نماز از جمله آيين هاى عبادى است كه در اكثر اديان به شكل هاى گوناگون وجود داشته است. دست كم قرآن در مواردى نمازگزارى پيشينيان را گزارش كرده است; مانند نمازگزارى ذكريا در محراب كه فرشتگان در چنين حالى بشارت تولّد يحيى را به او دادند(آل عمران/ 39) و نمازگزارى و زكات دادن برخى از يهوديان (نساء/ 162).
ابراهيم خليل نيز از آن روى يكى از فرزندانش را به وادى غير ذى ذرع برد تا بنا به گزارش قرآن در آن جا نماز بگزارد(ابراهيم/ 37) و خود دعا مى كند كه خداوند خويش و ذريه اش را نمازگزار قرار دهد (ابراهيم/ 40), و عيسى بن مريم سفارش خدايش را از جمله در به پا دارى نماز و دادن زكات مى داند (مريم/ 31). اسماعيل به خانواده اش فرمان نماز و زكات مى داد (مريم/ 55) و در كوه طور نخستين وحى, فرمان اقامه نماز است(طه/ 14). درسوره انبيا, وقتى گزارش شمارى از پيامبران از قبيل ابراهيم, اسحاق, يعقوب و لوط را مى دهد, يادآور مى شود كه به همگى آنان فرمان اقامه نماز داديم(انبياء/ 73) و نوح كه به فرزندش سفارش به پا داشتن نماز مى كند (لقمان/ 17). در سوره بيّنه, اصل كلى براى اهل كتاب را عبادت خدا, اخلاص در دين, اقامه نماز و دادن زكات مى داند و دين پايدار را در همين امر خلاصه مى كند (بيّنه/ 5). به پيامبر اسلام نيز دستور مى دهد كه خانواده ات را به نماز فرمان بده (طه/ 132).
اينها بيانگر آن است كه نماز يكى از بنيان هاى اصلى در اديان توحيدى است و در اسلام بسيار بدان تأكيد شده است. شايد هيچ يك از فرايض دينى به اين حد در قرآن سفارش نشده باشد. بسيارى از مسائل مربوط به اصل نماز, چگونگى آن, شرايط روحى و روانى نمازگزاران, تأثيرات و پيامدهاى نماز, تأثير شرايط در چگونگى برپادارى آن و ده ها مسئله مرتبط با آن, مورد تأكيد قرآن قرار گرفته است.
از جمله مباحث مورد تأكيد قرآن, انجام دادن بهنگام نماز است كه در سوره بقره آيات 238و239 به آن اشاره شده است:
حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا لله قانتين* فان خفتم فرجالاً او ركباناً فاذا أمنتم فاذكروا الله كما علمكم ما لم تكونوا تعلمون;
بر نمازها و نمازميانه مواظبت كنيد, و خاضعانه براى خدا به پاخيزيد. پس اگر بيم داشتيد, پياده يا سواره بخوانيد. چون ايمن شديد, خدا را ياد كنيد كه آنچه نمى دانستيد, به شما آموخت.
يكى از نكات مهم و بسيار مورد اختلاف در اين آيه, موضوع تعيين مصداق نماز ميانه و يا همان (صلوةالوسطى) است. در اين آيه نخست به پاسداشت همه نمازها سفارش و سپس بلافاصله به نماز ميانه تأكيد شده است. اين نماز ميانه كدام نماز است كه مورد تأكيد و سفارش افزون خداوند است؟
در دو آيه ديگر قرآن نيز به همين امر پرداخته شده و از آن جا كه براى تبيين موضوع به كار مى آيند, آن دو آيه را نيز نقل مى كنيم. در سوره هود آيه 114 مى خوانيم:
و اقم الصلوة طرفى النهار و زلفاً من الليل انّ الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين;
و در دو طرف روز (= اول و آخر آن) و نزديكى شب نماز را بر پا دار; زيرا خوبى ها, بدى ها را از ميان مى برد. اين براى پندگيرندگان, پندى است.
و در سوره اسراء آيه 78 مى خوانيم:
اقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الليل و قرءان الفجر إن قرءان الفجر كان مشهوداً;
نماز را از زوال آفتاب تا نهايت تاريكى شب برپا دار, و (نيز) نماز صبح را; زيرا نماز صبح همواره (مقرون با) حضور (فرشتگان) است.
اين آيات وقت نماز هاى واجب را تعيين مى كنند.
بديهى است كه شناخت مقصود, مقدمه اجراى هر كارى است. از اين رو, بايد مؤمنان ـ به عنوان مثال ـ مصداق نماز ميانه را بدانند تا بر آن مداومت كنند و آن راپاس بدارند. در تعيين مصداق نماز ميانه, اختلافى بسيار گسترده در بين فقيهان, محدثان و مفسران شيعه و ديگر فرق اسلامى وجود دارد. اين اختلاف, اين پرسش را فرا روى انسان مى نهد كه آيا به راستى, مسلمانان صدر اسلام نمى دانستند(صلوة وسطى) چيست؟ و يا آنان مصداق را مى دانستند و پيامبر اسلام آن را تعيين كرده بود, اما جدايى تاريخ زندگى مسلمانان از دانش ها و علوم ديگر مانند فقه, حديث, تفسير و كلام و غير آن, بسيارى از امور معلوم را در هاله اى از ابهام فرو برد؟ به نظر مى رسد وقتى تاريخ يك ملت از زندگى روزمره توده هاى مردم و گزارش رفتار هاى روزانه آنان رخت برمى كشد و در بارگاه حاكمان جا خوش مى كند, پنهان ماندن اين قبيل از امور كه مربوط به آيين هاى عبادى روزانه آنان است, كاملاً طبيعى مى نمايد و زمانى كه دانش هاى مسلمانان از واقعيت هاى روزمره كناره مى گيرد و در چهارچوب استدلال هاى گريزان از واقعيت شكل مى گيرد, چنين ابهام هايى فراوان مى گردد.
به هر صورت, (نماز ميانه) كه مورد سفارش خداوند است, چنين سرنوشتى يافته و در تعيين مصداق آن اختلاف بسيار پيش آمده است. طرفه آن كه شمارى از مفسران علت اين ابهام را نه تقصير گزارشگران, كه خواست خدا شمرده و نوشته اند: (همان گونه كه خداوند اسم اعظمش را در بين نام ها و ساعت اجابت را در ساعت هاى جمعه پنهان داشته است, صلوة الوسطى را نيز ميان نماز هاى پنج گانه پنهان كرده است).1
البته بايد يادآور شويم كه اين تفسير از يك سو, با تبيان بودن قرآن ناسازگار است و از سوى ديگر, لازمه آن دستور دادن به كار مبهم است كه اين هم قبيح است.
ديدگاه ها
در تعيين مصداق نماز ميانه, مرحوم طبرسى شش ديدگاه به اين شرح نقل كرده است:
1. نماز ظهر, به نقل از زيد بن ثابت, عبدالله بن عمر, ابى سعيد حذرى, اسامه, عايشه و نيز به روايت از امام باقر و امام صادق(ع). وى اين ديدگاه را از ابوحنيفه و پيروانش دانسته است.
2. نماز عصر, كه آن را با توجه به روايتى از پيامبر و امام على, و نيز از ابن عباس, حسن بصرى, ابن مسعود, قتاده, ضحاك و ابوحنيفه نقل كرده است.
3. نماز مغرب, اين ديدگاه را از قبيصة بن ذؤيب آورده است.
4. نماز عشاى آخر, كه از بعضى از مفسران نقل كرده است.
5. نماز صبح, كه آن را از معاذ, ابن عباس, جابربن عبدالله, عطا, عكرمه و مجاهد نقل كرده و ديدگاه شافعى از ائمه چهارگانه اهل سنت را نيز همين دانسته است.
6. يكى از نمازهاى پنج گانه به طور نامعلوم. اين ديدگاه را از ربيع بن خيثم و ابى بكر وراق نقل كرده و در تعليل آن آورده است كه: خداوند آن را تعيين نكرده و در ضمن نمازهاى واجب پنهان داشته تا همه آنها را پاس بدارند; همان گونه كه شب قدر را در شب هاى رمضان پنهان داشته است و اسم اعظم را در بين همه نام ها و ساعت اجابت را در همه ساعت هاى جمعه2.
مرحوم طبرسى استدلال هاى هر يك از اين اقوال را نقل مى كند كه در ادامه بحث به آنها خواهيم پرداخت.
ييكى از نويسندگان اهل سنت مصر به نام حافظ دمياطى در كتابى با عنوان (كشف المغطى عن الصلوة الوسطى), نوزده قول نقل كرده است. مؤلف عمدة القارى سخن وى را چنين گزارش كرده است:
1. نماز صبح. اين قول أبى امامه و انس, جابر, ابى العاليه عبيد بن عمير, عطا, عكرمه, مجاهد است كه ابن ابى حاتم از آنها نقل كرده است و نيز سخن مالك و شافعى است كه در كتاب (الأم) بدان تصريح كرده است.
2. نماز ظهركه به نقل ابى داود, عقيده زيدبن ثابت است و ابن منذرهم آن را از ابى سعيد و عايشه نقل كرده و ابو حنيفه هم در يكى از اقوال خود بدان اعتقاد يافته است.
3. نماز عصر كه آن را قول جمهور و ابن مسعود و ابوهريره و نيز مذهب ابوحنيفه و احمد و معظم شافعيان دانسته است.
4. نماز مغرب كه ابن ابى حاتم از طريق حسن بصرى از ابن عباس نقل كرده و قبيصة بن ذؤيب نيز همين را گفته و استدلال كرده كه اين نماز در سفر قصر نمى گردد و قبل از آن دو نماز سرّ و بعد از آن دو جهر است.
5. همه نمازها.باز ابن ابى حاتم از طريق حسن آن را از نافع نقل مى كند كه وى از ابن عمر پرسيده و وى در پاسخ گفته : همه نمازها. و معاذبن جبل هم همين اعتقاد را داشت.
6. نماز جمعه كه از بين مالكيان, ابن حبيب بر اين اعتقاد است.
7. در روز جمعه, نماز جمعه و روزهاى ديگر, نماز ظهر.
8. نماز عشا. اين ديدگاه ابن التين و قرطبى است; زيرا بين دو نماز قرار گرفته كه قصر نمى شوند, واقدى هم اين ديدگاه را برگزيده است.
9. نماز صبح و عشا مقصود است; چون در حديث صحيح آمده كه اين دو نماز سنگين ترين نماز ها براى منافقان بوده است. از بين مالكيان, ابهرى چنين ديدگاهى دارد.
10. صبح و عصر; چون دلايل اين قول, قوى است.
11. نماز جماعت.12. نماز وتر.13. نماز خوف.14. نماز عيد قربان.15. نماز عيد فطر.16. نماز ضحى.
17. يكى از پنج نماز غير مشخص كه سعيدبن جبير و شريح قاضى آن را گفته اند و از بين شافعيان ,امام الحرمين هم آن را پذيرفته است.
18. نماز صبح يا عصر, به صورت ترديد.
19. ديدگاه توقف.
بعضى قول بيستم را نيز افزوده و گفته اند كه مقصود نماز شب است.3
در تعيين مصداق اين نماز, چنين اختلاف گسترده اى وجود دارد. اين گستردگى اقوال دليل بر آن است كه ديدگاه ها, زاييده اجتهاد و برداشت افراد است; در حالى كه در چنين مواردى طبيعت عمل اقتضا مى كند كه قول مستند به مأثور باشد, اما على رغم استناد اقوال به بعضى صحابه و يا حتى امامان شيعه, به نظر مى آيد كه اين استنادها چندان از استوارى برخوردار نيست و عمده استنباط و استدلال از ادله و قرائن است.
مرحوم طباطبايى بحق فرموده است كه: (از كلام خداوند متعال, مقصود از صلوة الوسطى ظاهر نيست و تفسيرش در سنّت است)4, اما وى وقتى به نقل روايات مى رسد, ضمن نقل ديدگاه شيعه و بيان مستند بودن آن به روايات, يادآوردى مى كند كه اين روايات مقطوعه هستند. ايشان مى نويسد:
به طرق بسيارى از امام باقر و امام صادق(ع) نقل شده كه صلوة الوسطى همان ظهر است. مى گويم: اين ديدگاه در همه روايت هاى منقول از اهل بيت به يك زبان آمده است. البته در بعضى از آنها نماز جمعه ذكر شده است… اما معظم روايات مقطوعه اند.5
شايد علت اختلاف فقهاى شيعه, به رغم ادعاى اجماع از سوى پاره اى از آنها, ناشى از همين مقطوعه بودن روايات باشد. به عنوان نمونه, سيد مرتضى صلوة وسطى در نزد اهل بيت را نماز عصر دانسته و دليل آن را اجماع شيعه اماميّه ذكر كرده است6. ولى شيخ در كتاب الخلاف, آن را صلوة اُولى دانسته و دليل آن را اجماع فرقه شمرده است7. قاضى ابن براج هم آن را نماز ظهر دانسته و دليل آن را اجماع شمرده و اجماع را حجّت دانسته است8.
پرسش آن است كه اين چگونه اجماعى است كه هم بر نماز ظهر و هم بر نماز عصر اقامه شده است؟ جالب آن كه خود وى در اواخر كتابش, صلوة وسطى را نماز عصر دانسته و باز هم دليل آن را اجماع شيعه ذكر كرده است9. مرحوم علامه هر دو ديدگاه را از شيخ و علم الهدى نقل مى كند, بدون آن كه نظرى خاص ارائه كند و يكى از آن دو را پذيرا باشد10. علامه در اكثر11 كتاب هايش همين دو قول را با استدلال هاى هر كدام نقل مى كند و ديدگاه خاصى را بر نمى گزيند. البته در منتهى چندين ديدگاه اعم از شيعه و سنّى را مى آورد و حتى استدلال بعضى را رد مى كند و در اين جا تفسير صلوة وسطى به ظهر را كه ديدگاه شيخ است, قريب مى شمارد12.
فقهاى زيديه بر خلاف فقهاى ديگر مذاهب اسلامى, در اين خصوص تفسيرى مشخص دارند و اختلافى در بين آنان نيست. يحيى بن الحسين, از فقهاى زيديه, مى نويسد:
از نظر ما نماز جمعه, همان نماز وسطى است كه خداوند عليّ اعلى از آن ياد كرده است و در غير جمعه نماز ظهر است و از اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(رجمةالله عليه) چنين به ما رسيده است13.
چنين اتفاقى در بين فرق ديگر وجود ندارد و چنان كه قبلاً ياد شد, اقوال بسيار گسترده اى وجود دارد.
بررسى ديدگاه ها
1. براى ادامه بحث, بايد نخست ديدگاه كسانى را بررسى كنيم كه اعتقاد به پنهان داشته شدن نماز ميانه از سوى خداوند متعال دارند تا مردم به همه نمازها اهتمام ورزند; همان گونه كه اسم اعظم الهى و يا شب قدر پنهان است.
به نظر مى رسد اين ديدگاه از قوت لازم برخوردار نباشد و براى عجز از يافتن مصداق, به آن توجيه پناه برده اند و آن را با شب قدر و اسم اعظم قياس كرده اند, غافل از آن كه اين دو مقوله با بحث صلوة وسطى كاملاً فرق مى كند; زيرا در نماز وسطى, امر تكليفى وجود دارد و خداوند فرمان به انجام كارى داده است و بايد مورد فرمان كاملاً مشخص باشد, و گرنه مكلّف مى تواند در ترك آن معذور باشد, ولى در خصوص شب قدر و نام اعظم الهى چنين دستور تكلييفى وجود ندارد و اگر كسى شب قدر را درك نكرد و يا نام اعظم الهى را نجست, هيچ نافرمانى از او سر نزده است و احتمالاً فضيلتى را از دست داده است.
بنابراين حكمت اقتضا مى كند كه خداوند مورد امر را پنهان نكرده باشد و اطلاق عنوان گوياى آن است كه يا مسلمانان صدر اسلام اين تعبير را مى فهميدند و وقت (وسطى) برايشان واضح بود و طبق همين فهمِ عرفيِ هنگامِ نزول, به اين تكليف عمل مى كردند و يا از پيامبر(ص) پرسيده و بدان آگاهى يافته بودند, اما اين زمان مشخص در بين آنان, به طور دقيق به نسل هاى بعد انتقال نيافت و آنان به اجتهاد و استنباط روى آوردند.
2. ديدگاه ديگر, صلوة وسطى را نماز عصر مى داند. سيدمرتضى سه دليل اقامه كرده است: 1. اجماع شيعه; 2. ابن مسعود (الصلوة الوسطى) را همراه با صلوة العصر ذكر كرده; 3. اين نماز در وسط و ميان دو نماز قبل يعنى صبح و ظهر و دو نماز بعد يعنى مغرب و عشار قرار گرفته است.14
آيا اين استدلال ها براى تعيين مصداق كافى است؟ چنين چيزى به نظر نمى رسد; زيرا در بين شيعه چنين اجماعى وجود ندارد و قبلاً يادآور شديم كه چند اجماع مخالف نقل شده است. قرائت ابن مسعود هم درست نيست; زيرا اولاً, با اتفاق و اجماع مسلمانان بر عدم تحريف قرآن ناسازگار است و ثانياً, در قرائت ابن مسعود يا حرف عطف (واو) بين الصلوة الوسطى و صلوة العصر وجود داشته كه در اين صورت به حتم صلوة العصر غير از صلوة الوسطى خواهد بود, و گرنه عطف معنا نداشت, و يا اين كه بدون حرف عطف است كه در اين صورت صلوة العصر بيان و توضيح صلوة الوسطى مى گردد و اين روش با روش قرآن هماهنگ نيست و در قرآن تبيين مقصود بدين گونه متداول نيست و شدت حشو آن بيشتر خواهد بود.
اما اين كه اين نماز در بين دو نماز قبل و دو نماز بعد قرار گرفته, ناشى از آن است كه ما روز را از صبح در نظر بگيريم, ولى نزد عرب, هر روز از غروب آفتاب و طلوع ماه روز بعد آغاز مى شود كه در اين صورت, نماز صبح بين دو نماز قبل و بعد قرار مى گيرد.
دليل ديگرى كه بر اين ديدگاه اقامه شده است, روايت مرسلى است مبنى بر اين كه در روز جنگ احزاب, جنگ طول كشيد و مسلمانان نماز عصر را بين مغرب و عشا خواندند و پيامبر(ص) فرمود: ما را از نماز وسطى بازداشتند15.
اما اين روايت اولاً, مرسل است و ثانياً, در جنگ ها طبق دستور قرآن نماز را تأخير نمى انداختند, بلكه دو يا چند دسته مى شدند و به نوبت نماز مى گزاردند و جنگ را هم ادامه مى دادند.
در تفسير صلوة وسطى به نماز ظهر, افزون بر استدلال به رواياتى چند, به اين استدلال كرده اند كه اين نماز بين نماز صبح و عصر و يا اين كه بين دو نافله برابر قرار گرفته است.
اجماع منقول از شيخ, روايت زيد بن ثابت مبنى بر اين كه پيامبر نماز ظهر را در نيمروز مى خواند و هيچ نمازى براى اصحاب از اين نماز دشوارتر نبود و اين كه نخستين نمازى كه پيامبر خواند نماز ظهر بوده16, دلايل ديگر اين ديدگاه است.
اين استدلال ها هم چندان استوار به نظر نمى رسند; زيرا قرار گرفتن نماز ظهر بين نماز صبح و عصر, چه امتياز خاصى ايجاد مى كند؟ ديگران نيز مى توانند در مورد هر كدام از نمازها چنين استدلالى بكنند. در مورد وقوع آن در بين دو نافله برابر هم نمى توان آن را يك امتياز ويژه دانست و حتى اين كه نماز ظهر اولين نماز پيامبر بوده, دليل بر توجّه ويژه به آن نيست; زيرا سياق آيه به گونه اى است كه به نوعى دشوارى در نماز وسطى اِشعار دارد و همين امر آن را نيازمند تأكيد بيشتر كرده است. استدلال به اين كه پيامبر اين نماز را در نيمروز مى خواند و اين براى اصحاب دشوار بود, شايد بتواند دليل درخور توجه باشد, اما با توجه به آن كه معمولاً خانه هاى اصحاب پيامبر در نزديكى مسجد بود و امكانات مسجد و خانه اصحاب تفاوت چندانى نداشت, نمى توان دشوارى آن را اثبات كرد.
البته در ميان غالب فقهاى متأخر شيعه, اين ديدگاه كه مقصود نماز ظهر است, قوّت بيشترى پيدا كرده است.
3. درمورد تفسير آن به (نماز صبح) كه در بين اهل سنت شيوع بيشترى دارد, استدلال هاى چندى انجام گرفته است. مرحوم صاحب جواهر پاره اى از استدلال ها را به اين شرح نقل مى كند:
چون بين دو نماز روز و دو نماز شب قرار گرفته و در بين تاريكى و روشنى واقع شده است, با نماز ديگرى جمع نمى شود; و اين نماز به صورت منفرد, ميان و نماز قابل جمع قرار گرفته و به سبب حضور ملائك شب و روز , فضيلت آن بسيار بيشتر است; همان گونه كه خداوند فرموده: (ان قرءان الفجر كان مشهودا); 17 چون در آن مشقت زيادترى است و با دستور محافظت بر آن ساز و كارتر است. امورى چون سرماى زمستان و لذت خواب صبحگاهى در تابستان, سستى اعضا و خواب آلودگى و شدت غفلت و علاقه به استراحت, باعث مى شود تا نماز صبح معمولا در مظنّه تصنيع باشد.18
افزون بر اين استدلال ها, استدلال هاى ديگر هم در سخن اهل سنّت ديده مى شود كه عبارت اند از اين كه در آيه, صلوة وسطى در كنار دستور به قنوت آمده است و در هيچ نمازى به جز نماز صبح , قنوت وجود ندارد.19
البته اين استدلال را فقهاى شيعه رد مى كنند و مى گويند قنوت در همه نمازها وارد شده است,20 و اهل سنت در پاسخ يادآور مى شوند كه قنوت به نوع خاصى از دعا اطلاق مى شود كه ا نسان در حال ايستاده دعا مى كند و چنين دعايى فقط در نماز صبح مطرح است.21
همچنين براى اين ديدگاه به حديث عايشه – كه شبيه نقل عبدالله بن مسعود است و ادعا كرده اند كه در آيه واژه (صلوةالعصر) آمده است – استدلال شده و عايشه از پيامبرنقل كرده است كه عطف صلوة عصر بر صلوة وسطى دليل بر تغاير است.
اين استدلال, چون با اتفاق مسلمانان بر عدم كم و زياد شدن قرآن در تضاد است, قابل اعتنا نيست, به ويژه آن كه اين قبيل استدلال ها, پس از شكل گيرى مكاتب فقهى, تفسيرى و ديگر علوم واردشده و در سخنان پيامبر اين گونه استدلال هاى ادبى و واژه شناسى وجود نداشت و مردم نيز از او انتظار ارائه دليل لغوى بر تفسيرهايش از قرآن نداشتند.
استدلال ديگرى كه مطرح شده است, اين كه نماز ظهر و عصر, روزانه است و نماز مغرب و عشا, شبانه, و تنها نمازى كه وقت آن نه روز به حساب مى آيد و نه شب, نماز ظهر است22.
آنچه بيان شد, بخشى از استدلال هاى طرف داران تفسير صلوة به نماز صبح است. بعضى از اين استدلال ها نسبت به برخى ديگر, از قوت بيشترى برخوردار است كه مى توان به دو دليل اشاره كرد: يكى, شرافت و فضيلت بسيار نماز صبح به دليل حضور گسترده فرشتگان در اين وقت, بر اساس نصّ قرآن در آيه (اسراء/ 78) و ديگرى مشقّت و دشوارى بيشتر نماز صبح, به سبب سرماى شديد صبح در زمستان ها و خواب شيرين صبحگاهى.
اما پاره اى ديگر از استدلال ها در خور توجه نيست; مانند نقل عايشه و يا استدلال به مسئله قنوت . ديگر ديدگاه ها هم دلايل خاص خود را دارند, اما به اعتبار آن كه از شيوع و قوت برخوردار نيستند و بيشتر به ديدگاه و برداشت فردى شبيه اند, از نقل آنها صرف نظر مى كنيم.
نكته اى كه مغفول مانده
يكى از نكاتى كه در اين استدلال ها به آن توجه نشده, آن است كه برا ى جامعه عرب, روز زمانى آغاز مى شود كه ماه در آسمان ديده شود و به همين جهت, آغاز ماه جديد, درغروب روز قبل با ديدن هلال ماه, تعيين مى شود. در فرهنگ دينى ما نيز چنين است; مثلاً اول ماه رمضان, از هنگام رؤيت هلال است. در قرآن نيز در غالب بلكه همه موارد هنگام ياد كردن شب و روز, شب بر روز مقدم شده است . اين خود مى تواند دليل آن باشد كه در عرف آن روز عرب , آغاز روز را از شب مى دانسته اند, بر خلاف عرف متداول كنونى ما كه معمولاً روز را بر شب هم اطلاق مى كنيم و مثلاً مى گوييم ده روز مسافرت بودم كه به معناى ده شبانه روز است. در ادبيات قرآنى كه گوياى عرف زمان نزول هم است, شب بر شبانه روز اطلاق مى شود. به عنوان نمونه, به اين آيه ها بنگريد:
و واعدنا موسى ثلاثين ليلة و اتممناها بعشرفتم ميقات ربه اربعين ليلة23;
و با موسى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم, تا آن كه وقت معيّن پروردگارش در چهل شب به سر آمد.
و در سوره مريم آيه 10 فرمود:
قال رب اجعل لى آية قال آيتك الا تكلم الناس ثلث ليال سوياً;
گف: پروردگارا! نشانه اى براى من قرار بده. فرمود: نشانه تو اين است كه سه شبانه (روز) با آن كه سالمى, با مردم سخن نمى گويى.
واضح است كه سى يا چهل شب ميقات موسى, سى يا چهل شبانه روز و عدم تكلم زكريا, سه شبانه روز بود. در اين موارد ,شب بر شبانه روز اطلاق شده است.
اگر اين برداشت درست باشد, مصداق صلوة الوسطى روشن مى گردد. براى روشن شدن اين مدعا, نيازمند بررسى ديدگاه مورخان, محدثان و فقيهان هستيم و از اين رو, بحث را با نقل گفتار آنان پى مى گيريم.
سخنى از ابوريحان بيرونى
مرحوم مجلسى از قول ابوريحان بيرونى بحث شايان توجهى در خصوص آغاز شبانه روز در نزد ملل مختلف ارائه كرده است كه در اين جا آنچه را كه مربوط به بحث ماست, ياد مى كنيم:
عرب آغاز مجموعه شبانه روز را در نقطه غروب در دايره افق فرض كرده ا ست. از اين رو , شبانه روز در نزد آنان از غروب خورشيد از افق تا غروب آن در روز بعد است و آنچه موجب شده آنان به اين فرض روى آورند, اين بود كه ماه هاى آنان مبتنى بر رؤيت هلال و سير ماه و حركت هاى گوناگون آن است, نه بر اساس شمارش ايام, و هلال به هنگام غروب خورشيد ديده مى شود و از نظر آنان رؤيت اول هلال, آغاز ماه است و از اين روى, در نزد آنان شب مقدم بر روز است و هنگام نام بردن روزهاى هفته, عادشان بر اين روش جارى گشته است.
كسانى كه با اين ديدگاه موافق هستند, به اين مطلب چنين استدلال كرده اند كه ظلمت از نظر رتبه برنور مقدم است و نور بر تاريكى عارض مى شود و آنچه پيشتر است, به آغازيدن سزاوارتر است. همچنين به منظور راحتى و آرامش, سكون را بر حركت ترجيح داده اند و حركت به خاطر نياز و ضرورت انجام مى گيرد و سختى پيامد ضرورت و در نتيجه پيامد حركت است و تا زمانى كه آرامش و سكون در جوّ حاكم باشد, موجب فساد نمى شود, اما هرگاه حركت در جوّ تداوم پيدا كند و پايدار باشد, موجب فساد مى شود و زلزله ها, طوفان ها, موج ها و امثال آن به وجود مى آيد.24
سخن علامه مجلسى
مرحوم علامه مجلسى براى اثبات تقدم شب بر روز از نگاه شرعى, بحثى نسبتاً مفصل آورده است كه براى تبيين بحث چاره اى جز نقل آن نداريم. وى مى نويسد:
ترديدى نيست كه به حسب شرع, شب مقدم بر روز است. بنابراين آنچه مثلاً درباره شب جمعه وارد شده است, مربوط به شب گذشته است و نه شب آتى, و آنچه پاره اى از عرب ها و نيز منجمان در خصوص تأخير شب انجام مى دهند, فقط اصطلاح خاص آنان است و احكام شرعى بر آن مبتنى نمى شود. از جمله دلايل بر اين نكته, روايت است كه كلينى در روضه با سند موثق از عمر بن يزيد نقل مى كند كه گفت: به ابوعبدالله(ع) گفتيم: مغيريه ها25 مى پندارند كه اين روز براى همين شب آتى است. امام فرمود: دروغ گفته اند. اين روز براى شب قبلى است. اهل وادى نخله وقتى هلال را ديدند, گفتند: ماه حرام داخل شده است.26
مرحوم مجلسى پس از نقل روايت روضه, به توضيح متن آن مى پردازد و در مورد جريان اهل نخله مى نويسد:
طبق آنچه مورخان و مفسران ذكر كرده اند, جريان وادى نخله آن بود كه پيامبر عبدالله بن جحش را به همراه هشت و يا دوازده نفر براى كمين قريش و به دست آوردن اخبار آنان, به سوى نخله در بين راه مكه – طائف اعزام كرد. آنان به سوى نخله رفتند و در آن جا كمين كردند. در آن جا عمرو بن حضرمى را با كاروان تجارى قريش ديدند. عمرو بن حضرمى و همراهانش آن وقت را روز آخر جمادى الثانى مى پنداشتند; در حالى كه ماه رجب آغاز شده بود . مسلمانان به گفتگو و رايزنى پرداختند. گروهى از آنان گفتند: دشمن در غفلت است و اين رزقى است كه خداوند نصيب شما كرده است و ما هم نمى دانيم كه اين روز از ماه حرام است يا از غير آن. جمعى از آنان گفتند: اين روز از ماه حرام است و فكر نمى كنيم كه به خاطر طمع شما حلال باشد. در هر صورت, آنان بر حضرمى هجوم آوردند و او را كشتند و قافله اش را به غنيمت بردند. جريان به كفار قريش رسيد. فرستاده قريش پيش پيامبر(ص) آمد و گفت: آيا جنگ در ماه حرام رواست؟ در اين هنگام آيه 217 سوره بقره نازل شد كه : (از تو درباره قتال در شهر حرام مى پرسند…) .از اين خبر چنان كه در پاره اى از سيره ها آمده است, روشن مى شود كه يورش فرستادگان پيامبر(ص) زمانى بود كه هلال رجب را ديدند و آن شب را از ماه رجب دانستند و پيامبر(ص) هم گواهى داد كه اصحاب وى پس از رؤيت هلال حكم كرده اند كه آن شب, شب رجب است. بنابراين شب مقدم بر روز است و جزء روزى است كه پس از آن مى آيد.27
اين گزارش به وضوح,آغاز شبانه روز را از غروب خورشيد و طلوع ماه در عرف عرب نشان مى دهد و ابوريحان بيرونى به درستى بين گاه شمار عربى و غير عربى فرق گذاشته است و تقدّم شب بر روز را بر همين پايه تحليل كرده است.
وجوب روز, در آغاز تشريع آن و قبل از نزول آيه رفث 28 كه زمان روز, از گذشت پاسى از غروب آغاز مى شد,29 گواه روشنى بر اين امر است كه شبانه روز عرب, از غروب خورشيد و طلوع ماه آغاز مى گشت و آيه رفث نوعى تخفيف و تقليل در زمان روزه است.
مفسران در ذيل چند آيه مانند آيه رفث و آيه اهلّه30 ,به اين موضوع پرداخته اند و بحث هاى گوناگون ارائه كرده اند , ولى فقها در خصوص تعيين آغاز شبانه روز بحث مستقلى نكرده اند; هر چند در مباحث مربوط به تعيين آغاز ماه رمضان و مانند آن, به طور ضمنى آغاز روز را با ديدن ماه اثبات مى كنند. فقيهان در اين خصوص افزون بر رواياتى كه از معصومان آمده است, به چند آيه قرآن نيز استدلال كرده اند.
ييسئلونك عن الأهلّة قل هى مواقيت للناس و الحج…31;
درباره هلال ها از تو مى پرسند, بگو: آنها (شاخص) گاه شمارى براى مردم و (موسم) حج اند….
در اين آيه هلال ماه به عنوان ابزار تعيين اوقات براى مردم در زندگى روزمره و انجام كارهاى عبادى معرفى شده است. بسيارى از فقيهان در ذيل همين آيه, به مسئله دليل و راهنما بودن هلال بر تعيين زمان عبادت هاى مدت دار اشاره كرده اند. به عنوان نمونه, شيخ مفيد پس از نقل آيه مى نويسد:
خداوند متعال (هلال) را علامت ماه ها و دليل و راهنما براى اوقات واجبات و گاه شمار براى مردم در حج و روزه و سررسيد وام ها, كفاره ها, و انجام واجبات و مستحبات قرار داده است و حمادبن عثمان از عبيدالله بن على حلبى از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است كه از امام درباره (اهلّه) پرسيده و وى فرموده: اين هلال ماه هاست. بنابراين وقتى هلال را ديدى, روزه بگير و هرگاه آن را ديدى, افطار كن.32
شيخ سپس چند روايت ديگر به همان مضمون نقل مى كند و مى افزايد:
بنابراين هلال علامت ماه است و به هلال عبادت در روزه , افطار, حج و ديگر امورى كه مربوط به ماه هاست, براى اهل شرع ثابت مى شود.33
چنان كه ملاحظه مى شود, شيخ مفيد با بهره گيرى از آيه قرآن و روايات, هلال را علامت و نشانه حلول وقت عبادت هاى زمان مند مى داند. اين سخن گوياى آن است كه آغاز هر روز از هر ماه, با ديدن ماه آن شبانه روز است. از اين رو, مثلاً آغاز ماه رمضان از هنگام ديدن ماه در پايان ماه شعبان خواهد بود, نه دميدن خورشيد در اولين روز ماه مبارك رمضان.
شيخ مفيد در يكى ديگر از كتاب هاى خود بحق تأكيد مى كند كه:
قرآن به زبان و لغت عربى نازل شده است… هرگاه ثابت شد كه قرآن به زبان عرب نازل شده است و در مضامين خود افراد مكلّف را به زبانشان مورد خطاب قرار داده است, بايد به مضامين آن بر طبق مفاهيم زبان عرب و نه غير آن عمل كرد و ماه ها در نگرش عرب ها از آن رو ى به نام (شهر) نام گذارى شده اند كه به خاطر هلال, نمايان و آشكار مى گردند…. و خداوند متعال هم در قرآن به همان نامى نام گذارى كرده است كه عرب ناميده است.34
سخن مرحوم مفيد دقيقاً بيانگر لزوم توجّه به عرف و عادت مردم عصر نزول در جزيرة العرب, در برداشت هاى فقهى است به ويژه هنگامى كه موضوع حكم پديده اى كاملاً عرفى و قراردادى بين مردم باشد; از قبيل نام گذارى ها, تعيين وقت ها و نظاير آن كه در اين امور به حتم بايد عرف زمان نزول را شناخت و مفهوم موضوع حكم را از همان عرف گرفت.
نكته ديگر آن است كه در آيه مورد بحث چنين آمده است: (بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد…). چنان كه ملاحظه مى شود, در آيه هيچ سخنى از نماز ميانه روز يا نيمه روز نيامده است و اگر چنين بود, زمينه لازم وجود داشت تا در پى نيمروز باشيم و مصداق آن را در نماز ظهر يا عصر جستجو كنيم, بلكه فقط عنوان (نماز ميانه) آمده و بهتر است آن را به نيمه شبانه روز حمل كنيم; چون نمازهاى شبانه روز ,يك دوره كامل نماز است و از آن جا كه روز عرب با طلوع ماه آغاز مى شود, بنابراين نيمه شبانه روز, نماز صبح خواهد بود. قرائنى مانند دشوارى اقامه نماز صبح, حضور فرشتگان و تأثير معنوى عبادت صبحگاهى, مى تواند تأييد كننده اين برداشت باشد.
با درنگ در عادت جامعه كنونى, خواهيم ديد كه انجام نماز صبح از دشوارى خاصّى برخوردار است و اين دشوارى منحصر به جامعه اى خاص نيست و اگر سنجشى انجام گيرد, به حتم قضا شدن نماز صبح فزون تر از نماز ظهر يا عصر است.
همه اينها مى توانند توجيه مناسبى براى تأكيد ويژه خداوند متعال بر نماز صبح باشد. تنها سخنى كه باقى مى ماند اين است كه در بين فقيهان شيعه قائلان به اين ديدگاه اندك اند.
بنابراين با توجه به قرائن و شواهد, تفسير صلوة الوسطى به نماز صبح, محذوريّت ندارد. با اين همه, علم به واقعيت در انحصار خداوند بارى است.
پي نوشتها:
1. تفسير جوامع الجامع, انتشارات جامعه مدرسين, چاپ اول, ج3/ 819.
2. مجمع البيان, بيروت, مؤسسه الأعلمى للمطبوعات, ج2/ 127.
3. عمدة القارى, بيروت, دارالحياء التراث العربى, ج 18/ 124.
4. الميزان فى تفسير القرآن, قم, جامعه مدرسين, ج2/ 246.
5. همان/ 258.
6. رسائل المرتضى, قم, دارالقرآن الكريم, ج 1/ 275.
7. كتاب الخلاف, قم, انتشارات جامعه مدرسين, ج1/ 294.
8. جواهر الفقه, ابن براج, انتشارات جامعه مدرسين/ 19.
9. همان/ 255.
10. تحرير الأحكام, قم, مؤسسه الامام الصادق, ج1/ 184.
11. ر. ك: مختلف الشيعه, ج2 / 42; تذكرة الفقهاء, ج1/ 86.
12. منتهى المطلب, مشهد, مجمع البحوث الاسلاميه, ج4/ 157.
13. الاحكام فى الحلال و الحرام, يحيى بن زيد, ج1/ 124.
14. رسائل المرتضى, ج1/ 275.
15.المستدرك الوسائل, باب پنجم از ابواب اعداد الفرائض, ح 11.
16.جواهر الكلام, دارالكتب الاسلاميه, ج7/ 13.
17.سوره اسراء, آيه 78.
18.جواهر الكلام, ج 7/13.
19. المجموع, محى الدين النووى, بيروت, دارالفكر, ج3/ 60.
20. منتهى المطلب, ج1/ 217.
21. المجموع, محى الدين النووى, ج3/ 60.
22.مواهب الجليل, عبدالرحمان الرعينى, بيروت, دارالكتب, ج2/ 32.
23. سوره اعراف, آيه 142.
24.بحارالانوار, بيروت, دار احياء التراث العربى, ج 56/ 10.
25. پيروان مغيرة بن سعد جبلى هستند. مغيره كه وى بسيار به امام باقر(ع) دروغ مى بست و روايات بسيارى در مذمت وى وارد شده است.
26. بحارالانوار, ج56/ 15.
27. همان/ 16.
28. ر. ك: سوره بقره, آيه 187.
29. الميزان فى تفسير القرآن, ج 2/ 49.
30 . سوره بقره, آيه 198.
31 . همان.
32. المقنعه, قم, مؤسسة النشر الاسلامى/ 295 ـ 296.
33. همان.
34. جوابات اهل الموصل, لبنان, دارالمفيد/ 15.
فصلنامه فقه ، شماره 50