خانه » همه » مذهبی » دشمن‌شناسي از ديدگاه قرآن مجيد

دشمن‌شناسي از ديدگاه قرآن مجيد

مقدمه

از اساسي‌ترين شرايط موفقيت آدمي در تمام پهنه‌ها، شناخت دشمن است، در عرصه طبيعي، انسان تا آنجا كه دشمن را شناخته، در دفع آن كوشيده و به موفقيت دست يافته است، ولي همين انسان ضربه‌هاي فراوان و گاه جبران ناپذيري از دشمن ناشناخته خود خورده است.

دشمن‌شناسي در همه ميدان‌ها از مسايل اساسي و مهمي به شمار مي‌رود كه به انسان بصيرت مي‌بخشد، تا در راه رسيدن به هدف دوست را دشمن و دشمن را دوست نگيرد. از اين رو بزرگان دين همواره آدمي را به اين مهم ترغيب كرده و از او خواسته‌اند تا دشمنان خود را بشناسد.

حضرت علي(عليه‌السلام) در اين مقوله بر ساير اولياي الهي ممتاز است. ايشان با كساني روبه رو بود كه سابقة درخشاني در خدمت به اسلام داشتند، اهل عبادت و قرآن، شب زنده‌داري بودند، با اين همه از روح مكتب بي‌خبر بوده و همين امور،‌ زمينه ساز مقابله آنان با حكومت عدل علوي شده بود.

اين امتياز، آن ابر مرد تاريخ را در بين چهره دشمن، تيزبين كرده بود. لذاست كه ما بدون علي (عليه‌السلام)-كه مصداق بارز قرآن ناطق است- نمي‌توانيم به پهنه دشمن شناسي قدم بگذاريم.

بايد از كلام گهربار آن فرزانة‌ مكتب بهره بريم تا در زمرة‌ اهل بصيرت قرار گيريم. آن امام همان مي‌فرمايد: «كسي كه از دشمن غفلت كند، حيله‌ها و كيدهاي دشمن بيدارش خواهد ساخت. »

دقت و تأمل در اين بيان شريف مولي الموحدين علي (عليه‌السلام) براي ما لازم و ضروري است. و براي اين مهم، هم بايد بدانيم كه دشمن كيست و هم باور كنيم كه با دشمنان متعددي، به همراه انواع و اقسام خدعه‌ها رو به رو هستيم.

مراجعه به قرآن براي شناسايي دشمنان اسلام از آن جهت حائز اهميت فراواني است كه در دشمني و مبارزه با دشمنان هميشه اطلاعات از طرف مقابل يا دشمن حرف اول را مي‌زند، يعني بدون شناخت دشمن، برنامه، اهداف، نحوه مبارزه و نقاط ضعف و قوت او نمي‌توان در برابر دشمن طعم شيرين پيروزي را چشيد و خداوند در قرآن اطلاعات فراواني در زمينه شناخت دشمنان، انواع آن‌ها، راه‌هاي مقابله با توطئه‌هاي آنان را در اختيار مؤمنان جامعه ايماني قرار داده است.

بيان مسأله

انسان الهي و حركت تكاملي او به سوي كمال نهايي، هميشه با دشمنان و راهزناني از سخن هاي مختلف طبيعي و انساني روبرو بوده است كه گاه سرمايه و هستي او را در معرض نابودي كامل قرار داده و گاه نيز عمده بضاعت و توانش را گرفته است.

آنچه اين رويارويي و جنگ و گريز را براي انسان دردناك‌ تر و حسرت بارتر قرار داده، غفلت و نشناختن موانع و دشمناني بوده است كه مي‌توانست آن‌ها را بشناسد و از تاراج سرمايه‌هاي خود جلوگيري نمايد، ولي آن‌ها را نشناخته و يا حداقل به موقع نشناخته است.

قرآن كريم كه نسخة بي‌بديل انسان‌شناسي و انسان‌سازي است و همه ابعاد حيات انساني را به تصويري ممتاز كشيده است، دوستان و دشمنان انسان را نيز به او معرفي نموده تا حجت را بر او تمام نمايد و وظيفه راهنمايي و راهبري را به بي‌نظيرترين شكل ممكن انجام دهد.

دشمنان و دوستان، انسان در انسانيت، از زمان خلقت تاكنون، همان هايي هستند كه هستند، ولي در هر قطعه‌اي از تاريخ و گاه در يك قطعه خاص، لباس‌هاي گوناگون بر تن كرده‌اند. و چهره واقعي خود را بر انسان پوشانده‌اند، تا بخشي از سرمايه‌هاي او را با شگردهاي جديد به يغما ببرند.

در دنياي پيچيده امروز، استفاده از انواع ابزارها و حيله‌ها براي استتار و پنهان سازي خود ميانه اين جنگ را براي انسان غبارآلود، وهم انگيز و پراشتباه قرار داده است و فرياد واحسرتا و افسوس بي‌فايده او، فضا را پر كرده است،زماني دوستانش را دشمن، فرض نموده و با همه تجهيزاتش با آنها جنگيده است و زمان ديگر، دشمنانش را دوست يافته زماني خود كار دشمن كرده است و در نتيجه دشمن و دشمن شناسي، «مسأله» او شده است و شناخت دشمن سؤال بزرگ او.

و اين پژوهش مي‌خواهد ميانه اين ميدان نبرد هميشگي را روشن نمايد، و با ارائه تصويري واضح از دوستان و دشمنان، فضاي عمل و انجام تكليف را راحت‌تر نمايد، البته با تمسك بر بيان آفريدگار هستي.

اهميت و ضرورت

بحث پيرامون دشمن شناسي مطلبي مهم و پراهميت است كه هيچ انسان عاقلي نسبت به آن بي‌اهميت يا با اهمال برخورد نمي‌كند و هر انسان منصفي اين حق را براي خود و ديگران قائل مي‌شود كه به شناخت دشمنان عقيدتي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي بپردازد و تمامي جوامع و انسان‌ها به اين مسئله مهم پرداخته تا جايي كه شناخت نقاط ضعف و قوت دشمن را براي خويش امتياز مي‌دانند.

حال بحث درخصوص اين مسئله از ديدگاه قرآن اهميت و ضرورت دو چندان از آن لحاظ پيدا مي‌كند كه قرآن به تبيين نقاط ضعف و قوت دشمنان پرداخته است، يعني نقاطي كه به وسيله آن مي‌توان دشمن را شكست داد يا نقاطي كه دشمن مي‌تواند از آن طريق وارد شده و ضربه‌هاي مهلكي به جامعه ايماني و مؤمنين بزند.

از فوائد بحث دشمن شناسي از ديدگاه قرآن اين است كه در جامعه كه به سمت جامعه قرآني حركت مي‌كند، مي‌تواند به شفاف سازي فضاي جامعه كمك كند تا بتوان بوسيله آن دوست را از دشمن و دشمن را از دوست در فرهنگ قرآني تشخيص داده و به سمت جذب دوستان و دفع دشمنان حركت كنيم، چرا كه براي مصون ماندن، دشمن شناسي لازم و ضروري است.

يعني فرد و جامعه نمي‌تواند به حيات خود ادامه دهد مگر اينكه دشمن يا دشمنان مسير تكامل خويش را بشناسد.

اهداف تحقيق:

هر تحقيق در پي اهدافي است و براي دست يافتن به آن‌ها شكل مي‌گيرد. اين تحقيق زير اهداف زير را دنبال مي‌كند.

الف) هدف كلي: «دشمن شناسي از ديدگاه قرآن مجيد»

ب) اهداف جزيي:

1- جايگاه دشمن شناسي در قرآن

2- اهميت و ضرورت دشمن شناسي در قرآن

3- نقش دشمن شناسي در دفع توطئه‌هاي دشمنان از ديدگاه قرآن

4- انواع دشمنان در قرآن مجيد

5- شيوه‌هاي مبارزه با انواع توطئه‌هاي دشمنان در قرآن مجيد

پرسش‌هاي تحقيقاتي:

در واقع با مطرح شدن اهداف تحقيق، پرسش‌هايي در ذهن تداعي مي‌شود كه تحقيق در پي پاسخ دادن به اين پرسش‌ها شكل مي‌ گيرد.

پرسش‌هاي اين تحقيق عبارتند از:

1- دشمن شناسي در قرآن چه جايگاهي دارد؟

2- اهميت و ضرورت دشمن شناسي در قرآن تا چه حد است؟

3- نقش دشمن شناسي در دفع توطئه‌هاي دشمنان از نگاه قرآن كجاست؟

4- انواع دشمنان در قرآن كدامند؟

5- شيوه‌هاي مبارزه با توطئه‌هاي دشمنان در قرآن كدامند؟

تعريف واژه‌ها و اصطلاحات:

1- عدو: «عدو» يعني دشمن، دشمني كه هم در دل با انسان عداوت دارد و هم در ظاهر مطابق آن رفتار مي‌كند دو نوع دشمن وجود دارد: يكي آنكه به فردي عداوت دارد همراه با انگيزة عداوت و دشمني، مثل ( … فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ …) ، «اگر مقتول از گروهي باشد كه دشمنان شما هستند»

ديگري اينكه با قصد و انگيزه عداوت و دشمني نباشد، بلكه وي داراي حالتي است كه شخص از آن متأذي مي‌شود همچنانكه از اعمال و رفتار دشمن، همانند (فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ) ، بتهاي بي‌جان نسبت به ابراهيم(عليه‌السلام)عداوتي نداشتند، چون از جماد دشمني و عداوت متصور نيست، بلكه به اين دليل كه آن‌ها جنبه معبودي داشتند و كفار و مشركين آن‌ها را به عنوان خدايان خويش مي‌پرستيدند، آن حالت و برنامه، ابراهيم (عليه‌السلام) را ناراحت مي‌كرد، لذا فرمود: آن‌ها دشمن من هستند.

2- نفاق: «نفاق» اصل از ماده «نفق» (بر وزن نَفْخ) به معني نفوذ و پيشروي است، «نَفَق» (بر وزن شَفَق) به معني كانال‌ها و نقب‌هايي است كه زير زمين مي‌زنند تا براي استناد يا فرار از آن استفاده كنند .

منافق كسي است كه طريقي مرموز و مخفيانه براي خود برگزيند تا با مخفي‌كاري در جامعه نفوذ كند و به هنگام خطر از طريق ديگر فرار كند.

3- كفر: واژه «كفر» و مشتقاتش «521» مورد در قرآن استعمال شده است. «كفر» در لغت به معني پوشش است، از اين رو به شب كه همه چيز را در تاريكي خود مي‌پوشاند، كافر گويند.

كفر نعمت و كفران آن، پوشاندن نعمت به سبب ترك شكرگزاري است و بزرگترين كفر، انكار خداوند يكتا، يا دين اسلام و يا پيامبري حضرت محمد (ص) مي‌باشد.

واژه «كفران»‌بيشتر در انكار نعمت و «كفر» در انكار دين و «كفور» در هر دو استعمال مي‌شود. »

4- صبر: ««صبر» خويشتن‌داري و حبس نفس است بر چيزي كه شرع و عقل تقاضاي آن را دارند، يا از اموري كه شرع و عقل از آن نهي مي‌كند. صبر لفظي است عام كه به حسب اختلاف موارد نام آن فرق مي‌كند. اگر خويشتن داري در مصيبت باشد، آن را صبر گويند، ضد آن «جزع» است. اگر در جنگ باشد، «شجاعت، ضد آن «جبن» است. اگر در پيشامدهاي ناگوار باشد، آن را «سعه صدر» گويند و ضد آن «ضجر» است. اگر در امساك و خودداري از سختي باشد، آن را «كتمان» و ضد آن را «مذل» گويند »

مرور مطالعاتي

در اين فصل از تحقيق تعدادي از تحقيقات و تأليفات مرتبط با موضوع را مورد بررسي قرار داده و در واقع زمينه‌هاي شكل‌گيري تحقق حاضر بوسيله آن‌ها فراهم مي‌شود.

حال به ذكر كتب مرتبط با موضوع مي‌پردازيم:

1- دشمن شناسي : دشمن شناسي تأليف علي شيرازي است كه به بررسي ويژگي‌هاي دشمن مي‌پردازد كه به ترتيب عبارتند از: 1- استكبار، 2- نفاق، 3- صهيونيسم، 4- روشنفكران اصطلاحي، 5- جبهه ملي، 6- نهضت آزادي، 7- غيرخودي، 8- كافر، 9- شيطان (وسوسه، زينت دادن كارهاي بد، وعده دادن‌هاي دروغ، ايجاد فراموشي در انسان، ترساندن انسان از فقر، دعوت به كارهاي ناپسند، حرص، حسد، غضب، شهوت، پرخوري، دنياگرايي، مال دوستي، بخل، عجله و غرور)، 10- هواي نفس كه تحقيقي بسيار كوتاه و مختصر با هدف معرفي دشمن مي‌باشد و لذا دربرگيرنده تمام مطلب در اين مقوله نيست.

2- شگردهاي دين ستيزي از نگاه قرآن : شگردهاي دين ستيزي از نگاه قرآن تأليف مهدي رستم نژاد كه داراي سه فصل مي‌باشد:

فصل اول:

شگردهاي دشمنان در ستيز با رهبران ديني كه موضوعات مورد بررسي در آن عبارتند از:

1- شهبه افكني نسبت به حقانيت رهبري،

2- قداست شكني نسبت به رهبري حق،

3- تعرض به تشكيلات رهبري،

4- چهره‌سازي موازي در مقابل رهبري.

فصل دوم: ترفندهاي دشمنان در ستيز با مكتب كه موضوعات مورد بررسي در اين فصل عبارتند از:

1- استفاده ابزاري از مقدسات و سوژه‌هاي مذهبي،

2- برچسب‌هاي ناروا،

3- شريعت‌سازي انحرافي در برابر دين حق،

4- شكستن قداست ارزش‌هاي معنوي و شعائر مذهبي.

فصل سوم:

ترفندهاي دشمنان در ستيز با امت و پيروان مكتب كه موضوعات مورد بررسي در آن عبارتند از:

1- اشاعة فساد و فحشا،

2- اختلاف افكني و تفرقه انگيزي،

3- بدگويي و افتراءات و …،

4- راه‌اندازي پايگاه‌هاي جاسوسي و بنگاه‌هاي تبليغاتي.

كه اين پژوهش ضمن شناسايي گام‌هاي مهاجمان فرهنگي معرفي ترفندهاي آنان در مقابله با دين و رهبران الهي، به تطبيق شگردهاي حق ستيزان اقوام گذشته، با شيوه‌هاي فعلي دين ستيزي پرداخته است.

3- دفاع در اسلام : كتاب دفاع در اسلام تأليف قدرت الله فرقاني با موضوع معارف قرآن داراي سي درس مي‌باشد كه عبارتند از: جهاد و تشريع آن، فلسفه جهاد در اسلام 1و2، جايگاه جهاد در اسلام، شرايط وجوب جهاد، آثار جهاد 1و2، پيامدهاي ترك جهاد، ابعاد جهاد،‌جهاد با چه كساني، آمادگي دفاعي، عوامل پيروزي 1و2، عوامل شكست، امدادهاي غيبي در جنگ، جنگ روان 1و2، مقررات جنگ 1و2، بينش رزمندگان 1و2، ويژگي‌هاي عمومي مجاهدان، ويژگي‌هاي فرماندهان و فرمانبران، مقام و منزلت مجاهدان، مقام و منزلت جانبازان و شهدا، مغروران و متخلفان، شيوه‌هاي برخورد با متخلفان، فراريان، سيره نظامي پيامبر اكرم (ص)، سيره نظامي اميرمؤمنان (عليهم‌السلام) كه بخش مربوط به دشمن‌شناسي براي فصل سوم اين تحقيق درس پانزدهم: امدادهاي غيبي در جنگ مي‌باشد.

4- يكصد و پنجاه موضوع از قرآن كريم و احاديث اهل بيت (عليهم‌السلام) : يكصد و پنجاه موضوع از قرآن كريم و احاديث اهل بيت (عليهم‌السلام) تأليف آقاي اكبر دهقان، شامل پنج فصل كه فصول آن به ترتيب عبارتند از موضوعات اعتقادي، موضوعات عبادي، موضوعات اخلاقي، موضوعات اجتماعي، موضوعات معارفي كه دو فصل موضوعات اجتماعي و فصل موضوعات معارفي بخش‌هاي مرتبط با اين تحقيق بودند كه بخش اجتماعي موضوعي با عنوان دشمن شناسي در دو بخش آيات و روايات دارد كه تكرار مطالب تفسير راهنما بود .

در مجموع مي‌توان گفت تاكنون پژوهش‌هاي دقيقي با معيارهاي علمي و بصورت ويژه در مورد مسأله دشمن شناسي صورت نگرفته است و صرفاً در بحث‌هاي مختلف ديني و در كتب مختلف در زمينه معارف اسلامي، به اين مسأله هم، بعنوان موضوعي فرعي اشاره شده است.

روش تحقيق

روش تحقيق: در اين فصل روش تحقيق؛ فن تحقيق، طراح اجرايي تحقيق بيان مي‌شود.

الف) روش تحقيق: از آنجا كه اين تحقيق درصدد آن است كه مسأله دشمن شناسي را از ديدگاه قرآن و روايات مورد بررسي قرار دهد. و روش‌شناسان در چنين مواردي، روش تحقيق توصيفي – تحليلي را پيشنهاد مي‌نمايند لذا روش تحقيق اين تحقيق اين پژوهش، روش توصيفي – تحليلي است.

ب) فن تحقيق: براي اين روش از تحقيق ازميان فنون اسنادي، عرصه‌اي و كتابخانه‌اي مناسب‌ترين فن، فن كتابخانه‌اي است يعني پس از بررسي و ديگر كتب مرتبط با موضوع به تهيه‌ي پيش‌نويس‌ها و گردآوري مطالب پرداختم.

ج) طرح اجرايي: اين تحقيق براي اجراي مراحل مختل خود برنامه‌ زماني ذيل را سپري كرده است.

1- زمان فيش‌برداري: مهر 1384 تا بهمن 1384.

2- زمان تدوين: اسفند 1384 تا فروردين 1385.

تجزيه و تحليل يافته‌ها دشمن شناسي در مكتب سياسي قرآن مجيد جايگاه دشمن شناسي با عنايت به جامعيت و جاودانگي قرآن كريم و اينكه هيچ موضوع مهمي كه نقش اساسي در ساختار جامعه اسلامي دارد، در قرآن از آن فروگذار نشده است، ملاحظه مي‌كنيم كه اين قانون نامه اساسي تا چه اندازه نسبت به «شناساندن دشمن» حساسيت نشان داده و بدان مهم پرداخته است.

براي درك اين مطلب، كافي است نگاهي داشته باشيم به سخنان گرانسنگ حضرت امام محمد باقر (عليه‌السلام)، آنجا كه فرمود: «الْقُرآنُ نُزِّلَ أثلاثاً ثُلْثُ فِينا وَ فِي أحِبّائِنا وَ ثُلْثٌ فِي أعْدائِنا وَ عَدوِّ مَنْ كَانَ قَبْلَنا وَ ثُلْثٌ سُنّةٌ وَ مَثَلٌ وَ لَوْ أَنَّ الآيَةَ إذا نَزَلَت فِي قَوْمِ ثُمَّ ماتَ أَولئِكَ الْقَوْمُ ماتَتِ الْايَةُ لَما بَقِيَ مِنَ القِرآنِ شَيءٌ وَ لكِنَّ الْقُرآنَ يَجْري اَوَّلُهُ عَلي آخِرِهِ ما دامَتِ السَّمواتُ وَ الأَرْضُ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ آيةٌ يَتْلُونَها هُمْ مِنْها مِنْ خَيْرٍ أوْ شَرٍّ؛ قرآن به سه قسمت نازل گرديده كه يك سوم آن دربارة‌ما و دوستان ماست و يك سوم دربارة دشمنان ما و دشمنان پيشينيان ما و يك سوم روش‌ها و امثال است. آيه‌اي كه دربارة‌قومي نازل شده، اگر با مرگ آن قوم باطل گردد، ديگر از قرآن چيزي نمي‌ماند، حال آنكه قرآن با بقاي آسمان‌ها و زمين، باقي است و احكام آن جاري و ساري مي‌باشد و براي هر ملتي آيه‌اي است كه آن را قرائت مي‌كند، خواه آن آيه خير را بيان كند و خواه شر را.»

به علاوه در فرهنگ قرآن، مشابهت تاريخي اقوام گذشته، خود يك اصل مسلم است كه از جمله آيات ذيل گوياي اين حقيقت مي‌باشند: « بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ  ؛آن‌ها (كافران) همان گفتند، كه پيشينيان مي‌گفتند.»

«وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آَيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ… ؛افراد ناآگاه گفتند: چرا خدا با ما سخن نمي‌گويد؟ و يا چرا آيه و نشانه‌اي براي خود ما نمي‌آيد؟ پيشينيان آن‌ها نيز همين گونه سخن مي‌گفتند. دل‌ها و افكارشان مشابه يكديگر است.»

…وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ… ؛هر امتي توطئه‌اي چيد كه پيامبرش را بگيرد (و آزار دهد) و براي محو حق به مجادلة باطل دست زند.»

« وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ ؛و ما در هيچ شهر و دياري، پيامبري انذار كننده نفرستاديم، مگر اينكه مترفين آن‌ها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: ما به آنچه فرستاده شده‌ايد، كافر هستيم.»

«… كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ … ؛در هر زمان رسولي براي (هدايت) قومي مي‌آمد، او را تكذيب مي‌كردند.»

« وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا … ؛چه بسيار از شهرها و آبادي‌ها را كه بر اثر فراواني نعمت، مست و مغرور شده بودند، هلاك كرديم.»

از مجموع آيات فوق چنين برمي‌آيد كه اقوام گذشته داراي مشابهت تاريخي مي‌باشند و جبهه باطل در طول تاريخ، داراي اهداف مشتركي بوده و مطلب همان گونه است كه گفته‌اند: «الفكر ملة واحدة»

اگر همه امكانات موجود در اختيار شما باشد، اما نياز خود را ندانيد، آيا مي‌توانيد از آن بهره‌مند شويد؟ به حتم، پاسخ منفي است. اگر همه داروهاي مؤثر و مفيد دنيا را در دست داشته باشيد، اما از نوع بيماري خود بي‌اطلاع باشيد، اين امكانات به درد شما خواهد خورد؟ و سرانجام اگر همه تسليحات جهان در اختيار شما باشد، اما دشمن را نشناسيد، آيا جزء شكست، سرنوشتي در انتظار شما خواهد بود؟

آري همه امكانات، در نبود هدفمندي، هيچ است. پيش از فراهم ساختن امكانات براي رفع موانع يا جلوگيري از اختلال، شناسايي موانع و مهاجمان لازم است. بايد دانست كه مانع چيست تا ابزار لازم را تهيه كرد و به كار بست، پس براي مصون ماندن، دشمن شناسي لازم است.

اين نكته، همان چيزي است كه قرآن كريم بارها بدان اشاره كرده و تلاش كافي نسبت به آن مبذول داشته است و در تقابل دشمن سعي بليغ در فرار از انطباق نموده است.

قرآن مجيد خداوند را به عنوان اعلم و عالم‌ترين در زمينه دشمنان ما معرفي مي‌كند.

ممكن است ما در شناخت دشمن اشتباه كنيم ولي خداوند دشمنان واقعي ما را بهتر مي‌شناسد. و اينكه عالم‌ترين دشمن شناس، براي مؤمنان و جامعه اسلامي است نشان از جايگاه ويژه دشمن‌شناسي مي‌باشد.

«مسلمانان همواره در معرض توطئه و دسيسة دشمنان هستند. » پس ناگزير بعد از خداوند كه اعلم است، رهبران جامعه اسلامي و همة آحاد مؤمنان نيز بايد آگاه و آماده باشند. و قرآن كريم لزوم آگاهي پيامبر و رهبران الهي را در برابر كفار، مخالفين و ترفندهاي آنان را بيان مي‌فرمايد.

و نيز در زمينه وظيفه اهل ايمان، آمادگي نظامي و دشمن شناسي بيان فرموده و آنان را ترغيب به آماده باش دائمي مي‌كند و اينكه «مسلمانان بايد در هر حال آماده و بيدار باشند و از طرح‌ها، نفرات، نوع اسلحه، روحيه، همكاري داخلي و خارجي دشمنان آگاه باشند و متناسب با آن‌ها طرح بريزند و عمل كنند.»

تشخيص روحيات دشمن يك مورد بسيار دقيقي است كه به همين جهت خداوند در آيه مربوط به آن در صدر آيه، كلمه (ها) براي هشدار و تنبيه آورده است.

و همچنين در ادامه آيه اعلام مي‌دارد كه دشمن نسبت به شما غيظ دارد. غيظ در مواردي به كار مي‌رود كه ظرف انسان از غضب پر شده باشد.

خداوند بهترين راه شناخت دشمن را توجه به روحيات و عكس‌العمل آن‌ها در مواقع كاميابي و ناكامي مسلمانان بيان مي‌فرمايد: «ناخشنودي دشمنان دين، حتي از اندك خير و خوشايندي براي مؤمنان و خشنودي آنان از گرفتاري اهل ايمان به حوادث بد و ناگوار مي‌باشد. » در سياست خارجي نيز توجه به محكوم كردن‌ها، تأييدها و تكذيب‌ها، و انواع كمك‌ها و تبليغات، لازم است.

«و دشمنان خود را از تبليغات آنان بشناسيد.» قرآن كريم اعلام مي‌دارد «بايد دشمنان خود را بشناسيد و هوشيار باشيد؛ آنان ذره‌اي در توطئه و فتنه عليه شما كوتاهي نمي‌كنند؛ شما در حال نماز هم از دشمن غافل نباشيد؛ سياست و ديانت، عبادت و فطانت از هم جدا نيست؛ خداوند با افشاي روحيات دشمن، به مسلمانان هم روحيه مي‌دهد و هم بيدار باش؛ خداوندبا شما اتمام حجت كرده است.» 

ضرورت و اهميت دشمن شناسي

مسلمانان همواره در معرض توطئه‌ها و دسيسه‌هاي دشمنان هستند و اين وضعيت مؤمنان را وادار مي‌كند كه بيش از پيش به دشمن شناسي و همچنين تحليل براي دستيابي به علل و عوامل جهت‌گيري‌هاي گوناگون جوامع و پيروان اديان در برابر جامعه اسلامي » و نيز «ضرورت شناسايي دشمنان راه خدا به هنگام سلوك در صراط مستقيم بپردازند. » و آنچه بر اهميت اين موضوع مي‌افزايد «تلاش دشمنان براي تجاوز به حريم جامعه اسلامي است.» آنچنان كه خداوند نيز كه عالم‌ترين نسبت به دشمنان ماست وارد مبارزه با دشمنان شده است.

البته اين وارد شدن در مبارزه هم از لحاظ معنوي يعني «امدادهاي غيبي »، «دادن اميد به آينده » و …، و هم مادي يعني كمك اطلاعاتي و تبيين ضعف‌هاي دشمن است. مثال براي كمك معنوي مانند، «امدادهاي غيبي در جنگ بدر » و كمك مادي مانند، «دادن اطلاعات دشمن درجة يك جامعه ايماني [يهود] بوسيلة معجزه جاويد پيامبر [قرآن] مي‌باشد. » مع ذلك «خود مؤمنان نيز بايد در برابر دشمنان مقاوم و به زير نظر داشتن توطئه‌هاي دشمنان بپردازند » و اينكه «بيگانگان را محرم اسرار خويش قرار ندهند. » ضرب المثل معروف است كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست. از دشمن جز بغض و كينه انتظاري نيست. 

پس روابط صميمي با دشمن توطئه‌گر، نشان بي عقلي است. چرا كه مؤمن بودن مسأله‌اي است و عاقل بودن مسأله ديگر، لذا خداوند به مؤمنان مي‌فرمايد «كفار را محرم اسرار خود قرار ندهيد» كه «غفلت امت اسلامي شبيخون كفار را در پي خواهد داشت.» و قرآن به ما اين دستور را مي‌دهد كه اهميت دشمن شناسي آنچنان بالاست كه از هيچ فرصتي كه براي دشمن فراهم مي‌شود نبايد گذاشت استفاده كند و بايد آمادگي لازم را حفظ كرد حتي نماز در جبهه، هر چه مدت نماز بيشتر شود، فرصت دشمن براي حمله افزايش مي‌يابد، پس بايد حفاظت بيشتري داشت.

در ركعت اول، داشتن اسلحه كافي است ولي در ركعت دوم، هم اسلحه و هم ابزار دفاع، به بيان ديگر نشان دهنده‌ اين موضوع مي‌باشد كه دشمن شناسي از چنان ضرورت و اهميتي برخوردار است كه بايد در همه حال، هوشياري لازم را داشت و اينكه حتي نماز نبايد مسلمانان را از خطر دشمن غافل كند.

به علت اينكه هر سخن، برنامه حركتي كه مسلمانان را غافل كند، گامي است در جهت اهداف و خواسته‌هاي دشمن. البته شناسايي دشمنان نسبت به رده‌بندي است كه در مورد آنان صورت گرفته است كه به تبع نسبت به رده‌ دشمني آنان برخورد مناسب با آنان از طرف جامعه ايماني صورت مي‌گيرد.

«مسلمانان اگر بتوانند در برابر دشمنان، مرزهاي (عقيدتي، جغرافيايي و …) كشور و جامعه ايماني خود را حفظ كنند، كه آماده باش دائمي بودن و شناسايي دشمنان، مقدمه و لازمه آن است، رمز عزت آنان و در غير اين صورت غفلت از آن، رمز سقوط و شكست آنان خواهد بود. »

نقش دشمن شناسي در دفع توطئه‌ها:

«… بر فرد فرد مسلمانان است كه براي دفاع از كيان اسلام و مقابله با انديشه‌هاي ناپاك دشمنان، به شناسايي ترفندها و توطئه‌هاي آنان بپردازند.

اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) ضمن نكوهش ياران خويش كه از اين وظيفه خطير شانه خالي كرده بودند، مي‌فرمايد: «تُكادونَ و لا تَكيدونَ و تُنَتقَصُ اطرافُكُم فَلا تَمْتِعضُونَ لا يُنامُ عنكم و انتُم في غَفْلَةٍٍ ساهُونَ؛ [نهج‌البلاغه خطبه 34] دشمن نقشه‌هايي مكارانه دارد، ولي شما طرح و نقشه‌اي بر ضد آنان نداريد، به محدوده شما حمله مي‌كنند و سرزمين شما را تصرف مي‌كنند و شما ناراحت نمي‌شويد! دشمن براي حمله به شما خواب ندارد، ولي شما در خواب غفلت و بي‌خبري به سر مي‌بريد!»

بي گمان، قرآن اختصاص به زمان يا فرد يا گروه خاصي ندارد و مرزهاي زمان را در هم نورديده و هميشه تازه و نو است؛ به همين جهت لازم است، به منظور شناخت انواع دسيسه‌ها و مكايد دشمن و شناسايي چهره‌هاي نفوذي آن‌ها، به سراغ قرآن برويم و آياتي را كه از چگونگي ترفندها و شگردهاي دشمنان در گذشته سخن مي‌گويد، مورد مداقه و امعان نظر قرار دهيم، تا وظيفه خود را در هر عصري بهتر بشناسيم و ناخواسته در دام دشمنان گرفتار نشويم.

ممكن است برخي گمان كنند هيچ ارتباطي بين شگردها و حيله‌هاي دشمنان در گذشته با آنچه كه امروز اتفاق مي‌افتد وجود ندارد و شناسايي آن مكايد و نيرنگ‌ها، سودي براي شناخت حيله‌هاي كنوني دشمن ندارد، چه اينكه فاصله گذشته و حال از هر جهت، از زمين تا آسمان است. ولي حقيقت آن است كه اين يك برداشت سطحي است؛ چون علاوه بر فرار تاريخي بودن قرآن و جريان قاعده «جري» و «انطباق» در آن؛ قرآن اصل «مشابهت تاريخي اقوام» را به رسميت مي‌شناسد.

برخي از آيات گوياي اين واقعيت است. در هر حال شكي نيست كه جبهة باطل در طول تاريخ، داراي اهداف مشتركي بوده است، همانگونه كه گفته‌اند: الكفر ملة واحدةٌ امير مؤمنان علي (عليه‌السلام) در سخني بسيار عميق مي‌فرمايند:« عِبادَ الله! اِنّ الدَّهر يُجري بالباقين كجَريهِ بالماضين بندگان خدا! روزگار چنان بر حاضرين مي‌گذرد كه بر پيشينيان گذشت.»

زير نظر داشتن توطئه‌هاي دشمنان يكي از امور مهمي است كه قرآن آن را در باب دشمن شناسي براي رفع توطئه‌هاي آنان از قلم نينداخته است.

البته يكي از نكات مهم در دشمن شناسي، شناختن روحيات و آرزوهاي دشمن، در مورد جامعه ايماني است كه مي‌تواند كمك بسيار مهمي به مؤمنان جامعه اسلامي باشد تا بتوانند اين توطئه‌ها را دفع كنند. «و اگر در قرآن بنگريم واژه «ود» را در آرزوهاي دشمنان دربارة خود مي‌يابيم. » و ديگر «لزوم تأثير ناپذيري و استواري جامعه ايماني در برابر جنگ رواني و دسيسه‌هاي دشمنان » مي‌باشد كه مي‌تواند نقش مهمي در دفع توطئه داشته باشد.

چون «برخي با وجود دشمني با مسلمانان، براي اصلاح امور دنيوي آنان طرح‌هاي فريبنده ارائه مي‌دهند » و يا اينكه «با سوء استفاده از شعائر ديني، براي اغفال مؤمنان آن‌ها را بيان مي‌كنند.» آنچنان كه امكان تأثيرپذيري پيامبر (ص) از رياكاري و فريبكاري منافقان نيز وجود داشت.

در حاليكه بدخواهي، توطئه‌گري و عداوت قلبي دشمنان (اهل كتاب) نسبت به مؤمنان آنچنان كه در دل آرزوي كفر مؤمنان را دارند. در عمل از هيچ توطئه و نقشه‌اي خودداري نخواهند كرد. و هشداري كه در اينجا مطرح است.

«خطر ايجاد روابط صميمانه جامعه ايماني با آنان مي‌باشد.» مع الوصف «كينه‌هاي نهاني و قلبي بيگانگان نسبت به مؤمنان، شديدتر و عميق‌تر از آن چيزي است كه از لابلاي گفتارشان آشكار مي‌شود.» لكن «لزوم برخورد مرحله به مرحله با دشمنان توطئه‌گر را منتفي نمي‌كند. » و «مسلمانان بايد انواع دشمنان خود را شناخته، با هر يك برخوردي مناسب داشته باشند. » و با «مخالفان نبايد فوراً به خشونت برخورد كرد، گاهي لازم است حتي با علم به كينه و حسادت آن‌ها با ايشان مدارا نمود.»

اين در واقع يك دستور تاكتيكي است كه به مسلمانان داده شده كه در برابر فشار شديد دشمن در آن شرايط خاص از سلاح عفو و گذشت استفاده كنند و به ساختن خويش و جامعه اسلامي بپردازند. و در انتظار خدا باشند.

انواع دشمنان

انواع دشمنان : آثار دشمني در زندگي انسان را نمي‌توان ناديده گرفت چرا كه زندگي بدون دشمني غيرممكن و باطل است. و اصلاً دشمني جزء اجتناب ناپذير زندگي انسان است و كساني كه مي‌خواهند با همه در صلح و دوستي باشند در اشتباه بزرگ هستند.

حضرت علامه طباطبايي رحمه الله در اين زمينه مي‌فرمايند: «به همين دو صفت غريزي يعني حب و بغض است كه امر زندگي انسان اداره مي‌شود، چه اگر انسان همه چيز را حتي اضداد و متناقضات را هم دوست مي‌داشت زندگيش بكلي باطل مي‌گشت، و همچنين اگر همه چيز را حتي متناقضات را دشمن مي‌داشت باز زندگيش باطل مي‌شد، و از طرفي خدايتعالي خلقت بشر را براساس زندگي اجتماعي قرار داده … »

مع الوصف كه وجود دشمني و دشمنان امري حتمي و اجتناب ناپذير است پس بايد انواع دشمنان را شناخت تا بهتر بتوان به مبارزه، مقابله و رويارويي با آن‌ها پرداخت و اصلاً بدون شناخت انواع دشمنان يك فرد يا نظام اجتماعي نمي‌تواند سرپا بايستد. در نظام فرهنگي اسلام نيز به لحاظ جامعيت -كه از ويژگي‌هاي آن است به عنوان آخرين دين آسماني- از همسر و فرزندان تا منكرين مبدأ معاد و نبوت را در گستره دشمنان قرار مي‌دهد.

حال تقسيم‌بندي كردن اين گسترده وسيع از دشمنان كار سهل و ممتنعي است و تقسيم‌بندي‌هاي متفاوتي از لحاظ شكلي شده است ، مانند اينكه «در مسئله جهاد در دشمنان به سه دسته تقسيم مي‌شوند: مشركين، كتابيان، بغات. »

تقسيم بندي اين نوشتار براي سهولت ارائه مبحث، براساس برجسته‌ترين صفت يا ويژگي آنهاست ماننداينكه قديمي‌ترين، خطرناك‌ترين، سرسخت‌ترين، لجوج‌ترين و نادان‌ترين دشمنان كدامند؟ كه به بررسي شيطان، منافقين، يهود، كافرين و مشركين مي‌پردازد.

«خطرناك‌ترين دشمن»:

منافقان ريشه كلمه نفاق «نفق» است كه در قرآن هم بدان اشاره شده است. «… أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ …» [انعام/35]

لغويين مي‌گويند نفق يعني راه‌هاي مخفي و پنهاني. در شرح نظام ذيل واژه «نافقاء» چنين آمده است: نافقاء يك راه مخفي است كه موش صحرايي احتياطاً براي نجات يافتن از دشمن در لانه‌اش ايجاد مي‌كند. يعني لانة موش صحرايي دو درب دارد …: يك در معمولي و آشكار كه از آن رفت و آمد مي‌كند و يك در مخفي كه در نقطه‌اي دور از اين درب آشكار قرار دارد و موش صحرايي اين مسير را از زير زمين به طرف بالا مي‌كند تا سقف لانه‌اش را به سطح زمين نزديك كند، آما آنقدر نمي‌كند كه سوراخ شود، بلكه يك قشر نازك باقي مي‌گذارد كه هنگام خطر به راحتي آن را از بين برده و از مهلكه جان بدر برد.

پس «نافقاء»‌ در لغت عربي راه مخفي و سرپوشيده‌اي است كه در واقع از اسرار نظامي موش صحرايي است؛ دشمن از آن مطلع نيست و موش صحرايي اين راه را از باب احتياط براي خود گذاشته است. در لغت «منافق» هم كه تأمل مي‌كنيم مي‌بينيم از آن جهت به او منافق مي‌گويند كه دو در براي خودش قرار داد: يك در ورودي كه از آن در به اسلام وارد مي‌شود و يك در خروجي كه پنهان است و از آن خارج مي‌شود.

نفاق در اصل از ماده «نَفَق» (بر وزن نَفْح) به معني نفوذ و پيشروي است، «نَفَق» بر وزن «شَفَق» به معناي كانال‌ها و نقب‌هايي است كه زيرزمين مي‌زنند تا براي استتار يا فرار از آن استفاده كنند.

معناي اصطلاحي منافق

«… اما منافق كسي است كه فكر و انديشه‌اش يك جور مي‌گويد و زبانش جور ديگري. احساسات و عواطفش در يك جهتي است اما تظاهرات ظاهري‌اش جلوه‌اي متضاد با آن مكنونات باطني دارد. در دل خدا را قبول ندارد اما متظاهر به خداپرستي است، پيامبر و قرآن را قبول ندارد اما به احترام به قرآن و پيامبر تظاهر مي‌كند و نسبت به همة مقدسات دين همين گونه است، پرده‌اي بر روي كفر خودش مي‌كشد.

در واقع نفاق كفر زير پرده مخفي نگه داشته است.» « إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ … هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ؛هنگامي كه منافقان نزد تو مي‌آيند … آن‌ها (منافقان) دشمنان واقعي تو هستند، از آنان برحذر باش، خداوند آن‌ها را بكشد، چگونه از حق منحرف مي‌شوند؟»

علامه طباطبايي، رحمه الله مي‌فرمايد: «منافقين در كينه توزي و عداوت نسبت به شما مسلمانان در حد كامل هستند، به دليل آن كه بدترين دشمن انسان آن كسي است كه واقعاً دشمن باشد و آدمي او را دوست خود بدارد. جملة «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» نفريني است به قتل كه شديدترين شدايد دنياست. اينكه از باب «مفاعله» استعمال كرده، براي همين افادة شدت بوده. » «جمله «قَاتَلَهُمُ اللَّهُ» نوعي تعليم و آموزش است براي بندگان مؤمن خدا مبني بر اينكه آن‌ها را لعن و نفرين كنند؛ گويا فرموده: «قولوا قَاتَلَهُمُ اللَّهُ » خطر اين قشر تا آنجاست كه پيامبر قهرمان و مقاومي كه در برابر قدرت‌هاي بزرگ و دشمنان سر سخت اسلام، بدون هيچ ترس و بيمي ايستاد و سرسختانه مي‌خروشيد مي‌جنگيد، در مورد نقشه‌هاي خائنانه منافقين بر پيكر امت اسلام مي‌فرمود : ِانّي لا اَخافُ عَلي اُمَّتي مُؤْمِناً وَ لامُشْركاً أمّا المُومِنُ فَيمعُهُ اللهُ بِايمانِه وَ إمَّا المُشرِكُ فَيَقمعُهُ اللهُ بِشِركِهِ وَ لكِنّي اَخافُ عليكُمْ كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ عَالِمِ اللَّسانِ يَقولُ ما تَعرفونَ و يَفعلُ ما تنكرونَ من بر امتم نه از مؤمنان بيماكم، نه از مشركان، مؤمن ايمانش مانع ضرر اوست و مشرك خداوند او را به خاطر شركش رسوا مي‌كند، ولي من از «منافق» بر شما مي‌ترسم كه زبانش علم مي‌ريزد (و در قلبش كفر و جهل است) سخناني مي‌گويد كه براي شما دلپذير است، اما اعمالي (در خفا) انجام مي‌دهد كه زشت و بد است. »

كوتاه سخن اينكه: كمتر گروهي است كه قرآن درباره آن‌ها اين همه بحث كرده و نشانه‌ها و اعمال خطرناك آن‌ها را بازگو نموده باشد، اين سرمايه‌گذاري وسيع قرآن دربارة منافقان، دليل بر خطر فوق‌العادة آنان است. «اين نكته نيز قابل توجه است كه مسائله «نفاق و منافقان» مخصوص به عصر پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) نبوده، بلكه هر جامعه‌اي مخصوصاً جوامع انقلابي با آن روبرو هستند، به همين دليل بايد تحليل‌ها و موشكافي‌هاي قرآن را روي اين مسأله نه بعنوان يك مسأله تاريخي، بلكه به عنوان يك مسأله مورد نياز فعلي، مورد بررسي دقيق قرار داد و از آن براي مبارزه با اوج نفاق و خطوط منافقين در جوامع اسلامي امروز الهام گرفت.

نكته مهم ديگر اينكه خطوط «منافقان» براي هر جامعه‌اي از خطر دشمن بيشتر است، چرا كه از يك سو شناخت آن غالباً آسان نيست، از سوي ديگر دشمنان داخلي است و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مي‌كند كه جدا ساختن آن كار بسيار مشكلي است و از سوي روابط مختلف آن‌ها با ساير اعضاي جامعه كار مبارزه با آن‌ها را دشوار مي‌سازد.

«مشكل‌ترين مبارزه‌ها مبارزه با نفاق است كه مبارزه با زيركي‌هايي است كه احمق‌ها را وسيله قرار مي‌دهند. اين پيكار از پيكار با كفر به مراتب مشكل‌تر است زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف و ظاهر و بي‌پرده است و اما مبارزه با نفاق، در حقيقت مبارزه با كفر مستور است.

نفاق دو رو دارد: يك رو ظاهر كه اسلام است و مسلماني و يك رو باطني كه كفر است و شيطنت، و درك آن براي توده‌ها و مردم عادي بسيار دشوار و گاهي غيرممكن است. لذا مبارزه با نفاق‌ها غالباً به شكست برخورده است. زيرا توده‌ها شعاع دركشان از سر حد ظاهري نمي‌گذرد و نهفته را روشن نمي‌سازد و آنقدر برد ندارد كه تا اعماق باطن‌ها نفوذ كند.»

بي‌گمان آياتي را كه بيانگر ويژگي‌ها و شيوه‌هاي برخورد منافقين با مسلمين هستند، نبايد به عنوان يك مسأله تاريخي و مربوط به زبان گذشته مورد مطالعه قرار دهيم، بلكه بايد آن را درسي براي امروز و فرداي خود و همه انسان‌ها بدانيم، زيرا هيچ جامعه‌اي از گروه منافق، اندك يا بسيار خالي نيست و صفات آن‌ها تقريباً يكسان و يكنواخت است. در اين قسمت از بحث به نشانه‌ها و ويژگي‌هاي منافقين كه قرآن آن را به طور گسترده بازگو نموده مي‌پردازيم تا باشد كه از اين طريق، بيشتر به نشانه‌ها و نقشه‌هاي آنان پي بريم.

ويژگي‌هاي منافقين از ديدگاه قرآن

  1- كفر ورزيدن در پوشش ايمان: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ ؛گروهي از مردم، كساني هستند كه مي‌گويند: به خدا و رستاخيز ايمان آورديم، در حالي كه ايمان ندارند.»

«ممنوعيت دوستي با منافقان تلاش كنندة براي گسترش كفر و مشروعيت ترور، منافقان در صورت اصرار بر نفاق و سر باز زدن از هجرت« وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ … »

«نفاق، پوشش چهرة كفر، در مسير توطئه عليه مؤمنان »

2- فريبكاري و نيرنگ بازي؛ « يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا … ؛مي‌خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند.»‌

«نيرنگ مداوم متظاهران به ايمان (منافقان) با خدا و مؤمنان كه مداومت از صيغه مضارع «يخادعون» استفاده شده است. »

3- افساد در پوشش اصلاح؛ « وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ؛و هنگامي كه به آن‌ها گفته مي‌شود در زمين فساد نكنيد، مي‌گويد: ما فقط اصلاح كننده‌ايم.»

«منافقان فسادگر، خود را جز، اصلاح طلب نمي‌دانند. »

«تلاش منافقان براي فساد در زمين و نابودي حرث و نسل، در صورت به حكومت رسيدن. »

4- چند چهرگي و رنگارنگي؛ «وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آَمَنُوا قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ… ؛و هنگامي كه افراد با ايمان را ملاقات كنند، مي‌گويند ما ايمان آورديم (ولي) هنگامي كه با شيطان‌هاي خود خلوت مي‌كنند، مي‌گويند با شماييم.»

5- سفاهت و ناداني؛ «… أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ؛بدانيد اينها همان سفيهانند، ولي نمي‌دانند.»

« أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ؛آگاه باشيد اينها همان مفسدانند، ولي نمي‌فهمند.»

«سفاهت و بي‌خردي، ويژه منافقان است. »

6- طغيانگري و سركشي؛ «… وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ؛و آن‌ها را در طغيانشان نگه مي‌دارد تا سرگردان شوند.»

7- تشويق مردم به منكرات؛ « الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ … يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ … ؛مردان منافق و زنان منافق، امر به منكر مي‌كنند.»

8- جلوگيري از نيكي‌ها؛ «… وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ… ؛و نهي از منكر مي‌كنند.»‌

9- ممسك و تنگ چشم‌اند؛ «… وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ… ؛و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) مي‌بندند.»

10- خدا را فراموش كرده‌اند؛ «… نَسُوا اللَّهَ … ؛منافقان خدا را فراموش كرده‌اند.»

11- از فرمان خدا اطاعت نمي‌كنند؛ «… إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ؛به يقين، منافقان همان فاسقانند.»

12- بهانه جو هستند؛ «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ … ؛كساني كه از صدقات مؤمنان مطيع عيبجويي مي‌كنند و كساني را كه (براي انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچيز) توانايي خود دسترسي ندارند، مسخره مي‌نمايند خدا آن‌ها را مسخره مي‌كند.»

13- كارشكن هستند؛ «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا … ؛تخلف جويان (از جنگ تبوك) از مخالفت با رسول الله (صلي‌الله عليه و آله) خوشحال شدند و كراهت داشتند كه با اموال و جان‌هاي خود، در راه خدا جهاد كنند (و به يكديگر و به مؤمنان) گفتند: در اين گرما، حركت (به سوي ميدان) نكنيد.»

14- بي‌اشتياقي و رياكاري در عبادت؛ «… وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ… ؛و هنگامي كه به نماز برمي‌خيزند، با كسالت برمي‌خيزند و در برابر مردم ريا مي‌كنند.» «منافقان، ريا كار و متظاهرند. »

«منافقان براي فريب مردم، هم سخن خوب مي‌گويند و هم خوب سخن مي‌گويند. »

15- بي‌ميلي نسبت به كار خير؛ «… وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ ؛ و انفاق نمي‌كنند، جز با كراهت.»

16- نان را به نرخ روز مي‌خورند؛ « الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ … ؛منافقان همانا هستند كه پيوسته انتظار مي‌كشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پيروزي نصيب شما گردد، مي‌گويند ايا ما نبوديم (پس ما نيز سهيم در افتخارات و غنايم هستيم) و اگر بهره‌اي نصيب كافران گردد، مي‌گويند آيا ما شما را به مبارزه و عدم تسليم در برابر مؤمنان تشويق نمي‌كرديم؟(پس با شما سهيم خواهيم بود) »

  17- تنها به منافع خويش مي‌نگرند؛ «وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ ؛ و از ميان آن‌ها (منافقين) كساني هستند كه در (تقسيم) غنايم به تو ايراد مي‌گيرند، اگر از آن (غنايم، سهمي) به آن‌ها داده شود، راضي مي‌شوند و اگر داده نشود، خشم مي‌گيرند (خواه حق آن‌ها باشد يا نه)»

«اظهار ايمان منافقان، در جهت جلب منافعي براي خويش»

«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا»

بنابراينكه مراد از استيقاء، همان اظهار ايمان منافق باشد اضائة منفعتي است كه بر اظهار ايمان مترتب مي‌باشد. »

18- دروغگويند؛ «… وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ؛خداوند شهادت مي‌دهد كه منافقان دروغگو هستند.»

«دروغگويي مداوم منافقان، موجب عذابي دردناك براي آنان است »

19- استفاده از مقدسات براي گمراه ساختن مردم؛ «اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ… ؛آن‌ها سوگندهايشان را سپر ساخته‌اند تا مردم را از راه خدا باز دارند.»

«سوء استفاده منافقان از مقدسات«يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ»

بهره‌گيري منافقان از باورها و مقدسات مؤمنان، براي رسيدن به اغراض خويش «وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ؛[بقره/204] قسم به خداوند كه از مقدسات مسلمين است، دستاويز برخي از مردم براي قبولاندن عقايد بي‌پايه خويش »

20- ظاهري وارسته دارند؛ «وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ… ؛هنگامي كه آن‌ها را مي‌بيني، جسم و قيافة آنان تو را در شگفتي فرو مي‌برد.»

«امكان تأثيرپذيري پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) از رياكاري و فريبكاري منافقان»

21- عدم انعطاف در برابر حق؛ «… كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ … ؛گويي چوب‌هاي خشكي هستند كه بر ديوار تكيه داده شده»

22- بدگماني و ترس از هر حادثه؛ «… يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ … ؛هر فريادي از هر جا بلند شود بر ضد خود مي‌پندارند»؛ «الخائن خائف»

23- حق را مسخره مي‌كنند؛ «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ … ؛هنگامي كه به آن‌ها گفته شود بياييد تا رسول خدا براي شما استغفار كند، سرهاي خود را (از روي استهزا) تكان مي‌دهند.»

24- ايجاد تنگناهاي اقتصادي براي پيروان حق؛ « هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا… ؛آن‌ها كساني هستند كه مي‌گويند: به افرادي كه نزد رسول خدا هستند، انفاق نكنيد تا پراكنده شوند.»

25- خود را عزيز و ديگران را ذليل مي‌دانند؛ «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ… ؛آن‌ها مي‌گويند اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون مي‌كنند.»

سرسخت‌ترين دشمنان:

«يهود»

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا… به طور مسلم يهود و مشركان را دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت.»

اين آيه در حقيقت از جمله آيات اعجازآميز قرآن است كه پرده از روي اسرار يهود و دشمنان اسلام برمي‌دارد.

تاريخ اسلام به خوبي گواه دشمني يهود است، زيرا در بسياري از صحنه‌هاي نبردهاي ضد اسلامي، يهود، بطور مستقيم دخالت داشته‌اند و از هيچ گونه كارشكني و دشمني خودداري نمي‌كردند و افراد بسيار كمي از آن‌ها به اسلام گرويدند. 

علامه طباطبايي رحمه الله در اين زمينه مي‌فرمايد: «همين ادامه داشتن برخوردهاي مختلف آنان در قرون متمادي و طولاني، خود شاهد و گواه محكمي است بر صدق اين مدعا كه قرآن به طور كلي مي‌فرمايد: «وَ لَتَجِدَنَّ …» گرچه خطاب در اين آيه متوجه شخص پيامبر (صلي‌الله عليه‌و آله) است وليكن اين نكته بر كسي پوشيده نيست كه آيه شريفه در مقام بيان قانون و ضابطه كلي است. »

علت اينكه قرآن، يهوديان را سرسخت‌ترين دشمنان اسلام و مسلمين معرفي نموده است، مي‌توان در امور ذيل خلاصه كرد:

1- نسبت به آيات خداوند كافر و بي‌ايمانند: « لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ… ؛آنان كه از بني اسرائيل كافر شدند به زبان داوود و عيسي بن مريم مورد لعن و نفرين قرار گرفتند.»

«…بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ… ؛آري خداوند آن‌ها را به خاطر كفرشان از رحمت خود ساخته است. »

«كفر، جنايات و تجاوز، سيره ‌دائمي اهل كتاب (يهود)

« ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآَيَاتِ اللَّهِ … وَكَانُوا يَعْتَدُونَ» [آل عمران،12] فعل مضارع پس از فعل از ماده «كون» دلالت بر استمرار دارد.

2- تكذيب كنندگان و قاتلان پيامبرانند؛ «… كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ ؛هر زمان پيامبري برخلاف هوس‌ها و تمايلات آنان حكمي مي‌آورد، عده‌اي را تكذيب مي‌كردند و جمعي را مي‌كشتند. »

هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسماني هدايت انسان به جايگاه واقعي و مقصدي است كه براي آن آفريده شده است و هوي و هوس و گرايش‌هاي مادي و تعلقات دنيوي، نخستين مانع حركت و استمرار و استقامت در مسير هدايت و صراط مستقيم است و نسبت به يهوديان نيز مهم‌ترين عامل سرپيچي و بلكه مقابله و درگيري آن‌ها با انبياء هوي پرستي آن‌ها است. و لذا هرگاه پيامبري حكمي برخلاف ميل و هواي آن‌ها بيان مي‌كرد يا او را ترور شخصيت كرده و تكذيب مي‌كردند يا او را ترور فيزيكي كرده و به قتل مي‌رساندند.

اكثر مخالفت‌ها و جبهه‌گيري‌ها مقابل نهضت‌هاي اصلاحي به ويژه رهبري انبياء و اولياي الهي، هواپرستي و گرايش عملي است نه بينش‌ها و اعتقادات و باورها. يهود و بني‌اسرائيل در حقانيت انبياء و صداقت آن‌ها ترديد نداشتند اما آن‌ها را تحمل نمي‌كردند چون آن‌ها را مخالف گرايش و اميال خود مي‌يافتند.

3- داراي دلي سنگين و سخت مي‌باشند؛ «… وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً … ؛و دل‌هاي آنان را سخت و سنگين نموديم.»

4- به كتب آسماني حتي تورات ايمان ندارند؛ «… وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ؛و آن‌ها مؤمن نيستند. »

«علماي يهود كتمان مي‌كنند حقايق تورات درباره پيامبر اسلام «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ … وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا »، در شأن نزول آمده كه علماي يهود پس از بعثت پيامبر (صلي‌الله عليه‌ و آله)، آنچه دربارة آن حضرت در تورات آمده بود را تغيير داده و يا كتمان كردند تا رياستشان و نيز هداياي يهود به آنان، از دست نرود.»

5- داراي روح استكباري مي‌باشند؛ «… أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ … ؛آيا چنين نيست كه هر زمان پيامبري چيزي برخلاف هوي نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد! »

بسياري از هوا پرستي و ترجيح دادن خواسته‌هاي نفساني بر همه چيز ناشي از روحيه استكباري و نژاد پرستي يهود است.

6- روحية عصيان و تعدي دارند؛ « ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ؛اين به خاطر اين بود كه گناه كردند و تجاوز مي‌نمودند. »

«بني اسرائيل، مردمي ظالم هستند و آگاهي خداوند به كردار زشت يهود و ستمگري آنان، « وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ» 

7- پشتيبان و هميار كفر پيشگانند؛ « تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا… ؛ بسياري از آنان را مي‌بيني كه كافران (و بت پرستان) را دوست مي‌دارند.»

كفر از روي لجاجت و كينه توزي يهود در عين علم به حقانيت اسلام، در صحنه‌هاي مختلفي خود را نشان داده و قرآن نمونه‌هاي فراواني از آن را ذكر كرده است مانند:‌

1) در حالي كه پيامبر را مانند فرزندان خود مي‌شناختند علم خود را كتمان كردند و به او كفر ورزيدند.

2) براي فريب مردم بخش‌هايي را از تورات حذف و مخفي كردند تا مردم مشخصات پيامبر را در آن نيابند.

3) صفات و ويژگي‌هاي دروغيني را براي پيامبر جعل كردند و آن را به كتاب خدا نسبت دادند.

4) در جريان تغيير قبله، علي رغم علم به حقانيت پيامبر و قرآن به او، كفر ورزيدند.

5) درخواست‌هاي كودكانه و بهانه‌جويي‌هايي را مطرح كردند تا ايمان نياوردن خود را توجيه كنند. »

8- از خداوند ناسپاس و ناراضي‌اند؛ « وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا… ؛و يهود گفت دست خدا (با زنجير) بسته است! دستهايشان بسته باد و به خاطر اين سخن از رحمت دور شدند! »

«از قومي كه نسبت‌هاي نارواي زيادي به خدا داده و حتي در قصه‌هاي خود گاهي او را مغلوب و مقهور انسان‌هايي مانند يعقوب و آدم معرفي مي‌كنند، تعجب آور نيست كه چنين نسبت كفرآميزي را به خدا داده و او را دست بسته و ناتوان معرفي كنند اين هم بخشي از تفكر محدود و مادي آن‌ها است. »

«نسبت دادن ناتواني به خدا، يا حاكي از نشناختن قدرت خدا و مطلق بودن او است و يا به دليل لجاجت و خباثت باطني و مسخره كردن ديگران، از آنجا كه احتمال اول نسبت به علما و دانشمندان يهود بعيد به نظر مي‌رسد (گرچه عوامشان ممكن بودند چنين فكر كنند) و اين با آنچه از انبياي گذشته ياد گرفته بودند، سازگار نمي‌باشد، بنابراين نمي‌توان اين موضع‌گيري و برخورد بزرگان و علماي يهود را مربوط به شبهة علمي و جهل آن‌ها دانست، بلكه نسبت ناتواني به خدا نشأت گرفته از روحية فتنه انگيزي و لجاجت و كينه‌توزي آن‌ها با اسلام و مسلمين است. »

9- در زمين براي فساد كوشش مي‌كنند؛ «… وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا … ؛ و براي فساد در زمين تلاش مي‌كنند. »

«در مقابل حركت اصلاحي و هدايتگرانه انبياء اكثر امت‌ها تسليم نشدند و در اين بين بني اسرائيل نه تنها تسليم نگرديدند بلكه در گسترش فساد و مقابله با مصلحان و پيامبران از هيچ تلاش و اقدامي كوتاه نيامدند تا جايي كه گاهي در فساد و گناه و حرام خوارگي با هم مسابقه گذاشته و مي‌كوشند از يكديگر سبقت بگيرند.»

  بسياري از آنان را مي‌بيني كه در گناه و تعدي و خوردن مال حرام شتاب مي‌كنند، چه زشت است كاري كه انجام مي‌دادند!. »

برخي از مصاديق فساد كه در آيات قرآن و روايات مذمت شده عبارتند از: اختلاف و تفرقه، استيلاطلبي، استعمار ديگران، جلوگيري از حق، حرام خوارگي به ويژه رشوه، نسل كشي، فتنه انگيزي، طغيانگري، اختلال در امنيت عمومي، نفاق، تحريف واقعيات، فريب افكار عمومي، تعرض به حقوق ديگران و …

و خلاصه هر آنچه معصيت و نافرماني خدا باشد زيرا چنانچه اوامر و دستورات خدا مبتني بر مصالح واقعيه است نواهي او نيز بدون حكمت نمي‌باشد بلكه به دليل وجود مفسد و فساد واقعي در تعلقات آن‌ها است.

10- بر پا كننده آتش جنگند؛ «… كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ … ؛هر زمان آتش جنگي افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت.»

11- بي‌تقوا، مادي و پيرو هوا و هوسند؛ «… كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ … ؛هر زمان پيامبري برخلاف هوس‌ها و تمايلات آنان حكمي مي‌آورد … »

پذيرش حق آنجا مهم است كه اميال و خواسته‌هاي نفساني و منافع شخصي نقشي در آن نداشته باشد.

يهوديان بخش‌هايي از تورات و تعاليم انبياء را كه با خواسته‌ها و منافع آن‌ها منافاتي نداشت پذيرفته و خود را پايبند به آن اعلام مي‌كردند و هر جا كه با هوي و هوس آن‌ها برخورد مي‌شد آن را تكذيب و مردود مي‌دانستند يعني دين را تابع هوي قرار مي دادند نه هوي را تابع دين. »

12- خيانت كننده در امانتند: «… وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ … ؛ و در ميان اهل كتاب كساني هستند كه اگر يك دينار هم به رسم امانت، به آنان بسپاري به تو بازنمي‌گردانند. »

نادان‌ترين دشمنان:

مشركان

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا… ؛به طور مسلم يهود و مشركان را دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهي يافت.»

دشمني يهود با مسلمانان بيش از دشمني مشركان با آنان مي‌باشد كه تقديم ذكر «يهود» بر «مشركان» مي‌تواند اشاره بر اين برداشت باشد.

دشمنان اسلام و غيرمسلمانان، بايد رده‌بندي شوند و با هر يك برخورد مناسب خودشان شود. مي‌تواند اين پيام را به ما بدهد كه بعد از سرسخت‌ترين دشمنان اسلام يعني يهود، مشركان با اهل ايمان، بيش از همه عداوت دارند لذا رابطه دوستي آنان نيز در جهت دشمني با مسلمانان است.

علامه طباطبايي رحمه الله در بيان معناي عداوت مي‌فرمايد:گويا مراد از عداوت، خشم توأم با تجاوز عملي است. » مباحث تفسير نور در توضيح عداوت مي‌نويسد:«عدوه» از عدو، به معناي تجاوز كردن است، به حاشيه و اطراف هر چيز كه از حد وسط گذشته باشد نيز گفته مي‌شود.

ويژگي‌هاي مشتركين از ديدگاه قرآن:

1- دشمن خدايند؛ « مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آَمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ … أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ ؛بر پيامبر و كساني كه ايمان آورده‌اند سزاوار نيست كه براي مشركان طلب آمرزش كنند … و هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست، از او بيزاري جست.»

2- دشمني و كينه توزي سخت نسبت به مؤمنان؛ « لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً … ؛دربارة هيچ مؤمني مراعات خويشاوندي و پيماني را نمي‌كنند؛ …»‌

«إل» به معناي قرابت و خويشاوندي و «ذمه» به معناي عهد و پيمان است، يعني مشركان دربارة‌هيچ مؤمني، نه رعايت حق خويشاوندي مي‌كنند و نه بر عهد و ميثاق خود با وي پايبند مي‌مانند و اين بيانگر دشمني و كينة شديد مشركان نسبت به مؤمنان است.

3- مردماني تجاوز پيشه بودند؛ «أُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ؛و ايشان همان تجاوز كارانند.»

«اولئك» اشاره به مشركان است يا اوصافي كه براي آنان ذكر شده است و از جمله آن‌هاست وصف «لايرقبون» يعني، اينان كه نه به رعايت حقوق خويشاوندي و نه به عهد و پيمان ملتزمند، مردماني تجاوز پيشه‌اند.

4- مشركين مردماني دنياطلب بودند: «اشْتَرَوْا بِآَيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا … ؛آيات خدا را به بهاي ناچيزي فروختند …»

خداوند سوداگري بر سر دين را ثمن قليل و بهاي ناچيز شمرد (ثَمَنًا قَلِيلًا) اين حقيقت است كه متاع‌هاي دنيوي در مقايسه با ارزش دين بسيار اندك است. »

و اين نشان از دنياطلبي آن‌هاست. همان عاملي كه آنان را به مبارزه عليه اسلام و قرآن واداشت.

5- مردمي نادان هستند؛ « وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا … وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ … ؛ و گفتند: «خداوند فرزندي براي خود اختيار كرده است … و افراد نادان گفتند …»

6- برخورد متكبرانه با پيامبر اكرم (صلي‌الله عليه و آله)؛ « وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ … ؛افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمي‌گويد؟»‌

7- مردمي ظالم و بيدادگر هستند؛ « قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ؛ پيمان من به بيدادگران نمي‌رسد»

اميرالمومنين(عليه‌السلام):«…. لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» اي المشركين لانه سمي الشرك ظلماً … »

« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ … وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا … ؛ [بقره،166]و برخي از مردم، در برابر خدا، همانندهايي [براي او] برمي‌گزينند، … كساني كه [با برگزيدن بت‌ها، به خود] ستم نموده‌اند مراد از «الَّذِينَ ظَلَمُوا…» همان «مَنْ يَتَّخِذُ…» يعني مشركانند و در آيه به خاطر شركشان، توصيف به ظالم شده‌اند.»

8- همانندي قلوب آنان با اهل كتاب (يهود و نصاري) در عدم پذيرش رسالت انبياء؛ «وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ … كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ … ؛ افراد نادان گفتند: … كساني كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را گفتند.»

«همگوني يهود و نصارا با مشركين نادان در پوچ دانستن مكاتب آسماني »

9- آزار مسلمانان؛ « وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ؛و از كساني كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده [و نيز] از كساني كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل] آزار بسياري خواهيد شنيد».

آثار زباني (تبليغات سوء) از روش‌هاي اهل كتاب و مشركان عليه مسلمانان است و پيش‌بيني آزار فراوان آنان به مسلمانان در اين آيه آمده است.

10- مردماني نابكار و بدكارند؛ «… إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛به راستي آنان چه بد اعمالي انجام مي‌دادند.»

سوداگري بر سر آيات الهي و دين حق، از كردارهاي بد مشركين است كه انجام مي‌دهند.

قديمي‌ترين دشمن:

شيطان

«… وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ؛ و از گام‌هاي شيطان پيروي مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.»

اينكه در آخر آيه فوق شيطان را دشمن آشكار معرفي كرده است، يا به خاطر دشمني او از روز اول با «آدم» است كه به واسطه نافرماني در برابر سجدة آدم همه چيز خود را از دست داده، و يا به خاطر اين است كه دستورات او همچون قتل و جنايت و تبهكاري براي همه آشكار است، همه مي‌دانند اين قبيل برنامه‌ها از يك دوست نيست، بلكه دعوت‌هاي است از يك دشمن خطرناك كه جز بدبختي انسان چيزي نمي‌خواهد.

و يا بواسطه اين است كه شيطان صريحاً دشمني خود را با انسان خبر داد و كمر عداوت را بسته است و اعلام نموده: « لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ؛ مي‌كوشم تا همه را گمراه كنم»!

ويژگي‌هاي شيطان:

1- شيطان از طائفه جن:‌« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ؛ [كهف/50] به ياد آوريد زماني كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد آن‌ها همگي سجده كردند جز ابليس كه از جن بود.»

2- آفريده شده از آتش: «خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ؛ [اعراف/12] (شيطان گفت) تو مرا از آتش آفريدي.»

3- رانده شده از رحمت الهي: « قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ – وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ؛ [حجر/34 و 35] از صف آن‌ها (فرشتگان) بيرون رو كه رانده شده‌اي و لعنت و دوري از رحمت حق تا روز قيامت بر تو خواهد بود.»‌

4- ضعيف بودن حيله او: «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا؛ [نساء/76] همانا نقشه شيطان (همانند قدرتش) ضعيف است.»

5- مخالفت فرمان الهي: « إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا؛ [مريم/44] شيطان نسبت به خداوند رحمان نافرمانبردار بود.»

« فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ؛ [بقره/34] همگي سجده كردند جز ابليسي كه سر باز زد و تكبر ورزيد و از كافران شد.»‌

6- عدم راه نجات براي او و پيراونش: « قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ – لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ؛ [ص/84و85] خداوند فرمود: به حق مي‌گويم كه جهنم را از تو و هر كه از تو پيروي كند پر خواهم كرد.»

7- داراي ذريه و قبيله: «إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ؛ [اعراف/27] چه اينكه او و همكارانش شما را مي‌بينند از جايي كه شما آن‌ها را نمي‌بينيد.»

« فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ – وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ؛ [شعراء/95] پس آن‌ها و همه گمراهان در آن (آتش) افكنده مي‌شوند و همچنين همگي لشگريان ابليس»

« أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي؛ [كهف/50] آيا با اين حال او و فرزندانش را به جاي من اولياي خود انتخاب مي‌كنيد.»

8- تشويق كننده به اعمال زشت: « وَمَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ؛ [ابراهيم/22] من بر شما تسلطي نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد.»

9- تعرض به انسان از چهار طرف: « ثُمَّ لَآَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ؛ [اعراف/17] پس از پيش رو و پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آن‌ها به سراغشان مي‌روم.»

تأثير و نفوذ شيطان در انسان

1- وسوسه نسبت به عموم مردم: « الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ؛ [ناس/5] (شيطان) در درون سينة انسان‌ها وسوسه ايجاد مي‌كند.»

« فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ [ص/82] به عزتت سوگند همه آن‌ها را گمراه خواهم كرد.»

2- امر به فحشاء به پيروان خويش: « وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ؛ [نور/21] هر كس پيرو گام‌هاي شيطان شود گمراهش مي‌سازد زيرا او به فحشاء و منكر فرمان مي‌دهد.»

3- عدم تسلط شيطان نسبت به بندگان صالح: « إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ؛ [حجر/42] در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست.»

«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ – إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ؛ [ص/82و83]به عزتت سوگند همة آنان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان خالص تو از ميان آن‌ها.»

4- ولايت شيطان نسبت به پيروانش: « إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ؛[اعراف/27] اما بدانيد ما شياطين را اولياي كساني قرار داديم كه ايمان نمي‌آورند.»

« إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ؛ [نحل/100] تسلط او تنها بر كساني است كه او را به سرپرستي خود برگزيده‌اند.»

« إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ؛ [حجر/42] در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست مگر گمراهاني كه از تو پيروي مي‌كنند.»

برنامه‌هاي شيطان

1- زينت دادن كارهاي زشت: « وَزَيَّنَ لَهُمَ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ؛ [عنكبوت/38] شيطان اعمالشان را براي آنان آراسته بود.»

« الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ؛ [محمد/25] شيطان اعمال زشتشان را در نظرشان زينت داده.»

2- ايجاد ترس: « إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ؛ [آل عمران/175] در واقع اين شيطان است كه دوستانش را مي‌ترساند.»

3- ايجاد كينه و دشمني: « إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛ [مائده/91] شيطان مي‌خواهد بوسيله شراب و قمار در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد پس آيا شما دست برمي‌دارد؟»

4- وعده فقر و تهيدستي: «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛ [بقره/268] شيطان به شما (هنگام انفاق) وعده فقر مي‌دهد.»

5- خلف وعده: «وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ؛ [ابراهيم/22] من به شما وعده دادم و تخلف كردم.»

6- نجوي: « إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ؛ [مجادله/10] نجوي تنها از سوي شيطان است.»

7- تبذير: « إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ؛ [اسراء /27] تبذير كنندگان برادران شيطانند.»‌

8- بازداشتن از ياد خداوند: « وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ [انعام/68] و اگر شيطان از ياد تو ببرد هرگز پس از ياد آمدن با اين جمعيت ستمگر منشين.»

وظيفه انسان در برابر شيطان

1- دشمني با او:« إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا؛ [فاطر/6] البته شيطان دشمن شماست پس او را دشمن بدانيد.»

2- پناه بردن به خداوند: « وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ؛ [فصلت/36] و هرگاه وسوسه‌هايي از شيطان متوجه تو گردد به خدا پناه ببر.»

لجوج‌ترين دشمن:

كافران

«… ِإنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا ؛كافران براي شما دشمن آشكاري هستند.»

معناي كفر: «واژه «كفر» و مشتقاتش «521» مورد در قرآن استعمال شده است.

«كفر در لغت به معني پوشش است، از اين رو به شب كه همه چيز را در تاريكي خود مي‌پوشاند، كافر مي‌گويند. كفر نعمت و كفران آن، پوشاندن نعمت به سبب ترك شكرگذاري است. و بزرگترين كفر، انكار خداوند يكتا، يا دين اسلام و يا پيامبري حضرت محمد (صلي‌الله عليه و آله) مي‌باشد. واژه «كفران» بيشتر در انكار نعمت و «كفر» در انكار دين و «كفور» در هر دو استعمال مي‌شود .»

مؤلف كتاب «التحقيق في كلمات القرآن» بعد از نقل معاني چند، پيرامون كلمه «كفر» مي‌نويسد:تحقيق مطلب در اين است كه اصل واحد در مادة «كفر» همان معني رد و عدم اعتنا به چيزي مي‌باشد و معاني‌اي مانند بيزاري، نابودي و پوشيدن. از آثار كفر باشند .

استاد شهيد مطهري رحمه الله در اين زمينه مي‌فرمايد:قرآن هر جا «الذين كفروا» مي‌گويد، ناظر به طبقه‌اي است كه حقيقت بر آن‌ها عرض شده است و آنان را در مقابل حقيقت عناد مي‌ورزند. 

راغب نيز در مفردات دراين خصوص مي‌نويسد: كافر در عرف دين به كسي گفته مي‌شود كه وحدانيت يا نبوت يا شريعت، يا هر سه را انكار كند.

اين گروه در زمرة دشمن قرار مي‌گيرند. دشمناني كه با حقيقت دين ما و ارزش‌هاي الهي مخالفند و مؤمنين را به مسخره مي‌گيرند و با انواع خدعه‌ها و نيرنگ‌ها در صدد نفي معنويت جامعه‌اند.

در «كافي» از قول امام صادق (عليه‌السلام) نقل شده كه «كفر»‌در قرآن پنج معنا به كار رفته است:

1- انكار خدا، [پيامبر] و آخرت از روي جهل و ناداني؛ « وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ؛ [جاثيه/24] گفتند: به چيزي جز همين زندگي دنيايي ما در كار نيست؛ گروهي از ما مي‌ميرد و گروهي جاي آن‌ها را مي‌گيرند و جز روزگار چيزي ما را هلاك نمي‌كند، آن‌ها به اين سخني كه مي‌گويند يقين ندارند، بلكه تنها گمان بي‌پايه‌اي دارند.»

2- انكار [اصول سه گانه اسلام] با علم و شناخت؛ «… وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ؛‌ [بقره/89] و پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر كافران مي‌دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند) با اين همه، هنگامي كه اين كتاب، پيامبري را كه از قبل شناخته بودند نزد آن‌ها آمد، به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد»

3- كفر نعمت و ناسپاسي؛ «… لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ …؛ [نمل/40] تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جاي مي‌آورم يا كفران مي‌كنم؟!»

4- ترك دستور الهي؛ «… أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ …؛ [بقره/85] آيا به بعضي از دستورات كتاب آسماني ايمان مي‌آوريد، و به بعضي كافر مي‌شويد؟!»

5- برائت و بيزاري از شرك و كفر؛ «… ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ …؛ [عنكبوت/25] آنگاه در روز قيامت، از يكديگر بيزاري مي‌جويند. »

تمايلات و اهداف كافران:

1- هرگز خيرخواه اهل حق نيستند؛ « مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ… ؛كافران اهل كتاب و (همچنين) مشركان، دوست نمي‌دارند خير و بركتي از ناحيه خداوند بر شما نازل گردد»

2- علاقمند به غفلت مسلمين مي‌باشند؛ «… وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً … ؛كافران دوست دارند كه شما از سلاح‌ها و متاع‌هاي خود غافل شويد و يك مرتبه به شما هجوم آورند.»

3- ايجاد موانع در راه خدا مي‌نمايند؛ « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ… ؛آن‌ها كه كافر شدندف اموالشان را براي بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج مي‌كنند».

4- مكر و نيرنگ از جمله سلاح هميشگي آنان است؛ «… زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ… ؛در نظر كافران مكر و نيرنگ و دروغ‌هايشان زينت داده شده است.»

5- كوششي براي نابودي حق؛ «… وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ… ؛ كافران همواره مجادله به باطل مي‌كنند، تا (به گمان خود) حق را وسيلة آن از ميان بردارند.»

6- تلاش براي بازگرداندن اهل حق، از آن؛ « وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً… ؛آنان دوست دارند كه شما هم مانند آن‌ها كافر شويد و مساوي يكديگر گرديد.»

7- لجاجت عامل انحراف آنان از مسير حق كه ديگران را نيز به بي راهه مي‌كشانند؛ «وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ؛و اگر مكتوبي، نوشته بر كاغذ، بر تو نازل مي‌كرديم و آنان، آن را با دست‌هاي خود لمس مي‌كردند قطعاً كافران مي‌گفتند: اين [چيزي] جز سحر آشكار نيست.»

«مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ؛ [ق/25] هر بازدارنده از خيري؛ [هر] متجاوز شكاكي»

آن شخص وقتي حق را رد كرد و با حقايق دشمني ورزيد قهراً از بسياري از خيرات محروم مي‌شود و ديگران را نيز محروم مي‌سازد … و به طرف شر و باطل مي‌برد و از حد عبوديت خارج كرده به سمت استكبار و طغيان و تجاوز به حقوق ديگران مي‌كشاند. قهراً چنين فردي مردم را نيز به دين حق مشكوك كرده به ترديد مي‌اندازد.

8- منكر مبدأ و معاد مي‌باشند؛ « أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآَيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ… ؛آري آنان كساني‌اند كه آيات پروردگارشان و لقاي او را انكار كردند، …»

همانها كه زيانكارترين افراد هستند به آيات آفاقي و انفسي خدا و معجزاتي كه انبيائ براي تأييد رسالتشان مي‌آورند، كافرند و چون پيامبر نيز خود از آيات الهي است پس به نبوت نيز كافرند بعلاوه به معاد و بازگشت به سوي او نيز كفر مي‌ورزند در حقيقت آن‌ها هم مبدأ و هم معاد را منكرند. 

علت همه اين گمراهي كفار، بي‌توجهي آنان نسبت به حقايق و دور ماندن از انديشه صحيح مي‌باشد اين مرض خطرناك وقتي عارض قلب شد، انسان را از جايگاه دو عالم خلقت بدتر از حيوان كرده و روزنه‌هاي نور را بر روي آدمي مي‌بندد، و شاخ و برگ انسانيت را مي‌خشكاند، و از انسان درنده‌اي خطرناك و ديوي مهيب به وجود مي‌آورد. از اين روست كه ما كفا ررا دشمن مي‌شمرديم و نسبت به خطرات آنان بايد هوشيار بود.

شيوه‌هاي، مبارزه با انواع توطئه‌هاي دشمنان

در اين بخش برآنيم كه ببينيم چگونه و از چه راهي مي‌توان نيرنگ‌ها و مكرهاي دشمنان را خنثي و بي‌اثر نمود: اهميت اين مسأله تا بدانجاست كه در فرازي از نيايش بي‌نظير و عارفانه امام سجاد چنين آمده است: «اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاجْعَلْني يَداً عَلي مَنْ ظَلَمَني، وَ يساناً عَلي مَنْ خاصَمَني، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَني، وَهَبْ لي مَكْراً عَلي مَنْ كايَدَني … ؛پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و دست توانايم ده بر آنكه بر من ستم كند و زباني گويا بر آنكه با من ستيز جويد، و پيروزي بر آنكه با من دشمني ورزد، و چاره سازي آنكه از در مكر بر من درآيد»

در فراز ديگري از همان دعا مي‌خوانيم: «… وَ تدْبيراً عَلي عَدُوِّكَ … ؛پروردگارا! و چاره سازي در دفع دشمن را در دل من انداز.»

چنانكه ملاحظه كرديد امام (عليه‌السلام) از خداوند درخواست مي‌نمايد تا شيوه‌هاي مبارزه با نيرنگ‌هاي دشمنان را به او ارزاني دارد و اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نكوهش از سر باز زدن يارانش از اين وظيفه خطير (مبارزه با ترفندهاي دشمنان) مي‌فرمايد: «… تُكادُونَ وَ لا تَكيدُونَ … ؛دشمن طرح‌هاي مكارانه دارد، ولي شما هيچ گونه طرح و نقشه‌اي بر ضد آنان نداريد.»

آري براي آموختن اين شيوه‌ها و چگونگي مبارزه با نيرنگ‌هاي دشمنان بايد به «قرآن و عترت» روي آورد، زيرا تنها قرآن است كه در تاريكي‌ها «نورالمبين» و در تنش‌هاي اجتماعي «حبل المتين» و در طوفان‌هاي سهمگين «عروة الوثقي» است و عترت، پيامبر است كه «مفسرو مبين» قرآن مي‌باشد.

با نگاهي كوتاه به آياتي كه تناسب با اين موضوع دارند، مي‌توان آيين برخورد با كيدهاي دشمنان را به دست آورد.

الف) امدادهاي غيبي

حضرت امام سجاد (عليه‌السلام) در مورد مددهاي غيبي عليه دشمن مي‌فرمايند: «اَلّلهُمَّ … وَ اَقَطْع نَسْلَ دَوآئِهِمْ وَ اَنْعَامِهمْ لا تاْذَنْ لِسَمآئِهمْ في قَطْرٍ وَ لا لِاَرْضِهمْ في نَباتٍ ؛بار خدايا! … و نسل مركب‌ها و حيواناتشان را برانداز، نه به آسمان‌ها اجازه بارش ده و نه به زمينشان اذن رويش»

نكته‌اي كه در دعاي امام است اينست كه: از خدا مي‌خواهد نسل چهارپايان و حيواناتش را نيز قطع نمايد كه جالب توجه است، زيرا حيوانات امكاناتي هستند در اختيار دشمنان و بايد دشمن از هر جهت خلع سلاح و خلع امكانات شود. و نيز مي‌خواهد كه آسمان و زمين از بارش و رويش بخيل و بي‌حاصل گردند و مفهوم آن اينست كه همه عوامل طبيعت عليه دشمن بسيج گردند و آسمان و زمين در روند حق به مخاصمه با جبهه باطل بشتابند.

و البته از آن رو كه همه عوامل طبيعت در اختيار خداست اين خواسته مفهومي توحيدي دارد كه بر همه موحدان روشن و آشكار است.

تاريخ جنگ‌ها و غزوات اسلامي نشان داده كه هرگاه خداوند اراده نموده و دشمن را زمين گير كند و مجاهدان اسلام را فتح و پيروزي بخشد، فرشتگان آسمان و عوامل زميني را به ياري آنان گماشته و بر سر خصم صاعقه فرو باريده است.

براي نمونه مي‌توان از جنگ «بدر» ياد كرد كه قرآن بدان اشارت دارد. «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ ؛به ياد آوريد زماني را كه پروردگار خود را به فرياد مي‌طلبيديد، پس دعاي شما را اجابت كرد كه: من شما را با هزار فرشته پياپي، ياري خواهم كرد.»

«عنايت خاص خداوند، بر حفظ سلامت جامعه ايماني از گزند دشمنان ايماني » و «نويد خداوند به حمايت از مسلمانان در برابر دشمنان دين با فراهم آوردن پيروزي با امدادهاي غيبي براي آنان ؛نشان از دفع توطئه‌ها و تجاوزات دشمنان دين عليه مسلمانان از سوي خداوند مي‌باشد » و «كفايت مي‌كنند فرشتگان امدادگر براي پيروزي رزمندگان »، «همان چيزي كه خواستة آرماني جامعه ايماني است ». و «فتح و پيروزي تنها از جانب خداي «عزيز» و «حكيم» مقدور است ». و «همان خداي «عزيز و حكيم» حامي مؤمنان در برابر توطئه‌هاي دشمنان دين است »

مع الوصف يكي از راه‌هاي مقابله، رويارويي و مبارزه با دشمنان استمداد از غيب مي‌باشد كه دشمنان جامعه ايماني را از رسيدن به اهداف شوم و پليدشان ناكام مي‌گذارد، البته امدادهاي غيبي به معناي نفي هوشياري، آمادگي، مجهز شدن و مبارزه مومنان نيست بلكه مومنان به تكاليف خويش عمل كنند تا حكمت الهي چه باشد!

امداد به معناي ياري رساني است و معناي اين تركيب، ياري رساندن پنهاني است كه از سوي خدا صورت مي‌گيرد و يكي از عوامل مهم در پيروزي مسلمانان در مقابله، رويارويي و مبارزه با دشمنان محسوب مي‌گردد.

در آياتي از قرآن مجيد، نمونه‌هايي از امدادهاي غيبي الهي كه در طول تاريخ، بويژه تاريخ صدر اسلام متوجه مجاهدان و جامعه ايماني شده، بيان شده است. امدادهاي الهي به مجاهدان در شكل‌هاي گوناگون محقق شده و مي‌شود كه مهمترين آن‌ها عبارتند از:

1- ايجاد ترس در دل دشمن: كساني كه آشنايي با صحنه نبرد داشته باشند، مي‌دانند كه برخورداري جنگجويان از روحيه‌اي جسور و بي‌باك، يكي از مهم ترين عوامل پيروزي است.

خداوند در جهت ياري رساندن به مؤمنان، اين عامل را از دست دشمن گرفته و به جاي آن ترس و رعب از قدرت مسلمانان را در دل آنان مي‌افكند، چنان كه در جنگ‌هاي مختلف صدر اسلام چنين بود. خداوند در آيات مربوط به اولين جنگ اسلام و كفر يعني جنگ بدر مي‌فرمايد: « سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ؛ [انفال/12] به زودي ترس و هراس در دل‌هاي كافران مي‌اندازم.»

« سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا …؛ [آل عمران/151] به زودي در دل‌هاي كافران، به خاطر اينكه بدون دليل، چيزهايي را براي خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مي‌افكنيم.»

عامل اصلي در پيروزي مسلمانان بر يهود بني قريظه نيز همين امداد الهي بود. و همين رعب، سبب پيروزي بر يهود «بني نضير» نيز گرديد، بگونه‌اي كه با دست خويش به تخريب خانه‌هاي خود پرداختند.

2- ياري رساندن فرشتگان: نوع ديگر امدادهاي الهي، توسط فرشتگان انجام مي‌گيرد، بدين معنا كه خداوند، ملائكه را براي امداد مسلمانان مي‌فرستد تا با تقويت روحيه مؤمنان، پيروزي آنان بر مشركان را سرعت بخشد.

قرآن مجيد پيرامون اين امداد غيبي جنگ بدر در سوره آل عمران آيه 124 به آن پرداخته‌است. در مورد ياري مسلمانان، در جنگ حمراء الاسد براي تشويق و دلگرمي چنين وعده مي‌دهد: « بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آَلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ؛ [آل عمران/125] آري اگر صبر كنيد و پرهيزگاري نماييد، و با همين جوش [و خروش] بر شما بتازند، [همانگاه] پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشتة نشاندار ياري خواهد كرد.»

و همچنين در جريان جنگ‌هاي احزاب و حنين به وسيلة فرشتگان به ترتيب مي‌فرمايد: «… وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا؛ [احزاب/9] و لشگرياني كه آن‌ها را نمي‌ديدند.»

«… وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا؛ [توبه/26] و لشگرهايي فرستاد كه شما را نمي‌ديديد.»

3- ايجاد آرامش در دل مجاهدان: از آنجا كه عوامل مختلفي چون ترس و ترديد در هدف، موجب تخريب روحيه مجاهدان است، خداوند نه تنها آن را از دل ايشان خارج مي‌سازد بلكه آرامش و سكون خويش را جايگزين آن مي‌كند.

در جريان «صلح حديبيه» مسلمانان در شرايط دشواري بودند كه موجب ايجاد تزلزل در دل‌هاي افراد ضعيف الايمان مي‌شد. از سويي پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) بشارت ورود به مسجد الحرام را داده و آنان وارد نشدند. از سويي ديگر محرم به مناسك عمره شده بودند و دشمن مانع انجام مناسك آن شد و مجبور شدند با ذبح قرباني از احرام خارج شوند، همچنين پذيرش بعضي از مفاد صلحنامه بر آنان سنگين بود.

در اينجا بود كه خداوند، سكينة خويش را بر دل‌هاي آنان نازل كرد و فرمود: « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ…؛ [فتح/4] او كسي كه آرامش را بر دل‌هاي مؤمنان نازل كرد.»

سكينه از ماده سكون و به معناي آرامش و اطمينان است كه هرگونه شك و ترديد و وحشت را از انسان زايل مي‌كند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم مي‌دارد.

همچنين در مورد جنگ حنين كه بسياري از مسلمانان، پا به فرار گذاشتند، نزول سكينه بر پيامبر اعظم (صلي‌الله عليه‌و آله) و مؤمنان حقيقي از امدادهاي الهي و در كنار ديگر امدادهاي غيبي برشمرده شده است: « ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ…؛ [توبه/26] سپس خداوند، سكينة خود را بر پيامبرش و بر مؤمنان نازل كرد.»

4- ياري با عوامل طبيعي: از آنجا كه فعاليت همه چيز از جمله عوامل طبيعي، به دست قدرت مطلقه الهي است، خداوند در برخي مواقع، اين عوامل را به نفع مسلمانان و عليه كفار به كار مي‌گيرد.

براي مثال، در مورد جنگ بدر با فرو فرستادن باران بر مسلمانان و خواب آرام بخش، موجبات تقويت مادي و معنوي و طهارت جسمي آنان را فراهم ساخت. قرآن در اين باره مي‌فرمايد: « إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ؛ [انفال/11] و (ياد آوريد) هنگامي را كه خواب سبكي كه ماية آرامش از سوي خدا بود، شما را فرا گرفت، و آبي از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند، و پليدي شيطان را از شما دور سازد، و دلهايتان را محكم، و گام‌ها را با آن استوار دارد. »

در جنگ احزاب نيز يكي ازعوامل پيروزي، طوفاني بود كه به سوي دشمن وزيدن گرفت: « فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا…؛ [فصلت/16] ولي ما باد و طوفان سختي بر آنان فرستاديم».

در مورد فلسفة امدادهاي غيبي گفتني است كه بشارت و تشويق مجاهدان و تقويت روحية آنان و انهدام و شكست دشمنان و همچنين افزودن ايمان مؤمنان از اهداف اصلي اين گونه امدادها مي‌باشد. نزول امدادهاي غيبي از طرف خداوند همچون ديگر سنن الهي داراي شرايط خاصي است.

شرط كلي آن اقدام به ياري دين از سوي مؤمنان است، يعني اگر مؤمنان با نيت خالص به دفاع از دين خدا قيام كنند، خداوند نيز به ياري آن‌ها خواهد پرداخت؛ البته داشتن صبر و تقوا و همچنين استغاثه به درگاه الهي نيز در جلب اين امدادها ضروري است.

ب) آماده باش دائمي:

««يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا؛ [نساء/71] اي كساني كه ايمان آورده‌ايد آمادگي خود را (در برابر دشمن) حفظ كنيد و در دسته‌هاي متعدد يا به صورت دسته واحد (طبقه شرايط موجود) به سوي دشمن حركت نماييد.»

حذر بر وزن خضر به معني بيداري و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است و گاهي به معني وسيله‌اي كه به كمك آن با خطر مبارزه مي‌شود نيز آمده است.

ثبات جمع ثبه بر وزن گنه به معني دسته جات پراكنده است و در اصل از ماده ثبي به معني جمع گرفته شده.

در آيه فوق قرآن خطاب به عموم مسلمانان كرده و دو دستور مهم، براي حفظ موجودت اجتماعشان به آن‌ها مي‌دهد.

نخست مي‌گويد: «اي كساني كه ايمان آورده‌ايد با كمال دقت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير شويد و از ناحيه آن‌ها خطري به شما برسد؛يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ؛ سپس دستور مي‌دهد كه براي مقابله با دشمن از روش‌ها و تاكتيك‌هاي مختلف استفاده كنيد و در دسته‌هاي متعدد يا به صورت اجتماع، براي دفع دشمن حركت كنيد؛فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا.

آنجا كه لازم است در دسته‌هاي مختلف و پراكنده حركت كنيد از اين طريق وارد شويد و آنجا كه ايجاب مي‌كند همگي به صورت يك ارتش به هم پيوسته به ميدان دشمن بشتابيد، اجتماع را فراموش نكنيد.

بعضي از مفسران «حذر»‌را در آيه فوق تنها به معني اسحله تفسير كرده‌اند، در حاليكه حذر معني وسيعي دارد و مخصوص «اسلحه» نيست به علاوه در آيه 102 همين سوره دليل روشني است كه خدر با اسلحه تفاوت دارد آنجا كه مي‌فرمايد: «أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ؛ مانعي ندارد كه به هنگام ضرورت، در موقع نماز در ميدان جنگ سلاح خود را به زمين بگذاريد، ولي حذر يعني مراقبت و آماده باش را از دست ندهيد!»

اين آيه دستور جامع و همه جانبه‌اي به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، مي‌دهد كه براي حفظ امنيت خود و دفاع از مرزهاي خويش، دائماً مراقب باشند، و يك نوع آماده باش مادي و معنوي به طور دائم بر اجتماع آن‌ها حكومت كند.

جالب اينكه معني «حذر» بقدري وسيع است كه هرگونه وسيله مادي و معنوي را در برمي‌گيرد، از جمله اينكه مسلمانان بايد هر زمان از موقعيت دشمن، نوع سلاح، روش‌هاي جنگي و ميزان آمادگي، تعداد اسلحه و كارايي آن‌ها باخبر باشند، زيرا تمام اين موضوعات در پيش‌گيري از خطر دشمن و حاصل شدن مفهوم «حذر» مؤثر است.

و از طرف ديگر براي دفاع از خويشتن نيز هرگونه آمادگي از نظر رواني و معنوي، و از نظر بسيج و منابع فرهنگي، اقتصادي و انساني، و همچنين استفاده از كاملترين نوع سلاح زمان و طرز بكارگرفتن آن را فراهم سازند.

مسلماً اگر مسلمانان همين يك آيه را در زندگي خود پياده كرده بودند در طول تاريخ پرماجراي خويش هرگز گرفتار شكست و ناكامي نمي‌شدند. و همانطوري كه آيه فوق اشاره مي‌كند نبايد در استفاده كردن از روش‌هاي مختلف جمود به خرج داد، بلكه بايد با توجه به مقتضيات زمان و مكان و چگونگي موقعيت دشمن اقدام نمايند، آنجا كه وضع دشمن طوري است كه بايد در دسته‌جات مختلف به سوي او بروند از اين روش استفاده كنند و هر كدام برنامة مخصوص به خود در مقابله با او داشته باشند، و آنجا كه ايجاب مي‌كند همه با برنامة واحد، تهاجم را شروع كنند در يك صف به ايستند.

از اينجا روشن مي‌شود اينكه بعضي از افراد اصرار دارند كه مسلمانان در مبارزات اجتماعي خود همه روش واحدي را انتخاب كند و هيچگونه تفاوتي در تاكتيك‌ها نداشته باشند علاوه بر اينكه با منطق و تجربه، سازگار نيست با روح تعليمات اسلام نيز موافق نمي‌باشد.

و شايد آيه فوق اشاره‌اي به اين معني نيز در برداشته باشد كه مسئله مهم پيشبرد اهداف واقعي است، خواه موقعيت ايجاب كند كه همه از يك روش استفاده كنند يا از روش‌هاي گوناگون. ضمناً از كلمه «جميعاً» استفاده مي‌شود كه براي مقابله با دشمن همه مسلمانان بدون استثناء بايد شركت جويند و اين حكم اختصاص به دسته معيني ندارد.

ج) آراسته شدن به لباس صبر و تقوا:

«… وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ… ؛اگر شما (مسلمين) در برابر آن‌ها (دشمنان) استقامت و پرهيزگاري را پيشه سازيد، نقشه‌هايشان به شما زياني نمي‌رساند.»

با توجه به اين كه آية فوق شرط مصونيت از كيدهاي دشمنان را در آراسته شدن مسلمين به صبر و تقوا بيان فرموده است بحثي كوتاه پيرامون اين دو واژه لازم به نظر مي‌رسد.

صبر، خويشن داري و حبس نفس است. بر چيزي كه شرع و عقل تقاضاي آن را دارند، يا از اموري كه شرع و عقل از آن نهي مي‌كند. صبر لفظي است عام كه به حسب اختلاف موارد نام آن فرق مي‌كند.

اگر خويشتن‌داري در مصيبت باشد، آن را صبر گويند، ضد آن «جزع» است. اگر در جنگ باشد، «شجاعت» نامند، ضد آن «جبن» است. اگر در پيشامدهاي ناگوار باشد، آن را «سعة صدر» گويند و ضد آن «ضجر» است. اگر در امساك و خودداري از سخني باشد، آن را «كتمان» و ضد آن را «مذل» گويند .

پيامبر اعظم (صلي‌الله عليه‌و آله) از جبرئيل (عليه‌السلام) معناي صبر را سؤال نموده، پاسخ داد:‌در سختي‌ها و ناگواري‌ها صبر نمايد، همان گونه كه در آساني‌ها صبر مي‌كند و در ناراحتي‌ها استقامت را پيشة خود سازد، همچنان كه در آسايش صبر مي‌كند؛ پس آنچه از ناگواري‌ها وارد مي‌شود، شكايتش را به نزد خلق بازگو نكند . خلاصه كلام آنكه «صبر» آن حالت استقامت و شكيبايي و ايستادگي در برابر مشكلات است.

تقوي از وقايه است و «وقايه» يعني حفظ هر چيزي است از آنچه كه آن را آسيب و آزار و ضرر مي‌رساند؛ «الوِقَايَةُ حِفظُ الشَّيءِ مِمَّا يُؤْذِيهِ وَ يَضُرُّهُ. » در عرف شرع عبارت است از بازداشتن نفس از آنچه كه براي آخرتش مضر است و واداشتن نفس به آنچه كه براي آخرتش سودمند است.

از امام صادق (عليه‌السلام) دربارة «تقوا سؤال شد حضرت در جواب فرمودند: «اَنْ لايفقِدَك حَيْثُ اَمَرَكَ وَ لا يَراكَ حَيْثُ نَهاكَ؛ تقوا اين است كه هر كجا دستوري از جانب خدا باشد، تو را حاضر ببيند و هر كجا كه خدا نهي كرده، تو را حاضر نبيند. »

كوتاه سخن آنكه تقوا به معني نگهداري و يا خويشتن داري است. به تعبير ديگر: تقوا يك نيروي كنترل دروني است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مي‌كند. نقطه پيوند «صبر و تقوا» و مصونيت از نيرنگ‌هاي دشمنان در اين است كه اولاً، اين دو، سبب نيرومندي در كارها و «زدودن ترس و اندوه از دل‌ها » و «نزول امدادهاي غيبي از جانب خدا » براي صاحبان آن دو فضيلت مي‌باشد. دراين صورت است كه تيرهاي توطئه‌هاي دشمنان به آنان مؤثر نخواهد افتاد؛ ثانياً، از آنجايي كه پرواپيشگان و استقامت كنندگان، به فرمان و «عهد الهي» گردن نهادند و آن را به جان و دل خريدند، خدا هم به عهد و پيمان خود كه «مصون داشتن آنان از نيرنگ‌هاي دشمنان» است وفا خواهد نمود؛ «…وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ…؛و به پيماني كه با من بسته‌اند وفا كنيد، تا من نيز به پيمان شما وفا كنم»

دعوت و تشويق اهل ايمان به پيشه ساختن صبر و تقوا، در رويارويي با دشمن ؛ دو عامل اساسي فرود آمدن فرشتگان امدادگر، به هنگام يورش شتابان دشمن ؛ و اينكه «خداوند محافظ صابران تقواپيشه، از حيله‌ها، كينه‌ها دشمنان دين است. » در غير اين صورت همانند «نبرد احد كه نمونه‌اي از بي‌صبري و بي‌تقوايي دو گروه مسلمانان در زيان ديدن از توطئه‌هاي دشمنان است » منتهي مي‌شود.

قرآن مجيد ما را به «تبري و بيزاري از دشمنان كه نشانه تقوا و ايمان است » فرا مي‌خواند و از سوي ديگر «مؤثرترين روش برخورد در برابر اذيت و آزار آنان و بهترين راه تبليغ را صبر مي‌داند. »

د) مجهز شدن به مدرترين سلاح و قدرت:

«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ … ؛ در برابر آن‌ها (دشمنان) آنچه توانايي داريد از «نيرو» آماده سازيد (و همچنين) اسب‌هاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيلة آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.»

«اِعْداد» به معناي تهيه و آماده ساختن چيزي است تا انسان به وسيله آن به هدفي كه دارد، نايل آيد كه اگر قبلاً آن را تهيه نكرده باشد، به مقصد خود نمي‌رسد، مانند فراهم كردن هيزم و كبريت براي به دست آوردن آتش و نيز همانند تهيه آتش براي طبخ. «قوّه» به معناي هر چيزي است كه با وجودش كار معيني از كارها ممكن گردد و در جنگ به معناي هر چيزي است كه جنگ و دفاع با آن، امكان‌پذير است، مانند انواع اسلحه و مردان جنگي با تجربه و داراي سوابق جنگي و تشكيلات نظامي.

«رِباط» مبالغه در ربط است و ربط همان عقد (گره) است و با اين تفاوت كه ربط سست‌تر از عقد و عقد محكم‌تر از ربط است. «خَيل»‌به معناي اسب است. «اِرهاب» معنايش نزديك به معناي ترس و تخويف است. » «جمله « مَا اسْتَطَعْتُمْ» عام و كلمه «قُوَّةٍ» نيز كه به صورت نكره آمده است، عموميت را مي‌رساند و شامل هرگونه نيرو و سلاح و قدرتي مي‌شود، چه در زمان حاضر به وجود آيند، چه در زمان آينده، اسباني كه در اين آية شريفه نام برده شده، موضوعيتي ندارند، تنها به خاطر اينكه از وسايل جنگي آن زمان بوده، نام برده شده‌اند و امروز بايد مسلمين در برابر دشمنان، به مدرن‌ترين سلاح جنگي خود را مجهز نمايند.

در اين آيه شريفه، هدف نهايي از تهيه سلاح و افزايش توان رزمي مسلمين، ويران كردن سرزمين‌ها و تصاحب اموال ديگران نيست؛ بلكه هدف ترساندن دشمن خدا و دشمن مسملمانان است: «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ» زيرا غالباً دشمنان فاقد منطق و اصول اوليه هستند و زباني جز زور ندارند در اين صورت است كه بايد با منطق خودشان با آن‌ها برخورد كرد و به قول معروف «القُوَّةُ لا تُدْفَعُ اِلاَّ بِالقُوَّةِ» به تعبير ديگر: تنها قدرت و منطقي كه مي‌تواند جوابگوي توطئه‌هاي آنان باشد. منطقه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ…» مي‌باشد. »‌

اين آيه هشداري بليغ به جوامع اسلامي است كه از دشمنان شناخته شده و ناشناخته غفلت نورزند و آني از فكر رويارويي با دشمن غافل نشوند، زيرا اگر ما غافل باشيم، دشمن دست از سر ما برنداشته و همواره در كمين خواهد بود تا به كشورهاي اسلامي حمله كند.

حضرت علي (عليه‌السلام) به اين موضوع اشاره نموده، مي‌فرمايد: «وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ ؛هر كه بخواند (و غفلت ورزد، دشمن) از او غافل نخواهد شد.»

دولت اسلامي و مردم مسلمان، هر دو وظيفه دارند كه به تجهيز خويش اقدام كنند. به عنوان مثال، دولت اسلامي وظيفه دارد كه امكانات براي آموزش انواع مختلف رزم آماده كند و همچنين وظيفه تهية انواع سلاح‌هاي سبك و سنگين و تداركات جنگ را به عهده دارد و از سوي ديگر مردم نيز موظفند فنون جنگي مورد نياز را فراگيرند و در قالب گردان‌هاي بسيجي، هميشه از تشكل و آمادگي رزمي برخوردار باشند.

شايد به همين سبب باشد كه خداوند متعال در آية مربوط به آمادگي دفاعي- برخلاف آيات قبل و بعد از آن كه خطاب به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است- خطاب را متوجه عموم مردم نموده است، يعني هر كدام بايد با توجه به توان خود در اجراي اين دستور الهي بكوشند و در حد توان، تجهيزات فراهم سازند.

آيه مزبور در مورد اين تجهيزات، دو تعبير «قوه» و «رباط الخيل» را به كار برده است. منظور از قوه، هر چيزي است كه ماية تقويت و نيرو گرفتن لشگر اسلام است و شامل كليه نيروها و قدرت‌هاي مادي و معنوي مي‌شود و چون مطلق است، هيچ محدوديتي در تعيين نوع و مقدار آن وجود ندارد و به عبارت ديگر اين تعبير، قدر جامعي است كه در هر زمان مصاديق متنوع و متناسب با همان زمان و در خود برخورد با دشمن را دربر مي‌گيرد. رواياتي نيز كه در اين باب وارد شده، همه براي تعيين مصداق و نشان دهندة معناي گسترده آن است.

در برخي از روايات از آن تعبير به «تيراندازي» شد. و نيز گفته شده كه مراد از آن «وحدت كلمه و اطمينان به خداوند متعال و رغبت داشتن به ثواب الهي» است. گاهي نيز به «دژ» تفسير گرديده » و «در برخي از روايات به «سلاح، شمشير و سپر و حتي رنگ كردن موهاي (سفيد) مجاهدان» تفسير شده است.»

پيامبر اكرم (صلي‌الله عليه و آله) براي تحقق عملي اين آمادگي و تهية قوه، مسلمانان را به مسابقات اسب دواني و تيراندازي تشويق مي‌‌كرد و خود نيز با آنان همراهي كرده و در برخي موارد شخصاً شركت مي‌جست.

آن حضرت به تداوم اين گونه آموزش‌ها نيز توجه ويژه نشان مي‌داد و از ياران خويش مي‌خواست كه از اين امور، غفلت نكنند، چنان كه فرمود: «مَنْ تَعَلَّمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَركَهُ فَقَدْ عَصاني ؛كسي كه تيراندازي را ياد بگيرد، سپس ان را ترك كند، از من نافرماني كرده است.»

معروف است كه در ايام جنگ حنين، به پيامبر اعظم(صلي‌الله عليه و آله)خبر دادند كه سلاح تازه‌اي در يمن اختراع شده است، پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) بي‌درنگ كساني را به يمن فرستاد تا آن سلاح را براي ارتش اسلام تهيه كنند. 

بنابراين، مي‌توان مصاديق قوه را در اين زمان تهيه تجهيزات پيشرفتة نظامي، نظير انواع تانك‌ها، هواپيماها، كشتي‌هاي جنگي و آموزش نيروهاي نظامي و تداوم اين آموزش‌ها دانست. تعبير دوم در آن آيه در مورد تجهيزات، رباط الخيل (اسب‌هاي بسته و آماده) است كه يكي از مصاديق همان «قوه» مي‌باشد و چون در عصر پيامبر اعظم (صلي‌الله عليه و آله) بهترين وسيله سواره نظام اسبان چابك و سريع بوده، آن را به عنوان نمونه ذكر كرده است. ذكر اين مصداق نيز مي‌تواند ما را به تهية پيشرفته‌ترين و بهترين تجهيزات جنگي رهنمون كند. 

ه‍( مبارزه با زمينه‌هاي نفوذ دشمنان:

دشمنان براي اينكه به آساني، ولي به مرور زمان بتوانند نقشه‌هاي مختلف خود را پياده كنند، نخست زمينه‌هايي را براي نفوذ خود در ميان ملت اسلام، فراهم مي‌كنند و آنگاه درصدد اجراي برنامه‌هاي خويش برمي‌آيند. شيوه‌هايي كه آن‌ها براي نيل به اين مقصد به كار مي‌گيرند، گوناگون مي‌باشند كه از آن جمله به شاخص‌هاي زير مي‌توان اشاره كرد:

1- طرح دوستي

اگر به تاريخچة استعمار دقيق شويم، مشاهده مي‌‌كنيم كه استعمارگران در لباس دوستي و عمران و آبادي در اجتماعات استعمار شده نفوذ مي‌كردند (و حتي كلمة استعمار كه به معني اقدام به آبادي است، نشانة همين مطلب است). آن‌ها پس از محكم پنجه‌هاي خود در ميان ريشه‌هاي اجتماع استعمار شده بي‌رحمانه بر آنان مي‌تازند و همه چيز را به يغما و غارت مي‌برند.

قرآن كريم، در اين زمينه به طور مكرر به مسلمين هشدار داده و آنان را متوجه نفوذ آنان با اين شيوه نموده است: « لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ … ؛افراد با ايمان نبايد بجاي مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند.»

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ؛اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! افرادي كه آيين شما را به باد استهزا و بازي مي‌گيرند از اهل كتاب و مشركان، دوست خود انتخاب نكنيد و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد.»

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ … ؛اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! يهود نصارا را ولي و (دوست و تكيه‌گاه خود) انتخاب نكنيد. آن‌ها اولياي يكديگرند و كساني كه از شما با آنان دوستي كنند، از آن‌ها هستند.»

از مجموع آيات فوق چنين برمي‌آيد كه خداوند با صراحت و تأكيد فراوان، مسملين را از تكيه بر بيگانگان بر حذر مي‌دارد و به آنان هشدار مي‌دهد كه مبادا با دشمنان روابط دوستانه برقرار كنند و آن‌ها را جزء خاصان خويش قرار دهند. تاريخ نشان مي‌دهد كه بسياري از بدبختي‌هاي مسلمين از همين جا سرچشمه گرفته است! «اندلس» تابلو زنده‌اي براي اين موضوع است و نشان مي‌دهد كه چگونه مسلمانان به نيروي خود درخشان‌ترين تمدن‌ها را در اندلس ديروز و اسپانياي امروز به وجود آوردند؛ اما به خاطر تكيه كردن به بيگانه چه آسان آن را از دست دادند.

امپراطوري عظيم عثماني كه در مدت كوتاهي همانند برف در فصل تابستان به كلي آب شد، شاهد ديگري بر اين مدعاست، در تاريخ معاصر نيز ضربه‌هايي كه مسلمانان به خاطر انحراف از اين مكتب خورده‌اند، كم نيستند. پيامبر اسلام (صلي‌الله عليه و آله) به قدري مراقب اين موضوع بود كه در جنگ احد هنگامي كه سيصد نفر از يهوديان براي همكاري با مسلمانان در برابر مشركان اعلام آمادگي كردند، پيامبر (صلي‌الله عليه و آله) آن‌ها را از نيمة راه بازگرداند و كمك آن‌ها را نپذيرفت، در حالي كه اين عدد در نبرد احد مي‌توانست نقش مؤثري داشته باشد، چرا؟ زيرا هيچ بعدي نداشت كه آن‌ها در لحظات حساس جنگ با دشمن همكاري كنند و باقيماندة ارتش اسلام را نيز از بين ببرند. »

2- گسترش فساد

استعمار براي آن كه از ملت اسلام، ملتي سست و «ايستا» بسازد و روح شهامت و شجاعت را در او بميراند، انواع وسايل سرگرم كنندة و عوامل فساد از قبيل مشروبات الكلي، فيلم‌ها و نوارهاي مبتذل، قمار، مدهاي زننده و … را در ميان مسلمين رواج مي‌دهد، تا با ين شيوه‌ها بتواند تمام هستي و دارايي‌هاي مادي و معنوي آنان را به يغما ببرد و يا آن‌ها را تباه سازد. مسلماً چنين ملتي از پيشرفت باز خواهد ايستاد و سيادت و افتخار خود را از دست خواهد داد.

قرآن در اين زمينه اين گونه هشدار مي‌دهد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا … لاتَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ … ؛اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! در راه نيكي و پرهيزگاري با هم تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدي همكاري ننماييد.»

آنچه در اين آيه آمده، بيانگر يك اصل كلي اسلامي است كه سراسر مسايل اجتماعي، حقوقي، سياسي، اخلاقي، فرهنگي و … را در برمي‌گيرد. طبق اين اصل مسلمين فقط موظفند كه در كارهاي نيك همكاري كنند، قرآن همكاري در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و فساد را مطلقاً ممنوع كرده است، هر چند مرتكب شونده آن، دوست نزديك يا برادر انسان باشد.

3- ايجاد اختلاف

استعمار به خوبي دريافته است كه چنانچه مسلمين يك پارچه و يك جهت باشند، هيچ كدام ازمرزهاي قوميت، مليت، نژاد و منطقه‌هاي جغرافيايي ميان آن‌ها وجود نداشته باشد و همگي نيروي متشكل در برابر دشمنان اسلام باشند، هيچ گاه نخواهند توانست آنان را به بردگي گرفته، سرمايه‌هاي مادي و معنوي آنان را به غارت ببرد.

از اين رو در صدد برآمد تا وحدت و يك پارچگي مسلمانان را از بين برده و مرزهايي ميانشان پديد آورد و براي نيل به اين هدف شيطاني، از راه‌هاي گوناگوني اقدام مي‌كردند. قرآن كريم در اين باره چنين هشدار مي‌دهد: « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا … ؛همگي به ريسمان خدا =قرآن، اسلام و هرگونه وسيلة وحدت] چنگ زنيد و پراكنده نشويد.»

اين آيه مردم را به سوي وحدت و هماهنگي دعوت مي‌كند، البته با تأكيد لفظي «جمعياً» و مسلمانان را از تفرقه و تشتت بر حذر مي‌دارد. «…وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ … ؛نزاع و كشمكش مكنيد، تا سست نشويد و قدرت (و شوكت و هيبت) شما از بين نرود.»

و) مبارزه منفي با دشمن:

« وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ ؛هرگز بر مرده هيچ يك از آنان، نماز نخوان و بر كنار قبرش، (براي دعا و طلب آمرزش)،نايست. چرا كه آن‌ها به خدا و رسولش كافر شدند و در حالي كه فاسق بودند، از دنيا رفتند.»

با توجه به شأن نزول‌هايي كه براي آيه در تفاسير ذكر شده، مي‌توان از جمله شيوه‌هاي مقابله با دشمن را «مبارزه منفي» دانست.

اسماعيل بن مسلم از امام صادق (عليه‌السلام) روايت نموده كه آن حضرت فرمود: «اِنَْه اَوْحَي اللهُ اِلَي نَبِّي مِنْ انبيائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ: لا تَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائي وَ لا تُطْعِمُوا مَطاعِمَ اَعْدائي وَ لا تَسْلُكُوا مسالِكَ اَعْدائي فَتَكُونوا اَعْدائي كَماهُمْ اَعدائي ؛ خداوند به يكي از پيامبران خود وحي فرمود تا به مؤمنان اين گونه ابلاغ كند: كه مبادا چون دشمنان من لباس بپوشيد و همانند ايشان غذا بخوريد و بسان آنان راه برويد كه در آن صورت شما نيز مثل آنان دشمن من خواهيد بود.»

اهميت اين مسأله تا بدانجاست كه در فرازي از زيارت امام حسين (عليه‌السلام) در روز عاشورا چنين آمده است:‌«وَ رَزَقَني البَرائَةَ مِنْ اَعْدائكُم … ، بيزاري جستن از دشمنان شما را روزيم فرمود. »

ز) عدم همكاري با دشمن :

همكاري با دشمن در زمينه‌هاي اقتصادي، تجاري، سياسي، نظامي، فرهنگي، قضايي و … تا آنجا از نظر پيشوايان ديني منفور و منهي مي‌باشد كه در لسان ائمه: حتي از تراشيدن قلم و آماده كردن دوات دشمن، نهي شده و گناه به حساب آمده. «فقهاي اسلام، فروش «سلاح» و اجاره دادن مسكن به دشمنان اسلام و همچنين در اختيار گذاشتن وسايل نقليه براي حمل كالاهايشان را از جملة تجارت‌هاي حرام مي‌دانند.»

همچنين از نظر فقهاي اسلام پذيرش ولايت از جانب ستمگران و دشمنان و به طور كلي انتخاب حرفه‌اي كه نتيجه آن كمك به دشمنان باشد، حرام است؛ داستان صفوان جمال كه شترهاي خود را بر سفر حج به «هارون الرشيد» كرايه داده بود و مورد اعتراض شديد امام كاظم (عليه‌السلام) قرار گرفت، در همين رابطه است.

امام خميني، رحمه الله در اين زمينه مي‌فرمايد: «اگر روابط تجاري و غيرتجاري، ترس تسلط سياسي و غيرسياسي اجانب بر اسلام و سرزمين‌هاي مسلمين كه موجب استعمار آن‌ها و استعمار كشورهايشان شود، هرچند اين استعمار معنوي باشد، بر تمام مسلمين واجب است كه از آن دوري كنند و اين روابط حرام است. »

و قرآن كريم در اين باره مي‌فرمايد: «… وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا ؛ و خداوند هرگز براي كافران نسبت به مؤمنان راه تسلطي قرار نداده است.»

فقهاي بزرگ اسلام با استفاده از اين آية قرآن و مدارك ديگر يك «قاعده كلي» استنباط كرده‌اند كه به قاعدة «نفي سبيل» مشهور است.

و معني و مفهوم آن اين است كه هر معامله و هر رابطه‌اي كه موجب شود غيرمسلمان بر مسلمان تسلط پيدا كند، باطل و حرام است و اين معني از عموميت آيه (نكره در سياق نفي) استفاده مي‌گردد.

ك) مبارزه قهرآميز :

«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ؛ با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا ايمان دارند و نه به روز جزا و نه آنچه را كه خدا و رسولش تحريم كرده، حرام مي‌شمرند و نه آيين حق را مي‌پذيرند، پيكار كنيد، تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند.»

«… وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً… ؛ و با مشركان (به هنگام نبرد) دسته جمعي پيكار كنيد، همان گونه كه آن‌ها دسته جمعي با شما پيكار مي‌كنند.»‌

« فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا ؛بنابراين از كافران اطاعت مكن و به وسيله آن [=قرآن] با آنان جهاد بزرگي بنما»

« وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ … ؛ و در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نماييد.»

« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ … ؛ اي پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آن‌ها سخت بگير.»

« وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ … ؛ و در راه خدا با كساني كه با شما مي‌جنگند، نبرد كنيد.»

« وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ … ؛ و آنان (بت‌پرستاني كه از هيچ جنايتي ابا ندارند) را هر كجا بيابيد، به قتل برسانيد.»

« مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا ؛ آنان (دشمنان) از همه جا طرد مي‌شوند و هر جا يافته شوند، گرفته خواهند شد و به سختي به قتل خواهند رسيد.»

« أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ؛آيا با گروهي كه پيمان‌هاي خود را شكستند و تصميم به اخراج پيامبر گرفتند. پيكار نمي‌كنيد؟ در حالي كه آنان نخستين بار (پيكار با شما را) آغاز كردند، آيا از آن مي‌ترسيد؟ با اينكه سزاوارتر است كه از خدا بترسيد، اگر مؤمن هستيد.»

معني قتل و جهاد

قتل يعني كشتن، اصل قتل جدا شدن روح است از بدن همانند مرگ؛ ليكن چون به كشنده اطلاق شود، قتل گويند و به اعتبار از بين رفتن حيات، موت نامند.

جهاد مصدر است از جَاهَدَ، يُجاهِدُ، جِهاداً و مُجاهَدَة.

جهاد به معني زمين سخت و سفت و «جهد» و «جهد» به معناي قدرت و توان و نيرو است.

شاهد اين معني آيه شريفه: « لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ» به هر دو صورت «جهد» و «جهد»‌قرائت شده، و در شرع اين واژه از ريشة اول يعني «جهد» بگيريم، معني آن چنين خواهد بود: سعي و كوشش با صرف مال و ثروت و جان و به كار گرفتن تمام امكانات و اگر از ريشه «جهد» بگيريم، سختي و ضرر بسيار به جان و مال رسيدن را معني مي‌دهد و به حال چه از جهد (با ضم) و چه از جهد (با فتح) در هر دو فرض معني چنين مي‌شود: گذشتن از جان و مال براي اعتلاي كلمة اسلام و برپا داشتن شعاير ايمان. در معناي اول جنگ با بغات و كساني را كه بر امام معصوم خروج كرده‌اند دربرمي‌گيرد و در معناي دوم جنگ با كفار را شامل مي‌شود. 

فقيه بزرگوار صاحب جواهر مي‌فرمايد: «كلمة «جهاد، را اگر از «جهد» بگيريم، به معناي سختي و مشكل و مشقت است و اگر از «جهد» بگيريم، به معني طاقت و توان و نيرو است. »

به طور خلاصه، جهاد، با توجه به معناي لغوي آن به معناي به كار بردن تمام توان و قوت و تحمل سختي‌ها براي مقابله با دشمن است و شامل جنگ با دشمن دروني و خارجي مي‌شود. همانگونه كه مفسران نيز در تفسير برخي از آيات قرآن، جهاد را ناظر به هر دو قسم آن دانسته‌اند.

اما واژه قتال به معناي جنگيدن، تنها در مورد جنگ با دشمن خارجي به كار مي‌رود. در تعريف اصطلاحي جهاد گفته‌اند: جهاد بذل جان و مال و توان در راه اعتلاي اسلام و بر پا داشتن شعائر دين است. تشريع جهاد در اسلام براي نخستين بار در مدينه انجام گرفت،‌زيرا در دوران مكه، مسلمانان به دليل كمي تعداد و تجهيزات توان مقابله با دشمن را نداشتند.

اين تشريع به وسيلة آيه 39 سوره حج انجام گرفت.

جهاد از ديدگاه قرآن:

قرآن كريم 33 مورد از جهاد نام برده و از مجاهدان تمجيد كرده و متخلفان از جهاد را مورد نكوهش و انتقاد قرار داده و در 38مورد از پيكار و قتال درراه خدا يا، گروه و پيروان اين راه را ستوده و مخالفان و متخلفان آن را نكوهش نموده است و نيز آيات بسياري هست كه معني و مفهوم آن بر عظمت و برتري و فضيلت جهاد و پيكار در راه خدا گواهي مي‌دهد.

بلي، اين همه تأكيد و تكرار واژه «جهاد» و كلمات هم ريشه و هم خانوادة آن و نيز «قتال» و مشتقات از آن و لغات و آيات و تعبيراتي كه بر معناي آن‌ها دلالت دارد، خود نشان دهنده عظمت و اهميتي است كه قرآن و اسلام براي جهاد و پيكار در راه خدا قايل شده است.

با توجه به اينكه از جمله شيوه‌هاي مهم و سرنوشت ساز مبارزه با دشمنان اسلام، جهاد و يا به تعبير ديگر، مبارزه بي‌امان و سركوب قاطع آنان مي‌باشد، بحثي پيرامون مسايل جهاد لازم مي‌آيد.

الف) فلسفه تشريع جهاد

1- آزاد كردن ملت‌هاي مظلوم: « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ؛ به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده، اجازه داده شده است كه پيكار كنند چرا كه مورد ستم قرار گرفته‌اند و خداوند قادر بر نصرت آن‌هاست.»

2- از بين بردن فتنه و فساد و شرك: « وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ … ؛ و با آن‌ها پيكار كنيد تا فتنه (و بت‌پرستي و سلب آزادي از مردم) باقي نماند و دين، مخصوص خدا گردد.»

3- جلوگيري از انهدام مراكز عبادي « وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا … ؛ و اگر خداوند بعضي از مردم را به وسيلة بعضي ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‌ها و معابد يهود و نصارا و مساجدي كه نام خدا در آن بسيار برده مي‌شود، ويران مي‌گردد.»

4- حمايت از افراد مظلوم و ستمديده « وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا … ؛ چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‌اند، پيكار نمي‌كنيد؟ همان افراد (ستمديده‌اي) كه مي‌گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهل ستمگرند، بيرون ببر.»

5- خواري و رسوايي دشمنان « قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ ؛ اي اهل ايمان با كافران به قتال برخيزيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و خوار گرداند و شما را بر آن‌ها غالب گرداند و دل‌هاي اهل ايمان به خاطر غلبه بر كفار شفا بخشد.»

ب) اقسام جهاد:

1- جهاد ابتدايي و آزادي بخش :

خداوند دستورها و برنامه‌هايي براي سعادت و آزادي و تكامل و خوشبختي و آسايش انسان‌ها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتي ابلاغ اين فرمان‌ها را مزاحم منافع پست خود ببينند و بر سر راه دعوت انبياء موانعي ايجاد نمايند، آن‌ها حق دارند نخست از طرق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد، با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و «آزادي تبليغ» را براي خود كسب كنند …

و از اينجا ضرورت «جهاد‌هاي ابتدايي» در اسلام و ساير اديان آسماني روشن مي‌گردد. همچنين اگر كساني مؤمنان را تحت فشار قرار دهند كه به آيين سابق بازگردند، براي رفع اين فشار نيز از هر وسيله‌اي مي‌توان استفاده كرد.

2- جهاد دفاعي

گاهي جنگ بر فرد و يا جمعيتي تحميل مي‌شود به اين معني كه مورد هجوم و تجاوز حساب شده و يا غافلگيرانه دشمن قرار مي‌گيرد، در اينجا تمام قوانين آسماني و بشري به شخص يا جمعيتي كه مورد هجوم واقع شده، حق مي‌دهد براي دفاع از خويش به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد، به كار برد و از هرگونه اقدامي براي حفظ موجوديت خود فروگذار نكند، اين نوع جهاد را، «جهاد دفاعي» گويند؛ جنگ‌هايي مانند جنگ احزاب، احد، موته، تبوك و حنين و بعضي ديگر از جنگ‌هاي اسلامي جزء اين بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعي داشته است.

3- جهاد براي نابود ساختن شرك و بت‌پرستي اسلام در عين اينكه مردم جهان را به انتخاب اين آيين كه آخرين و بالاترين آيينها است، دعوت مي‌كند، آزادي عقيده را محترم مي‌شمارد و به همين دليل به اقوامي كه داراي كتاب آسماني هستند، فرصت كافي مي‌دهد كه با مطالعه و تفكر، آيين اسلام را بپذيرند و اگر نپذيرفتند، با آن‌ها به طور «يك اقليت هم پيمان» معامله مي‌كند و با شرايط خاصي كه نه پيچيده است و نه مشكل، با آن‌ها همزيستي مسالمت آميز خواهد داشت.

ولي شرك و بت‌پرستي نه دين است و نه آيين و نه محترم شمرده مي‌شود، بلكه يك نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع يك نوع بيماري فكري و اخلاقي است كه بايد به هر قيمت ممكن شود آن را ريشه كن ساخت. » قرآن در اين زمينه مي‌فرمايد: « وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ… ؛با آن‌ها پيكار كنيد، تا فتنه [= شرك و سلب آزادي] برچيده شود و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد.»‌

استاد شهيد مرتضي مطهري رحمه الله در اين زمينه مي‌فرمايد: «… اما بحثي كه مربوط به آيات جهاد است اين است كه برخي از آيات جهاد به اصطلاح علم اصول مطلقند و برخي ديگر مقيد.

مقصوداز آيات مطلق، يعني آياتي كه بدون هيچ قيد و شرطي فرمان جهاد با مشركين و يا اهل كتاب را صادر كرده است. آيات مقيد، يعني آياتي كه با شرايط بالخصوصي فرمان داده است، مثلاً گفته است كه اگر آن‌ها با شما مي‌جنگند و يا در حال جنگيدن هستند و يا بيم و ترس آن را داريد و قرايني در دست داريد كه نشان مي‌دهد آن‌ها تصميم جنگيدن با شما را دارند، با آن‌ها بجنگيد.

در اين صورت بايد آيات مقيد را قرينة توضيحي براي آيات مطلق بگيريم، بنابراين طبق اين بيان، ما بايد مفهوم جهاد راهمان بدانيم كه آيات مقيد بيان كرده است، يعني آيات قرآن، جهاد را بدون قيد و شرط واجب نمي‌دانيم؛ بلكه در يك شرايط خاصي آن را واجب مي‌داند. »‌ «حقوقي كه در جامعه وجود دارد، برخي فردي و برخي براي گروهي از انسان‌هاست كه با هم جامعه واحدي را تشكيل داده‌اند، و برخي نيز مربوط به همه انسان‌هاست.

براي حفظ حقوق نوع سوم هر كس مجاز است از آن دفاع نمايد و كوشش در اين راه قابل ستايش است. حقوقي نظير آزادي و يا حق انتخاب دين از اين گروهند، به همين جهت مسلمانان نمي‌توانند براي رفع موانعي كه در راه رسيدن دعوت‌هاي ديني به افراد جوامع مختلف وجود دارد به جهاد بپردازند. بسياري از جهادهاي پيامبران گذشته و يا جنگ‌هاي صدر اسلام با توجه به همين فلسفه بوده است. البته رهبران ديني ابتدا تلاش مي‌كرده‌اند كه راه‌هاي مسالمت آميز اين دعوت را ابلاغ كنند و تنها در مواردي كه با مانع برخورد مي‌كرده‌اند متوسل به سلاح و جنگ شده‌اند.

جهاد با اصل اعتقاد با آزادي عقيده منافات ندارد، زيرا در مواردي كه اسلام با مشركان به جنگ پرداخته دليل اين بوده كه آن‌ها جز به خرافات معتقد نبوده و داراي عقيده‌اي كه قابل احترام باشد و اصل توحيد را همچون اهل كتاب پذيرفته باشند، نبوده‌اند. »

نتيجه‌گيري، محدوديت‌ها و پشنهادات نتيجه:

پس از تجزيه و تحليل مطالب در فصل چهارم، يافته‌هاي زير حاصل گرديد: قرآن كريم، كتابي است كه امواج پرتوان آن مرزهاي زمان را در هم نورديده و حيات جاودانه پيدا كرده و هيچ گاه غبار كهنگي و فرسودگي نمي‌تواند بر صفحات آن بنشيند.

اين كتاب در تمام ابعاد زندگي، رهنمودهاي لازم را ارائه داده است و در زمينه شناساندن دشمن حساسيت ويژه‌اي نشان داده و به آن پرداخته است كه نشان از جايگاه دشمن شناسي در قرآن مي‌باشد.

دشمن شناسي داراي اهميت و ضرورت ويژه‌اي مي‌باشد تا آنجا كه حيات آدمي و هر نظامي بستگي به آن دارد و قرآن مجيد براي نشان دادن اين اهميت و ضرورت، خود خداوند را به عنوان عالم‌ترين به دشمنان جامعه ايماني و مسلمين معرفي مي‌كند و اينكه پيامبر، رهبران الهي و همچنين فرد فرد جامعه ايماني بايد با درك اين اهميت و ضرورت به شناخت دشمنان بپردازند.

نقش دشمن شناسي در دفع توطئه‌هاي دشمنان بوسيله قرآن از آنجا اهميت بخصوصي مي‌يابد كه قرآن كريم مشابهت تاريخي اقوام را به رسميت مي‌شناسند و اينكه در هر حال جبهه باطل در طول تاريخ، داراي اهداف مشتركي بوده‌اند.

بر طبق قاعده جري و انطباق، و فراتاريخي بودن قرآن به اين نتيجه مي‌رسيم شناختي كه قرآن نسبت به دشمنان عصر پيامبر به ما مي‌دهد در حال حاضر نيز جاري و منطبق است. انواع دشمنان در قرآن را به صورت‌هاي مختلف مي‌توان تقسيم‌بندي كرد كه تقسيم‌بندي اين تحقيق براساس صفت‌هاي برجسته يا ويژگي‌هاي دشمنان مي‌باشد كه از شيطان بعنوان قديمي‌ترين دشمن، منافقين به عنوان خطرناك‌ترين دشمن، يهود بعنوان سرسخت‌ترين دشمن، كافران به عنوان لجوج‌ترين دشمن و مشركان به عنوان نادان‌ترين دشمن مطرح شده‌اند.

شيوه‌هاي مبارزه و رويارويي با توطئه‌هاي دشمنان كه در اين تحقيق گردآورده شده است عبارتند از: امدادهاي غيبي، آماده باش دائمي، آراسته شدن به لباس صبر و تقوا، مجهز شدن به مدرن‌ترين سلاح و قدرت، مبارزه با زمينه هاي نفوذ دشمنان، مبارزه منفي با دشمن، عدم همكاري با دشمن و مبارزه قهرآميز (قتل و جهاد)

محدوديت:

اولاً محدوديت زماني و جديد بودن موضوع از اين جهت كه كار فراواني به اين موضوع اختصاص داده نشده است. ثانياً كتاب‌هاي متعددي در اين زمينه نگارش نگرديده است. ثالثاً در مجامع علمي و دانشگاهي به پايان‌نامه‌هاي مقطع كارشناسي اهميت بسزايي داده نمي‌شود و رغبت و ميل به سوي انجام يك كار جديد گسترده با صرف زمان مناسب را از محقق مي‌گيرد.

پيشنهادات:

به علت گسترده بودن موضوع تحقيق و همچنين جديد بودن آن پيشنهاد مي‌شود كه محققان اولاً هر يك از بخش‌هاي اين پروژه را بطور جداگانه مورد بررسي قرار دهند و ثانياً شگردها، شيوه‌هاي دشمنان در مبارزه با مكتب اسلام، ثالثاً تضعيف و تحريف مباني مكتب و رابعاً مبارزه با پيروان مكتب الهي را مورد بررسي قرار دهند.

سوره، متن آيه ، رقم صفحه

– بقره: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ 8 30

– بقره: يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ 9 31

– بقره: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ 11 31

– بقره: أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ 12 32

–  بقره: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آَمِنُوا كَمَا آَمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آَمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ 13 32

– بقره: وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آَمَنُوا قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ 14 31

– بقره: اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ 15 32

– بقره: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ 34 46

– بقره: يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ 40 64

– بقره: ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 85 51

– بقره: وَلَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآَتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ 87 38

– بقره: وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ 88 37

– بقره: وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ 89 51

– بقره: وَلَنْ يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ 95 39

– بقره: مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ 105 51

– بقره: وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 109 23

– بقره: وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ 116 43

– بقره: وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آَيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآَيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ 118 16

– بقره: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ 124 43

– بقره: يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ 168 35

– بقره: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 174 38

– بقره: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ 190 74

– بقره: وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ 191 74

– بقره: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ 193 77

– بقره: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ 204 23

– بقره: الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ 268 49

– آل عمران: قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ 12 37

– آل عمران: لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ 28 69

– آل عمران: وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ 75 42

– آل عمران: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ 103 71

– آل عمران: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآَيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ 118 19

– آل عمران: هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آَمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 119 18

– آل عمران: إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ 120 18

– آل عمران: إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 122 23

– آل عمران: بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آَلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ 125 57

– آل عمران: وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ 126 57

– آل عمران: سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ 151 58

– آل عمران: وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآَخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ 152 57

– آل عمران: إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ 175 48

– آل عمران: لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ 186 45

– آل عمران: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 200 20

– نساء: وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا 45 18

– نساء: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعًا 71 18

– نساء: الَّذِينَ آَمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا 76 46

– نساء: وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا 89 52

– نساء: سَتَجِدُونَ آَخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا 91 23

– نساء: وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا 101 19

– نساء: وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا 102 20

– نساء: الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا 141 33

– نساء: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا 142 33

– مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آَمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ 2 75

– مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 11 19

– مائده: وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ 43 38

– مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ 51 69

– مائده: فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ 52 56

– مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ 57 65

– مائده: وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ 64 40

– مائده: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ 78 36

– مائده: تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ 80 39

– مائده: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ 82 19

– مائده: إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ 91 48

– انعام: وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ 7 52

– انعام: وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآَيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ 35 27

– اعراف: قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ 12 49

– اعراف: فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ 22 19

– اعراف: يَا بَنِي آَدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآَتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ 27 46

– اعراف: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آَمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ 96 64

– انفال: إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ 11 60

– انفال: إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آَمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ 12 58

– انفال: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ 36 52

– انفال: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ 39 79

– انفال: وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ 46 71

– انفال: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآَخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ 60 65

– توبه: اشْتَرَوْا بِآَيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ 9 43

– توبه: لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ 10 43

– توبه: أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ 13 74

– توبه: قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ 14 77

– توبه: ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ 26 59

– توبه: قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ 29 73

– توبه: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ 36 73

– توبه: وَمَا مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلَا يَأْتُونَ الصَّلَاةَ إِلَّا وَهُمْ كُسَالَى وَلَا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَهُمْ كَارِهُونَ 54 33

– توبه: وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ 58 34

– توبه: الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 67 32

– توبه: الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 79 32

– توبه: فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ 81 33

– توبه: وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ 84 71

– توبه: وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ 114 43

– رعد: أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظَاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ 33 52

– ابراهيم: وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 22 47

– حجر: قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ 34 46

– حجر: وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ 35 46

– حجر: إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ 43 48

– نحل: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ 100 48

– نحل: وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ 127 65

– اسراء: إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا 27 49

– كهف: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا 50 46

– كهف: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آَيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا 56 52

– كهف: أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآَيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا 105 53 مريم يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا 44 46

– حج: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ 39 76

– حج: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ 40 77

– حج: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآَتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ 78 74

– مؤمنون: ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِقَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ 44 17

– مؤمنون: وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (80) بَلْ قَالُوا مِثْلَ مَا قَالَ الْأَوَّلُونَ 81 16

– فرقان: فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا 52 74

– شعراء: وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ 95 47

– نمل: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آَتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآَهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ 40 51

– قصص: وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ 58 17

– عنكبوت: وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ 25 51

– عنكبوت: وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمَ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ 38 48

– احزاب: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا 33 20

– احزاب: مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا 61 74

– سبأ: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ 34 17

– فاطر: إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ 6 49

– ص: قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ 82 47

– ص: لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ 85 47

– غافر: كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ 5 17

– فصلت: وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 36 49

– جاثيه: وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ 24 51

– احقاف: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ 13 64

– محمد: إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ 25 48

– فتح: هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا 4 59

– ق: مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ 25 52

– مجادله: إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 10 49

– منافقون: إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ 1 28

– منافقون: اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ 2 34

– منافقون: وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ 4 35

– منافقون: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ 5 35

– منافقون: هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ 7 35

– منافقون: يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ 8 36

– تغابن: أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ 14 26

– ناس: الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ 5 47

نویسنده: مصيب سلطاني

پی نوشت:

1-قرآن كريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند

2-نهج‌البلاغه، فيض‌الاسلام

3-صحيفه سجاديه

4-پورسيف، عباس، خلاصه تفاسير قرآن مجيد (الميزان و نمونه)، نشر شاهد، 1383ش

5-حجتي، محمدباقر، تفسير كاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363ش.

6-حويزي، عبدعلي بن جمع العروسي، نورالثقلين، قم، انتشارات عليمه اسلاميه، بي‌تا

7-حرالعاملي، محمدبن الحسن، وسايل الشيعه، چاپ پنجم، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1402ق

8-دهقان، اكبر، يكصد و پنجاه موضوع در قرآن و احاديث اهل بيت، مركز فرهنگي درس‌هايي از قرآن، 1382ش

9-رسم نژاد، مهدي، شگردهاي دين ستيزي از نگاه قرآن، چاپ اول، انتشارات ياقوت، 1381ش

10-راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد، المفردات، بي‌تا، دفتر نشر كتاب،‌1404ق

11-سراج،‌رضا،‌جنگ در پناه صلح، تهران، مؤسسه اطلاع رساني و مطالعات فرهنگي لوح و قلم، 1381ش

12-سيوطي، جلال‌الدين، الدر المنثور، قم، مكتبه آيه الله مرعشي، 1404ق

13-شيرازي،‌محمد، جنگ رواني تبليغات، مفاهيم و كاركردها، چاپ دوم، دبيرخانه نخستين همايش بررسي نقش تبليغات در جنگ، 1380ش.

14-شيرازي، علي، دشمن‌شناسي، قم، مؤسسه فرهنگي خادم‌الرضا (عليه‌السلام)، 1379ش.

15-طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1403ق

16-طبرسي، الفضل بن الحسن، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، 1406ق

17-فرقاني، قدرت الله، دفاع در اسلام، اداره آموزش‌هاي عقيدتي سياسي- نمايندگي ولي فقيه در سپاه، 1377ش.

18-فيض كاشاني، ملامحسن، تفسير الصافي، چاپ چهارم، انتشارات اسلاميه، بي‌تا. 19-قمي، عباس، سفينه البحار و مدينه الحكم و الاثار، بيروت، الوفا، بي‌تا

20-قمي، عباس، منتخب مفاتيح الجنان، ترجمه مهدي الهي قمشه‌اي، چاپ اول، انتشارات اسوه

21-قرائتي، محسن، تفسير نور،‌تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1380ش

22-قريشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب اسلاميه، بي‌تا.

23-كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، دارالاضواء، 1413 ق.

24-الموسوي البجنوردي، حسن، القواعد الفقيهه، قم، انتشارات اسماعيليان

25-مقداد، جمال‌الدين، كنزالعرفان، مكتبه الوجداني.

26-المصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360ش.

27-محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404ق

28-مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم: انتشارات دارالكتب الاسلاميه، 1363ش

29-المراغي، احمد مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، دارالاحياء التراث العربي

30-موسوي خميني، روح الله، تحرير الوسيله، چاپ قديم

31-مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن، چاپ اول، انتشارات صدرا، سال 1369ش

32-مطهري، مرتضي، جهاد، چاپ هفدهم، انتشارات صدرا، سال 1376ش

33-مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه، چاپ بيست و ششم، انتشارات صدرا، سال 1382ش

34-مطهري، مرتضي، پانزده گفتار، چاپ دهم، انتشارات صدرا، 1378ش

35-مكي العاملي، محمدبن جمال الدين، شيهد الأول، الروضه البهينه في شرح العمه الدمشقيه، قم، مؤسسه اسماعيليان، چاپ سوم، 1375 ه‍.ش

36-نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام، چاپ هفتم، دارالكتب اسلاميه، سال 1392ق 37-نوري، حسين، جهاد، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، مهر ماه 1266ق

38-هاشمي رفسنجاني، اكبر، تفسير راهنما، چاپ اول، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي،‌1371ش

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد