسي موضع (قرآن) به پردازند. گرچه اکثر قرآن پژوهان مذکور، خود را از اين دسته معرفي مينمايند اما آنان که واقعاً بيطرفانه و خارج از هرگونه غرض به قرآنپژوهي پرداختهاند، بسيار اندک هستند. اين محققان خود به دو گروه زير تقسيم ميگردند.
الف ـ محققان ادياني که رأساً به قرآن توجه کرده و موضوع اصلي تحقيق آنان قرآن بوده است. اينان خود را قرآن شناس ميدانند. از نخستين اينگونه قرآن پژوهان، مي توان از مستشرق آلماني «گوستاو وايل»، نام برد. وي به مطالعه درباره مسأله گردآوري قرآن كريم و تسلسل تاريخي سورهها و آيات آن پرداخته بود، و حاصل تحقيقات خود را با عنوان «مقدمه نقادانه تاريخي به قرآن» در سال 1844م به طبع رسانيد. وايل، سورههاي «مكي» را به سه بخش تقسيم كرده بود: سورههايي كه بيم و انذار در آنها وجود دارد به دوره اول مكي، سورههاي متأخر و نزديك به سور «مدني» را به دوره سوم مكي و سورههاي بينابين را به دوره دوم مكي منتسب نمود. البته وي در مواردي مخصوصاً در سنديت قرآن تندرويهايي داشت که موقعيت او را به عنوان يک محقق علمي بيطرف، به طور جدي زير سئوال مي برد.
در همين گروه «رژي بلاشر» مستشرق فرانسوي (1900ـ1973) قرار دارد که در بين گروه بزرگ اسلام پژوهان و قرآن شناسان غيرمسلمان (غربي)، جايگاه برجستهاي دارد. او با آشنايي کاملي که با زبان عربي داشت، ترجمه خوبي از قرآن به زبان فرانسوي ارائه داد. اين ترجمه مقدمه مفصلي داشت که بعداً با تجديد نظرهايي، به صورت جداگانه و به نام «در آستانه قرآن» در سال 1958 در پاريس به چاپ رسيد. او در اين کتاب بسيار تلاش نموده است که از جذبه قرآن خود را برهاند و مانند يک دانشمند دين پژوه، آن را فقط به عنوان يک پديده تاريخي بنگرد، و با وجود اذعان به اصالت و اسناد آن به قضاوت بر حقانيت محتوي آن نه پرداخته است.
ب ـ محققان ادياني که در ضمن پرداختن به مباحث کلي اديان و بيان تاريخ اديان به اسلام و کتاب آسماني آن، به قرآن توجه نمودهاند. از اين گروه ميتوان به «جان بي ناس» انگليسي اشاره نمود که در کتاب خود «تاريخ جامع اديان» سعي نموده تا گزارش واقع بينانه اي از قرآن ارائه دهد. و همچنين «رابرت وير» در کتاب خود «جهان مذهبي» سعي نموده تا مطالب بيطرفانهاي نسبت به قرآن بيان کند. البته مقالات و مطالب جالب توجهي نيز در «دايرهالمعارف اديان ميرچا الياده» و «دايره المعارف اديان و اخلاق هستينگ» وجود دارد که از يک نگرش گزارش گونهاي (و بهندرت تحليلي)، نسبت به قرآن برخوردار ميباشند.
2. منتقدان مغرض قرآن
برخي از قرآنپژوهان مسيحي و يهودي، با توجه به جبههگيري اعتقادي که نسبت به قرآن داشتهاند با ديدي عيبجويانه، به بررسي آن پرداختهاند. اين گروه با ديدي منتقدانه و منفي، قرآن را مورد نقد قرار داده و در حقيقت نوعي جنگ اعلان نشدهاي را عليه حقانيت آن آغاز نمودهاند. اين گروه عمدتاً با سه شيوه، سعي بر تخريب چهره قرآن داشتهاند.
الف ـ گروهي از آنان، در صدد بوده و هستند، تا با تشکيک در رسالت نبي مکرم اسلام، اعتبار قرآن را زير سوال ببرند. محوريترين سخن ايشان اين است که محمد، يک پيامبر الهي نبوده، بلکه وي نابغه و ابرمردي بوده که با مطالعه در متون يهوديان و مسيحيان و اقتباس از آنان توانسته بنياد انديشه و تفکر خود را پيريزي کند. اين مدعيان براي اثبات نظر خويش بر چند مورد زير تأکيد فراوان دارند:
1. انکار امي بودن (فاقد تواناني خواندن و نوشتن) پيامبر؛
2. داشتن روابط فکري با علماي يهود و نصاري؛
3. داشتن روابط فعال با مراکز فکري ـ فرهنگي خارج عربستان؛
که البته علماي اسلامي با استنادهاي عقلي و نقلي (تاريخي) ضمن رد اين شبهات پاسخهاي متعدد و متقني به اين ادعاها دادهاند. که در اينجا مجال بيان آن نيست.
ايشان با استناد به مدارک مجعول و بزرگ نمايي احتمالات تاريخي، سعي مينمايند که از زاويه تنگ و تاريک نظر خود، ماهيت عظيم قرآن را ناديده گرفته و منکر شوند. در اين ميان ميتوان به مستشرقان مانند «وانز بارو» اشاره نمود که معتقداند، منابع و اسنادي که از قرن اول هجري باقي مانده، به طور کلي مأخذ اصولي نداشته است؛ و يا ميتوان به محققاني مانند «ويل» و «کازانوا» اشاره نمود که در تحقيقات خود در خصوص قرآن و استناد آن تندرويهايي نموده و با تحليلهاي تاريخي چند، بر سنديت قرآن ايراد وارد کردهاند.
ب ـ گروهي ديگر از آنها (به زعم خود) با وارد کردن ايرادهاي بر کلام قرآن، و تشريح اعوجاجهايي در بيان آن، سعي نمودهاند تا آن را کتابي، غيراصولي و فاقد معيارهاي معقول نگارشي معرفي کنند، و بدينسان ارزش آن را منکر گردند. در اين بين ميتوان به «ايگناس گلد زيهر» خاورشناس مجارستاني اشاره نمود که در کتاب خود بنام «گرايشهاي تفسيري در ميان مسلمين» سعي نموده تا نشان دهد، يک پارچگي و وحدت نظري که درباره قرآن (ازجمع و تدوين و ترتيب آيات، تا فهم و تفسير و تاويل آن) در ميان مسلمانان وجود دارد، تصوري است که با هر چه نزديکتر شدن به تاريخ قرآن و غور در آراي فرق و نحلههاي مختلف اسلامي، رنگ ميبازد و جاي خود را به تکثري غيرقابل جمع ميدهد. البته در خوش بينترين حالت بايد احتمال داد که برخي از اين مستشرقان از زبان عربي بهره چنداني دارند و ترجمههاي صحيحي از قرآن نيز در دست نداشتهاند. علاوه بر اين، چون زواياي ديدگاه و نحوه نگرش اکثر آنان نسبت به قرآن اساساً غيراعتقادي بوده است، و به جهت بهرهمندي از نور هدايت آن، نبود است. نظرياتشان اغلب، سطحي و دور از ژرف نگري لازم ميباشد.
ج ـ گروهي نيز با نهايت جهالت با قرآن سر ستيز گرفته و به محتوي قرآن ايراداتي وارد نمودهاند. آنان سعي کردهاند موارد خلافي براي حقايقي که در قرآن بيان شده طرح نمايند، تا به زعم خود، غير حق بودن آن را اثبات کنند. اما چندان طرفي از آن نبستند.
اينان کاملاً مغرضانه و خصمانه با قرآن به ستيز پرداختند که اين روند همچنان ادامه دارد. چنانکه هم اکنون بيش 12000 سايت انيترنتي بر عليه قرآن فعال بوده و هر روز نيز بر عليه آن، طرفندهاي جديدي را طرح مينمايند. اين عناد تا به آنجا رسيده است که به زعم خود، دست به تحريف و جعل قرآن زدهاند. چنانکه در اواخر سپتامبر 1997 شرکت امريکايي (amrica on line) چهار سوره جعلي به نامهاي «التجسد، الايمان، الوصايا، المسلمون» را با مؤلف مجهول، بر روي سايت خود منتشر ساخت و آيه 23 سوره بقره (که در آن قرآن منکران خويش را به مبارزه ميطلبد)، را در رأس آنها نگاشته بود. البته علماي اسلامي و قرآن شناسان مسلمان با استدلالهاي محکم و جدي، ضمن آشکار ساختن ضعف هاي شديد اين مجعولات و رد همترازي آنها با قرآن، پاسخهاي علمي متقني را به ايشان ارائه نمودند. اما آنان به اين کار بسنده نکرده و در سالهاي اخير نيز سورههاي ديگري در اينترنت ارائه دادند، که عموماً بسيار ضعيف و غيرقابل توجه هستند. اخيراً نيز توسط صهيونيست ها و «آونجليس هاي امريکايي»، کتابي بنام «فرقان الحق» چاپ گرديده است که نسخهاي مجعول و بيهويتي از دست نوشتهاي قرآن نماي دشمنان اسلام ميباشد.
اما تمام اين تلاشهاي مذبوحانه، نه تنها از عظمت و جذابيت قرآن در بين انديشمندان جهان نکاسته است، بلکه هر روزه در دانشگاههاي بزرگ دنيا، به پژوهشهايي که موضوع آن قرآن و علوم قرآني است، افزوده ميشود. البته اين خيل دشمنان با اين همه تلاشهاي جديشان، نشان ميدهد که قرآن حقيقت مبرهن و عظيمي است، در تاريخ پشت معاندين بسياري را به خاک رسانده است، لذا اين بار احزاب ملحد با هم متحد شدهاند تا به خيال خود، با هم در مقابل قرآن به ايستند. اما قرآن حقيقتي الهي دارد و عظمت وجودي آن با اينگونه حملات جاهلانه خدشهدار نميگردد. چون کلام خداست و خود او نيز حافظ آن است. (حجر،9)
3. محققان منصف قرآن
در بين قرآن شناسان غربي دانشمندان حق شناسي هستند که در مواجه با حقيقت عظيم قرآن، سر تسليم فرود آورده و با نهايت انصاف، به شگفت انگيز بودن آن اذعان داشتهاند. آنان اکثراً مجذوب قرآن شدهاند و آن را کتابي مقدس و کاملاً فرازميني دانسته و تمام آن را وحي الهي ميدانند.
از جمله اين مستشرقان ميتوان به «روژه گارودي» فرانسوي اشاره کرد که هميشه نسبت به قرآن به ديد احترام نگريسته است و در نهايت نيز اسلام را پذيرفت، و يا از دکتر «موريس بوکاي» قرآن شناس فرانسوي نام برد، که در اين عرصه تحقيقات نسبتاً خوبي داشته است. او در کتاب خويش به نام «تورات، انجيل، قرآن و علم» به مقايسهاي بين اين کتب و يافته هاي مسلم علمي (تجربي) پرداخته، که بسيار جالب توجه است. وي در مقدمه اين کتاب مينويسد که «بين دادههاي قرآن و پديدههاي علمي توافق کامل وجود دارد … و قرآن مطلبي ندارد که از نظر علمي عصر جديد انتقادپذير باشد. (بوکاي، 1374، ص10) و در جاي ديگري ميگويد «مشارکتي اينچنين بين قرآن و دانش نو، بداهتاً شگفتي آور است».5
وي در خلال کتابش بيان ميدارد که قرآن به پديدههايي اشاره نموده است که بشر قابليت درک آنها را در حال حاضر ندارد مانند تسخير فضاء و يا وجود موجودات ديگر در عالم هستي و يا وجود کرات ديگري مانند زمين در فضاء.6
وي ميگويد: «وحي قرآني که پس از دو وحي پيش از آن آمده، نه تنها از تناقضات در حکايات – که نشانه تحريرهاي انساني مختلف اناجيل است، – مبرا ميباشد، بلکه براي کسي که با کمال واقع بيني، در پرتو دانش به بررسي آن اقدام کند، خصلت خاص خود را که عبارت از توافق کامل با دادههاي علمي جديد است، عرضه ميدارد».7
در اينجا اين نکته لازم به ذکر است که، از اهتمام خاص که قرآن شناسان و قرآن پژوهان غيرمسلمان در شناخت ماهيت قرآن بکار بردهاند، و از وسعت تحقيقات قرآن پژوهانهاي که در جهان غرب صورت گرفته و ميگيرد، کاملاً مشهود است. براي آنان قرآن کتابي شگفت انگيز و کاملاً متفات ميباشد و حتي منکران آسماني بودن آن، ـ که اکثراً شخصيتها غيرعلمي و بيدين هستندـ به اين مسئله تلويحاً و حتي گاه بصورت صريح اذعان داشتهاند، اما برخوردهاي جاهلانه و متعصبانه و گاه مغرضانه، مجال تعظيم و تسليم بر حقيقت متعالي و مقدس قرآن را به اکثر ايشان نميدهد، وگرنه آنان که با حقيقت زلال آيات الهي آشنا ميشوند، بر تکريم و تقديس آن اهتمام ميورزند.
نویسنده: حجت الاسلام داود كميجاني
- 1. (بلاشر، 1376، ص27ـ32)
- 2. (چاپ اشتوتگارت، 1835م)؛
- 3. (عقيقي، 1994م، ص400 ,431 ,479)
- 4. 1- براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به کتاب «خاورشناسان انگليسي» نوشته ابوالقاسم طاهري و کتاب «تحقيق عقايد و علوم شيعي» نوشته دکتر عبدالجواد فلاطوري، و مقاله «اسلام از دريچه چشم مسيحيان» نوشته مجتبي مينوي و مقاله «مستشرقين و اسلام» نوشته غلامرضا سعيدي، و مقاله «خاورشناسي در روسيه و اروپا» نوشته بارتولد، ترجمه حمزه سردادور مراجعه کنيد.
- 5. (بوکاي، 1374، ص153)
- 6. (بوکاي، 1374، ص169)
- 7. (بوکاي، 1374، ص337)