طلسمات

خانه » همه » مذهبی » نگاهى به مقوله‏رنگ در قرآن

نگاهى به مقوله‏رنگ در قرآن

پيش درآمد

موضوع رنگ در قرآن كريم از مباحث شيرين و زيبايى است كه مى تواند نكته هاى بسيارى را به ما بياموزد. پيشتر از اين در باره مفهوم كلى رنگ در قرآن از طريق كاربرد واژه هاى لون و صبغة سخن گفته شد و در اين مقاله برآنيم تا از مبحث رنگ‏هاى مختلف به صورت تفكيك شده مطالبى بيان نماييم.

بدين منظور ترتيب طرح رنگ‏ها در قرآن را سرلوحه خود قرار داده و به معرفى آنها مى پردازيم. اين ترتيب چنين مى باشد: زرد، سفيد، سياه، سبز، قرمز؛ در اين ميان رنگ آبى به طور مستقل وجود ندارد مگر آنكه به خاطر نمود اين رنگ در آسمان، هر آيه اى كه شامل واژه سماء يا سماوات باشد، ما را به ياد آبى و خواص آن نيز بياندازد.
اكنون قبل از آنكه آيات شريفه قرآن را بررسى كنيم بر يافته ها و تقسيمات علمى رنگ‏ها مرورى مى كنيم تا با آمادگى بيشترى از محضر قرآن بهره بريم هر چند شايد آيات قرآن مجيد بعضى از اين يافته ها را تأييد نفرمايد.

 

تقسيمات رنگ‏ها

رنگ‏ها، در تقسيم‏هاى خود ويژگى‏هايى منحصر به فرد مى يابند.البته بعضى از اين ويژگى‏ها به تك تك هر رنگ مربوط است و بعضى ديگر به يك گروه از رنگ‏ها اختصاص مى‏يابند. بعضى از انواع رنگ‏ها را مى توان چنين تقسيم بندى نمود:
– از مهمترين تقسيم‏هاى رنگ‏ها تفكيك بين رنگ‏هاى نورانى و جسمانى است. رنگ‏هاى نورانى آنهايى هستند كه ماهيت‏شان از نور است، و رنگ‏هاى جسمانى، آنهايى مى‏باشند كه قابل لمس كردن هستند، مانند رنگ‏هاى نقاشى كه جسميت‏شان آشكار مى‏باشد. وقتى مى گوئيم جسمانى، بدان معنا نيست كه نقش نور را ناديده گرفته ايم. جالب اين است كه رنگ‏ها چه نورانى باشند و چه جسمانى، به نور، وابسته‏اند. رنگ نورانى، خود، نورى است كه چشم، آن را به رنگى خاص مى بيند؛ و رنگ جسمانى، جسمى است كه بازتاب امواج نور از آن توسط چشم به رنگ تعبير مى شود.
– رنگ‏ها به اصلى و فرعى نيز تقسيم مى گردند. رنگ‏هاى اصلى، آنهايى هستند كه خود از تركيب دو يا چند رنگ به دست نيامده اند ولى تركيب آنها مى تواند رنگ‏هاى فرعى را تشكيل دهد. رنگ‏هاى اصلى نورانى عبارتند از قرمز، سبز، آبى؛ و رنگ‏هاى جسمانى شامل قرمز، زرد و آبى مى باشند. تركيب سه رنگ اصلى نورانى، نور سفيد را به وجود مى آورد، يعنى نور سفيدى مانند خورشيد شامل همه نورها است زيرا هر نور رنگى كه بخشى از امواج نورانى با طول موجى خاص است، از محدوده رنگ‏هاى اصلى يا تركيب آنها خارج نمى باشد و نور سفيد، در حقيقت در برگيرنده تمام طول موجهاى مرئى است.
البته اين مطلب كه گفته مى شود نور سفيد، تركيبى از همه رنگ‏هاى نورانى‏ست، معناى وابستگى به آنها نمى دهد، بلكه رنگ‏هاى متفرق نورانى، وجود خود را از نور سفيد مى گيرند. به عبارتى، در عالم فيزيك، تنها نور، نور سفيد است كه در اثر نوع دريافت اجسام به رنگ‏هاى گوناگون، وجود مى بخشد. اين مسئله شايد در مباحث تفسيرى نيز حائز اهيمت باشد. در رنگ‏هاى نورانى، سياه وجود ندارد زيرا سياه به معناى ظلمت است و ظلمت يعنى عدم نور؛ اما تركيبات رنگ‏هاى جسمانى متفاوت است. تركيب سه رنگ اصلى جسمانى به تيرگى مى گرايد.
بنابراين، نورهاى رنگى پس از تركيب با يكديگر، سفيد و كامل مى شوند و رنگ‏هاى دربند جسم، مايل به سياه مى گردند.
– از ديگر ويژگى رنگ‏ها، گرمى و سردى آنهاست. رنگ‏هاى سرد، آنهايى مى باشند كه در انسان، احساس سرما پديد مى آورند. اين رنگ‏ها عبارتند از آبى و سبز؛ اما رنگ‏هاى گرم برعكس گروه قبل، گرما را القا مى نمايند. اين رنگ‏ها شامل قرمز، زرد و نارنجى مى باشند. از خاصيت رنگ‏هاى سرد، حالت عقب نشينى و دور شدن است، و از ويژگى‏هاى رنگ‏هاى گرم، خاصيت نزديك شدن مى باشد. مثلاً اگر در اتاقى قرار بگيريم كه ديوار آن آبى رنگ باشد، علاوه بر احساس خنكى، چنين به نظر مى رسد كه اتاق، بزرگتر از حد معمول است زيرا رنگ آبى، عقب رونده مى باشد؛ و اگر در فضايى باشيم كه رنگ ديوار آن زرد باشد احساس خواهيم كرد كه علاوه بر گرمى، فضاى ما كوچكتر از مقدار واقعى است زيرا در و يوارها به هم نزديكتر مى شوند. تمامى اين ويژگى‏ها امورى نسبى هستند و بيان آنها براساس بروز احساسات مختلف انسان‏ها مى باشد.1
– از خصوصيات ديگر رنگ‏ها، ارزش رنگ است كه بر روشنى يا تيرگى هر رنگ دلالت مى كند. بعضى از رنگ‏ها در درون خود درخشندگى و روشنى خاصى دارند و بعضى ديگر ذاتاً به سمت تيرگى ميل مى كنند.
سفيد و زرد از رنگ‏هاى درخشنده هستند كه حتى رنگ‏هاى تيره نيز به وسيله افزودن آنها روشن مى شوند. از طرفى، آبى، رنگى تيره به حساب مى آيد. وقتى از تيرگى يا روشنى رنگ صحبت مى كنيم بايد رنگ خالص در طبيعت را مد نظر قرار دهيم زيرا اگر قضاوت بر روى رنگ غير خالص انجام شود از هر رنگى هزاران نوع روشن و تيره وجود خواهد داشت. مثلاً كافى است مقدارى سفيد به آبى اضافه شود تا آبى روشن به دست آيد، و اگر سفيد، بيشتر شود روشنايى حاصل نيز بيشتر خواهد بود.
پس بايد ديد كه رنگ خالص شناخته شده در طبيعت، تيره است يا روشن؟ اصولاً رنگ‏هاى موجود در طبيعت، ريشه‏هاى گياهى، جانورى يا وابسته به كانى‏ها دارند. هرگاه رنگ به دست آمده از اين مواد، چيز اضافه اى نداشته باشد، به ميزان اشباع رنگ، ميزان خلوص آن مشخص مى شود. در بين رنگ‏هاى شناخته شده، خالص ترين و درخشنده ترين رنگ، زرد مى باشد.2
– خاصيت ديگر رنگ‏ها، نوع ارتباط آنها با يكديگر است. بعضى از رنگ‏ها در مواردى با يكديگر متفاوت هستند و بعضى ديگر با هم ارتباط و هماهنگى دارند. معمولاً رنگ‏هاى هماهنگ از يك خانواده به حساب مى آيند. مثلاً نارنجى، قرمز و زرد هر سه داراى خواصى مشترك از جمله گرمى و جنب و جوش هستند. از طرفى رنگ نارنجى از تركيب قرمز و زرد به دست مى آيد پس مى تواند واسطه ارتباط آن دو در كنار هم باشد. بر خلاف اين رنگ‏ها، برخى ديگر به لحاظى با هم در تقابلند. رنگ‏هاى مكمل از اين دسته اند. دو رنگ مكمل آنهايى هستند كه از تركيب‏شان، در نور، رنگ سفيد و در جسم، رنگ خاكسترى تيره به دست مى آيد.
از خواص مشهور رنگ‏هاى مكمل اين است كه وقتى در كنار هم قرار مى گيرند به خوبى نمود مى يابند، مثلاً وقتى سبز و قرمز كه در رنگ‏هاى جسمانى با هم مكملند، در يك مكان ديده مى شوند، هر دو به صورت كاملاً مشخص جلوه مى كنند، اين مسئله از زيبائيهاى طبيعت است كه مثلاً رنگ قرمز گل در كنار سبزى برگ، جلوه اى بى نظير مى يابد.
چنين ويژگى در پزشكى نيز كاربرد مى يابد. براى مثال از دلايل پوشاندن تمام بدن بيمار تحت عمل جراحى با رنگ سبز اين است كه هرگاه كوچك‏ترين لكه خونى حتى به اندازه يك مويرگ وجود داشته باشد، به خوبى مشهود مى‏گردد. البته جلوه زياد دو رنگ مكمل در كنار هم شامل سياه و سفيد نيز مى شود. گرچه نمى توان اين دو رنگ را كاملاً مكمل دانست مگر اينكه بگوئيم در نور، چون سفيد با غلبه بر سياهى، حاكم مى شود پس اين دو مكملند و در جسم نيز چنين است كه با افزون شدن يكى از آنها در هنگام تركيب، ديگرى مغلوب خواهد شد. به هر حال، سياه و سفيد مانند رنگ‏هاى مكمل در كنار هم جلوه مى يابند خواه آنها را مكمل بدانيم و خواه ارتباطى برايشان قائل نشويم.
خصوصيات ريز و درشت انحصارى يا گروهى رنگ‏ها فراوانند اما اين مقاله جايگاه بيان آنها نيست.
همين اندازه نيز كه ياد شد با انديشه كاربرد در نگرش ويژه نسبت به رنگ موجود در آيات عمومى خداوند مى باشد؛ و البته آيات كلام وحى، خود، مقوله جداگانه والايى است كه اهل تفسير بايد پيرامون آن نظر دهند. شايد هر كدام از اين مفاهيم در ديد تفسيرى مؤثر باشند چنانكه تقريباً براى تمامى موارد بيان شده تاكنون مى توان تعبيرات معنوى ارائه كرد.

 

رنگ زرد در قرآن مجيد

اكنون به سراغ قرآن مجيد مى رويم اما براى تفكيك بيشتر و خوددارى از اطاله سخن در اين شماره سه رنگ زرد، سفيد و سياه را مورد بحث قرار مى دهيم و در زمانى ديگر رنگ‏هاى باقى مانده را مطرح مى نماييم. همان‏گونه كه در مطالب شماره قبل بيان شد رنگ زرد به عنوان اولين رنگ مطرح شده در قرآن مى باشد و جالب اين است كه در علم نيز خواص منحصر به فردى از جمله بيشترين درخشندگى براى آن ذكر شده است. اين رنگ با واژه هاى صفر، صفراء و مصفّرا، 5 بار در آيات قرآن كريم معرفى شده است. اين آيات عبارتند از:
سوره بقره آيه 69، سوره روم آيه 51، سوره زمر آيه 21، سوره حديد آيه 20 و سوره مرسلات آيه 33

 

شرح رنگ زرد در آيات

درباره معناى صفر گفته مى شود كه رنگى است بين سياهى و سفيدى كه البته به سياه نزديكتر است به همين دليل بعضى آن را به سياه تعبير كرده اند.3 از جمله در روايتى از الدر المنثور، اين معنى بيان شده است؛ گرچه جايى ديگر مى گويد ابن عباس معناى چنين زردى را،زرد تندى مى داند كه به سفيدى متمايل شده باشد.4
چنانكه قبلاً بيان شده تيرگى با رنگ زرد خالص سنخيتى ندارد بنابراين تعريف بيان شده در نگاه نخست اندكى عجيب به نظر مى رسد. به هر حال دقت در نكات مختلف تفسيرى در آيات مربوطه بسيارى از سئوالات را پاسخ مى دهد:

1 – سوره بقره آيه 69
«قالوا ادع لنا ربّك يبيّن لنا ما لونها قال إنّه يقول إنّها بقرةٌ صفراء فاقعٌ لونها تسرّ النّاظرين».
«گفتند: از پروردگار خود بخواه كه براى ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟ گفت: (خداوند) مى گويد: گاوى باشد زرد يكدست، كه بينندگان را شاد و مسرور سازد.»
در شأن نزول اين آيه شريفه گفته اند كه در ميان قبائل بنى اسرائيل، درگيرى و جنگى صورت مى پذيرد. مردم براى رفع مخاصمه نزد حضرت موسى‏عليه السلام رفتند زيرا خودشان از حل مشكل عاجز بوند. حضرت موسى‏عليه السلام از طريق معجزه اى اين مشكل را حل مى كند.5
در روايات ديگر ماجرا به اين صورت بيان شده است كه مردى از بنى اسرائيل فردى را مى كشد آنگاه خودش نيز به خونخواهى برمى خيزد. مردم از قاتل واقعى خبر ندارند و نمى توانند او را پيدا كنند بنابراين سراغ حضرت موسى‏عليه السلام مى روند تا از قاتل خبر دهد. حضرت موسى عليه السلام از آنها مى‏خواهد كه گاوى را ذبح كنند تا به وسيله آن قاتل پيدا شود. آنها ابتدا به او اعتراض مى‏كنند و سپس در باره مشخصات گاو سئوالاتى مى پرسند؛ سخت‏گيرى آنان در باره نوع گاو باعث مى شود كه ديرتر به نتيجه برسند. از جمله سئوالات مردم در باره رنگ گاو است. حضرت مى فرمايد: رنگ گاو بايد زرد باشد و آن هم نه هر زردى بلكه زرد سير، باز نه هر زرد سيرى بلكه اين زرد سير بايد باعث سرور بيننده شود؛ با ادامه ايرادهاى بنى اسرائيل، محدوده انتخاب تنگ تر مى شود تا اينكه بالاخره گاو مورد نظر را پيدا مى كنند و نزد حضرت موسى‏عليه السلام مى آورند. سپس به دستور ايشان گاو را ذبح كرده، دم آن را به جسد مى زنند. با اين كار، مرده، زنده شده، از قاتل خبر مى دهد…»6
در روايت بالا «فاقع» به معناى سير ترجمه شد. ممكن است بعضى تصور كنند كه سير بودن رنگ همراه با تيرگى است ولى از ادامه آيه نيز مى توان استنباط كرد كه زرد مورد نظر، زردى درخشنده و شادى آور است چون رنگ‏هاى تيره عموماً شادى‏آور نيستند. در لسان العرب براى «فاقع»، معناى خاص و شديد بيان مى شود؛7 و چنانكه در ترجمه آيه ملاحظه شد ممكن است صفت «يكدست» نيز براى صفراء به كار رود.
در تفاسير موجود، ذيل اين آيه، توضيح زيادى در باره رنگ زرد بيان نمى شود. گويى بحث رنگ كاملاً فرعى است و جايى براى بحث ندارد. تنها يك روايت مشهور كه با اندك اختلافى، در كتاب‏هاى مختلف تفسيرى تكرار مى شود، اين است كه هر كس كفش يا نعلين زرد رنگ بپوشد غمگين نخواهد شد، يعنى زردى مايه خوشحالى و سرور دانسته شده است. مفسّران، رواياتى با اين مضمون را در تأييد آن بخش از آيه شريفه محسوب مى كنند كه فرمود: تسرّ الناظرين؛ از جمله در نورالثقلين آمده است:
«.. عن ابى جعفر عليه السلام قال من لبس نعلا صفراء لم يزل فى سرور مادامت عليه لان اللَّه عزوجل يقول صفراء فاقع لونها تسر الناظرين»8 شبيه اين روايت در البرهان نيز بيان شده است.9
در اينجا يك سئوال مطرح است: وقتى روايتى مربوط به پوشيدن كفش به رنگ زرد، مى تواند از نظر بيان يك مسئله روانشناسى در شرح و توضيح آيه شريفه مؤثر باشد، آيا نمى توان ادعا نمود كه ساير مسايل بيان شده پيرامون رنگ‏ها در حيطه علم نيز در مقوله تفسير جاى تأمل و تفكّر دارد؟!
كشف الاسرار، ذيل اين آيه شريفه با نثرى خاص در باره مفاهيم رنگ زرد، درخشندگى و ايجاد سرور آن مطالبى بيان مى كند كه بخشى از آن را عيناً مى آوريم:
«اين قصه گاو بنى اسرائيل، و ذكر صفات وى در آيات از لطائف حكمت و جواهر عزت قرآن است و قرآن خود بحر محيط است. اى بسا لؤلؤ شاهوار و در شب افروز كه در قعر اين بحر است اما كسى بايد كه هر چه ربّ‏العزّه در صفت گاو بنى‏اسرائيل گفت از روى اشارت در صفات خود بيند و به آن مقام رسد تا غواصى اين بحر را بشايد و آن عجائب الذخائر و دررالغيب امر را به خود راه دهد و جمله آن صفات در اين سه آيت مبين كرد: يكى «لافارض و لا بكر» ديگر «صفراء فاقع لونها« سه ديگر «لاذلول تثير الأرض…» صفت ديگر خوان «صفراء فاقع لونها تسر الناظرين».
آن جوانمردان كه در كمال بشريت قدم در ميدان طريقت نهادند و بدان مستقيم شدند احديت ايشان را به رنگ دوستى برآورد و رنگ دوستى، رنگ بيرنگى است. هر چه رنگ رنگ آميزانست از ايشان پاك فرو شويد – و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ – تا همه روح، پاك شود، نهاد ايشان و معانى همه يك صفت گيرد. هر چشمى كه دريشان نگرد روشن شود، هر دلى كه در كار ايشان تأمل كند آشنا گردد.
سفيان ثورى بيمار شد و دليل وى پيش طبيب ترسا بردند. طبيب در آن مى نگريست و تأمل مى كرد، پس گفت عجب حالى مى‏بينم؛ اين مردى است كه از ترس خداى عزوجل، جگر وى خون شدست و از مجراى آب بيرون آمده است. اين دين كه وى برآنست جز حق نيست. اشهد ان لااله الااللَّه و اشهد ان محمداً رسول اللَّه طبيب ترسا چون در دليل وى نگريست آشنا گشت پس كسى كه در روى دوستان حق نگرد از اعتقاد پاك و در سيرت ايشان تأمل كند از مهر دل خود چون شود؟ اينست كه مى گويد: «فاقع لونها تسر الناظرين» رنگى كه نگرندگان را شاد كند رنگ آشنايى و دوستى است. امروز ايشان را به رنگ آشنايى و دوستى برآرد و چه رنگ است از اين نكوتر؟ يقول تعالى «و من احسن من اللَّه صبغة» و فردا ايشان را بنور خود رنگين كند كما قال النبى‏صلى الله عليه وآله وسلم فيصبغون بنور الرحمن عزّوجلّ»10

2 – سوره روم آيه 51
«و لئن ارسلنا ريحاً فرأوه مُصفرّا لظلّوا من بعده يكفرون».
«و اگر ما بادى بفرستيم (داغ و سوزان) بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند (مأيوس شده و) پس از آن راه كفران پيش مى‏گيرند.»
در اين آيه چند احتمال در باره مصفراً وجود دارد:
1 – گياهان و درختانى كه بر اثر وزش بادهاى مضر، زرد و پژمرده مى شوند.
2 – ابرهاى زرد رنگ نازكى كه حامل باران نيستند.
3 – بادهاى زرد و تيره اى كه گرد و غبار با خود حمل مى كنند و آتش زا هستند.
4 – بادهاى خالى از باران.
همانگونه كه ديده مى شود يكى از معانى مصفر، خالى است چنانكه طبق گفته راغب، صفر به معنى ظرف خالى از محتوا، شكم خالى از غذا يا رگهاى خالى از خون نيز مى باشد. هر كدام از اين تفاسير بسته به اين است كه ضمير «رأوه» به چه كلمه اى برمى‏گردد. تفسير نمونه مورد اول را مشهورتر مى داند.11

3 – سوره زمر آيه 21
«الم تر أنّ اللَّه أنزل من السّماء ماءً فسلكه ينابيع فى الارض ثم يخرج به زرعاً مختلفاً ألوانه ثمّ يهيّج فتراه مصفراً ثم يجعله حطاماً إنّ فى ذلك لذكرى لاولى الالباب.»
«آيا نديدى خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه هايى در زمين وارد نمود، سپس با آن زراعتى را خارج مى سازد كه رنگ‏هاى مختلف دارد بعد آن گياه، خشك مى شود به گونه اى كه آن را زرد و بى روح مى بينى سپس آن را در هم مى شكند و خرد مى كند؟! در اين مثال تذكرى است براى خردمندان (از ناپايدارى دنيا).»
در اين آيه شريفه هم «الوان» آمده است كه از گوناگونى و رنگانگى گياهان حكايت دارد و هم «مصفراً» كه نشان از زردى و خشكى گياه دارد. در كنار اين كلمه فعل يهيج نيز وجود دارد كه مى تواند مستقيماً با «مصفراً» مرتبط باشد. در پاورقى يكى از صفحات تفسير نمونه مطلبى بسيار ظريف و قابل تأمل در اين خصوص بيان شده است:
«يهيج از ماده هيجان در لغت به دو معنى آمده است. نخست خشك شدن و زرد شدن گياه و ديگر به معنى به حركت درآمدن و جوش و خروش برداشتن؛ ممكن است اين دو معنا به يك ريشه بازگردد. زيرا به هنگامى كه گياه خشك مى شود آماده جدايى و پراكندگى و هيجان مى‏گردد.»12
وقتى در بخش شرح علمى زرد نكاتى خاص بيان گردد احتمالاً ذهن، متوجه ارتباطى عجيب بين يهيج و مصفراً و در حقيقت بين هيجان و زردى خواهد شد.

4 – سوره مرسلات آيه 33
«كانّه جِمالَتٌ صُفر»
«گويى (در سرعت و كثرت) همچون شتران زرد رنگى هستند (كه به هر سو پراكنده مى شوند).»
اين آيه در ادامه آيات قبل همين سوره از توصيفات شراره هاى آتش دوزخ است. در باره اين تشبيه گفته هاى مختلفى وجود دارد. مجمع البيان از قول حسن و قتاده مى گويد:
«سياه‏تر از شتر نمى‏بينى مگر آنكه مايل به زردى باشد و براى همين، عرب، شترهاى سياه را صفراء ناميده» و بالاخره از قول جبايى بيان مى‏دارد: «آن از زرديست براى آنكه آتش زرد رنگ است.»13
در البرهان نيز گفته شده است كه معناى «صفر» در اين آيه، سياهى است. «قوله كأنه جمالت صفر أى سود»14 پيرامون اين آيه شريفه آنچه در عموم اقوال مفسّران، مشترك است و يا دست‏كم مورد انكار قرار نگرفته، شتاب، سرعت بسيار و جهندگى شعله‏هاى آتش است15 كه اين خصوصيات با رنگ زرد، همخوانى دارد.
شهيد پاك نژاد در كتاب خود وجه شبه ديگرى را براى آتش و شتر ذكر مى كند و آن گرماى آتش و پوست شتر مى باشد؛ چنانكه در آيه پنجم سوره مباركه انعام نيز چنين خاصيتى براى حيوانات ذكر شده است. «والأنعام خلقها لكم فيها دف‏ء و منافع و منها تأكلون» (نحل /5) او انتخاب رنگ زرد را براى بيان ويژگى موى شتر از معجزات قرآنى مى داند زيرا رنگ زرد جزو رنگ‏هاى گرم است.16 در بخش تقسيمات رنگ‏ها به اين نكته اشاره شد.
وجه شبه ديگرى كه براى آتش و شتر ذكر كرده اند؛ انتقامجويى آتش دوزخ و از طرفى كينه جو بودن شتر است كه شايد اينچنين نيز بين شتر زرد رنگ و آتش زرد پيوندى حاصل شود.17 رنگ زرد در روايات اسلامى از راه‏هاى گوناگون بيان شده است كه هر كدام، در جاى خود داراى اهميت است از جمله اينكه:
– زرد، رنگ نورى از نورهاى بهشت است؛ همچنين رنگ برگها و ميوه هاى درخت طوبى و نيز كاخ ابراهيم‏عليه السلام و آل او مى باشد. در جايى ديگر آمده است كه خداوند به حضرت موسى‏عليه السلام فرمود كه بيت المقدس را با حرير سپيد و زرد بيارايد؛ و باز در حديثى ديگر مى خوانيم كه حضرت على‏عليه السلام رنگ آسمان پنجم را طلايى معرفى مى كند.18
– در روايتى ديگر نقل شده است كه امام باقرعليه السلام كيسه اى زرد رنگ از جنس ديبا داشتند كه در آن تربت امام حسين‏عليه السلام قرار داشت.19 و باز امام باقرعليه السلام مى فرمايند: «ما در خانه لباس زرد مى پوشيم.»20 از طرفى پيچيدن نوزاد در پارچه زرد رنگ نهى شده است.21

 

زرد از نظر علم

در بين طول موجهاى مرئى، 550 تا 580 نانومتر، متعلق به رنگ زرد است.22 چنانكه قبلاً بيان شد، زرد روشن‏ترين رنگ است كه به صورت شادمانى ظاهر مى شود. از خواص روانشناسانه اين رنگ كه بر روى جسم نيز تأثير مى گذار موارد متعددى هست كه در لابلاى مطالب زير به آنها اشاره مى شود:
– چون طلا، رنگى زرد دارد گاهى خاصيت‏هاى طلا نيز به زرد نسبت داده مى شود، چنانكه آب طلا بر روى اجسام، توجه بيننده را به خود جلب مى نمايد. بنابراين مى توان زرد را رنگى جذاب و قابل توجه دانست. رنگ گنبد امامان معصوم‏عليهم السلام يا به كاربردن تعبيرى مانند دوران طلايى از همين مسئله ناشى مى شود.23
– درخشانى فراوان، بازتاب زياد، تسكين خاطر، ايجاد اميد، ايجاد زنده دلى، تأثير فراوان ولى زودگذر از مشخصات رنگ زرد است.
– هر جا ميل به رنگ زرد باشد، نشان تلاش براى يافتن راه خروج و فرار از دشوارى‏ها وجود دارد.
– زرد، رنگى گرم، ايده آل، محرك فكر، آرام كننده حالات عصبى مى باشد.
– اين رنگ با اندام حسى سيستم‏هاى عصبى سمپاتيك و پاراسمپاتيك ارتباط دارد.
– رنگ زرد با شكل هندسى مثلث كه اضلاع آن در تقابل و ستيز با يكديگرند داراى تناسب مى باشد.
– زرد، گريزاننده پشه و بسيارى از حشرات است.
– زرد، به دليل ارتباط خود با خورشيد نمادى از معرفت و دانايى است كه باعث كشف مجهولات مى شود.
– زرد، رنگى بدون عمق و برونگرا مى باشد.
– زرد، به عنوان رنگ جدايى و فراق نيز شناخته شده است.
– رنگ زرد را با شيوع بيمارى يرقان نسبت مى دهند.
– در چين، رنگ زرد، به عنوان درخشان‏ترين رنگ‏ها مخصوص لباس امپراطور بود و كسى حق پوشيدن آن را نداشت.
– رنگ زرد، از نظر ارتباط با عواطف، با تعجب، متناسب است.
– رنگ زرد، با جنب و جوش و حركت متناسب است.
– زرد، افزايش دهنده فشار خون، تنفس و ضربان است.
– اثر مهم زرد، پاك ساختن خون از ناخالصى هاست.
– رنگ زرد، نشان روشنى و نور است.
– زرد، بر روى قرمز بنفش، به شدت خودنمايى مى كند.24
پس از بيان اين خواص علمى سئوالات ديگرى مطرح مى شود كه پاسخ آنها به عهده مفسّران است:
1 – آيا مى توان بين خواصى چون ازدياد ضربان قلب، تنفس فشار خون و همچنين تحريك اعصاب بدن، احساس رفع مجهولات، تعجب، زودگذر بودن تأثيرات اميد بخشى، نور و روشنايى، درخشش بر روى رنگ سياه و قرمز، معرفت و دانايى و بعضى موارد ديگر با رنگ زرد گاو بنى اسرائيل و آن ماجراى مشهور ارتباطى قائل شد؟!
2 – آيا بين «فاقع» در آيه 69 سوره مباركه بقره و خاصيت زرد به عنوان روشن‏ترين و خالص‏ترين رنگ تناسبى وجود دارد؟!
3 – آيا بين ايجاد سرور و نشاط توسط زرد كه مورد تأييد دانشمندان غير مسلمان و محقق معاصر است با فرمايش قرآن كريم كه «تسرّ الناظرين» را بيان مى كند تناسبى وجود ندارد؟!
4 – آيا جنب و جوش درونى و ذاتى رنگ زرد با كلمه «يهيج» كه در آيه 21 سوره مباركه زمر همراه مصفراً بيان شده است ارتباطى دارد؟!

رنگ‏هاى سفيد و سياه

رنگ‏هاى مورد بحث ديگر سفيد و سياه مى باشند. چنانكه قبلاً بيان شد رنگ سفيد در 12 آيه قرآن كريم آمده است. كلمات قرآنى مربوط به اين رنگ، ابيضّت، تبيّض، أبيض، بيضاء، و بيض مى باشند. اولين كلمه مربوط به اين رنگ، أبيض است كه در سوره مباركه بقره قرار دارد. و اما رنگ سياه 7 بار و در 6 آيه قرآن كريم وجود دارد. در اين بين 3 مرتبه به صورت مشترك با رنگ سفيد و 3 مرتبه به گونه مستقل، مورد استفاده قرار گرفته است. واژه سياه در قرآن، شامل كلمات أسود، سوّدت، مسوّداً، مسودة و سود مى باشد. ترتيب قرار گيرى سفيد و سياه در آيات قرآن چنين است:
بقره آيه 187، آل عمران آيه 106، آل عمران آيه 107، اعراف آيه 108، يوسف آيه 84، نحل آيه 58، طه آيه 22، شعراء آيه 33، نمل آيه 12، قصص آيه 32، فاطر آيه 27، صافات آيه 46، صافات آيه 49، زمر آيه 60، زخرف آيه 17

 

شرح رنگ‏هاى سفيد و سياه در آيات

تفسير برخى از آيات مذكور به شرح زير مى باشد:

1 – سوره بقره آيه 187
«… وكلوا واشربوا حتّى يتبيّن لكم الخيط الابيض من الخيط الأسود من الفجر ثمّ اتمّوا الصّيام الى اللّيل …»
«و بخوريد و بياشاميد تا رشته سپيد صبح از رشته سياه (شب) براى شما آشكار گردد. سپس روزه را تا شب تكميل كنيد.»
سفيدى و سياهى، روشنى و تاريكى صبحگاهان است. در آيه شريفه اولين اشعه هاى ارسالى از طرف خورشيد به رنگ سفيد معرفى شده25 و سياهى نيز عدم وجود اين تشعشعات است. وقتى اولين سپيده صبح ظاهر مى شود مثل اين است كه پرده شب شكافته شده، از اين رو كلمه فجر به كار مى رود كه در اصل به معناى شكافتن است.
درباره رشته سپيد و سياه در صبح، چنين نيز گفته مى شود كه در پايان شب، ابتدا سپيدى كم رنگى به صورت عمودى در آسمان پديدار مى گردد. اين سپيدى را كه به دم روباه تشبيه كرده اند صبح كاذب است. پس از آن يك سپيدى شفاف به طور افقى و در امتداد افق ظاهر مى شود كه مانند رشته نخ سپيدى در كنار رشته شب سياه قرار دارد. اين وضعيت، صبح صادق و زمان آغاز روزه و نماز صبح است. در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شخصى بنام عدى بن حاتم با استفاده از ظاهر آيه، ريسمان سياه و سپيدى را به دست گرفت تا هنگام مشخص شدن آنها از يكديگر، زمان نماز و روزه را تشخيص دهد. اين كار او باعث خنده پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شد.26

2 – سوره آل عمران آيات 106 و 107
«يوم تبيضّ وجوه و تسودّ وجوهٌ فامّا الّذين اسودّت وجوههم أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون و أمّا الّذين ابيضّت وجوههم ففى رحمة اللَّه هم فيها خالدون.»
«(آن عذاب عظيم) روزى خواهد بود كه چهره هايى سفيد، و چهره هايى سياه مى گردند اما آنهايى كه صورت‏هاى‏شان سياه شده به آنها گفته مى شود: آيا بعد از ايمان (و اخوت و برادرى در سايه آن) كافر شديد؟! پس بچشيد عذاب را، به سبب آنچه كفر مى ورزيديد! اما آنها كه چهره‏هايشان سفيد شده در رحمت خداوند خواهند بود، و جاودانه در آن مى‏مانند.»
سخن از قيامت و جدايى مردمان است كه با رنگ چهره‏هاى‏شان از هم متمايز مى شوند. چهره هاى سفيد، چهره هايى نورانى و چهره هاى سياه، چهره هايى تاريك و ظلمانى خواهند بود. در قيامت، روسفيدى و روسياهى دنيا كه شكلى مجازى دارد، به صورت حقيقى ظاهر مى شود. اين نور و ظلمت و سفيدى و سياهى بازتاب اعمال دنياست كه در قيامت تجلى مى يابد.27

3 – سوره اعراف آيه 108
«و نزعُ يده فاذا هى بيضاء للنّاظرين».
«و دست خود را (از گريبان) بيرون آورد؛ سفيد (و درخشان) براى بينندگان بود.»
در باره اين معجزه حضرت موسى‏عليه السلام آياتى ديگر از قرآن كريم نيز توضيحاتى داده است.28 سپيدى دست حضرت موسى‏عليه السلام آنچنان بود كه معجزه محسوب مى شد و قطعاً معجزه به عنوان امرى خارق العاده بسيار چشمگير است.
در قرآن كريم مستقيماً از درخشش دست صحبتى به ميان نمى آيد ولى در باره سپيدى به صورت خاص توضيح داده مى شود. با اين حال رواياتى به نورانى بودن دست نيز اشاره مى كنند. طبق اين روايات، سپيدى دست حضرت موسى‏عليه السلام همراه با نورافكنى و خيره كنندگى چشمها بود چنانكه نورالثقلين، به نقل از جوامع الجامع، حديثى از معصوم‏عليهم السلام را چنين بيان مى كند:
«فأخرج يده من مدرعته بيضاء لها شعاع كشعاع الشمس يغشى البصر»29
در بين دو معجزه مشهور حضرت موسى يعنى اژدها شدن عصا و دست نورانى، يكى مظهر بيم و مناسب انذار و ديگرى مظهر اميد و مناسب براى بشارت و نشانه اى از رحمت مى باشد.30

4 – سوره يوسف آيه 84
«و تولّى عنهم و قال يا أسفى على يوسف و ابيضّت عيناه من الحزن فهو كظيم.»
«و از آنها روى برگرداند و گفت: وا اسفا! بر يوسف! و چشمان او از اندوه سفيد شد، اما خشم خود را فرو مى‏برد، (و هرگز كفران نمى‏كرد.)»
منظور از سفيد شدن چشم، سفيد شدن سياهى چشم است و وقتى سياهى، سفيد شود، چشم نمى بيند، پس در اينجا سفيدى با نابينايى مساوى است.31

5 – سوره نحل آيه 58
«و اذا بشّر أحدهم بالانثى ظلّ وجهه مُسوداً و هو كظيم»
«در حالى كه هرگاه به يكى از آنها بشارت دهند دخترى نصيب تو شده صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى شود و مملو از خشم مى‏گردد.»
سياه شدن روى، در اين آيه، كنايه‏اى است از خشمگين شدن؛32 چنانكه وقتى فردى خشمگين مى شود و رگهاى او متورم مى گردد چهره اش حالت كبودى و تيرگى پيدا مى كند ولى نكته اى كه قابل تأمل است اينكه در آيه شريفه از سياهى چهره ياد مى كند و خشم را همراه با اين تيرگى توصيف مى نمايد. خشمى كه از روى جهالت و انديشه هاى غلط است.

6 – سوره صافات آيه 46
«بيضاءَ لذّةٍ للشّاربين»
«شرابى سفيد و درخشنده و لذت بخش براى نوشندگان»
يكى از نعمت‏هاى بهشتى، نوشيدنى‏هاى گواراست كه در وصف آن سفيدى نيز به كار رفته است.
نوشيدنى بهشتيان، شرابى پاك، خالى از رنگ‏هاى شيطانى، سفيد و شفاف است؛ البته بعضى از مفسّران، بيضاء را رنگ ظرف اين نوشيدنى دانسته‏اند گر چه با توجه به «لذة للشاربين» به نظر مى رسد كه سپيدى، وصف شراب بهشتى است.33

7 – سوره صافات آيه 49
«كانهنّ بيض مكنون »
«گويى (از لطافت و سفيدى) همچون تخم مرغهايى هستند كه (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انسان هرگز آنان را لمس نكرده است.)»
آيه شريفه، توصيف همسران بهشتى است كه چهره اى سپيد دارند.
«بيض جمع بيضه به معنى تخم مرغ است و مكنون، از ماده كنّ به معنى پوشيده و مستور است.»34
بعضى مفسّران تشبيه به كار رفته را به پوسته تخم مرغ تازه جدا شده كه هنوز دست هيچ انسانى به آن نرسيده است نسبت مى دهند و برخى ديگر اين تشبيه را به سفيده درون تخم مرغ پس از پخته شدن مربوط مى دانند زيرا آن سفيده علاوه بر رنگ خود؛ لطافت و نرمى خاصى نيز دارد.35 به هر حال در اين آيه، چهره همسران بهشتى با رنگ سپيد توصيف مى شود.
بعضى از روايات نيز رنگ سفيد را در موردى بسيار مثبت و نيكو به كار مى برند از جمله چهره پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم، آب چشمه زندگى، اعمال صالح، دستار و جامه فرشتگان، جامه امام زمان‏عليه السلام، دروازه شكر در بهشت، دين اسلام، علم و دانش الهى، زينتهاى بهشتى و لباسهاى پيامبران، همه به رنگ سفيد بيان شده اند.36
رنگ سپيد، رنگ لباس احرام است، و رنگى كه براى مقربان حريم امن الهى انتخاب مى شود، قطعاً حكمتهاى بسيارى دارد. شايد بتوان بعضى از ويژگى‏هاى اين رنگ را در لباس احرام، وجود رنگ در عين بيرنگى، يكدستى، صفا، پاكى و بالاخره شباهت به آنچه در بعثت روز قيامت اتفاق مى افتد به شمار آورد.
در روايات پيرامون لباس سفيد نيز دستوراتى داده شده است كه بعضى از آنها چنين مى باشند:
– «جامه هاى سپيد بپوشيد كه آن از بهترين جامه هاى شماست. مردگان خود را نيز در پارچه سفيد كفن كنيد.»37 در جايى ديگر آمده است كه «امام صادق فرمود: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم شب كلاهى كه سفيد راه راه بود به سر مى نهاد.»38
پوشيدن رنگ سياه نيز در روايات مورد بررسى قرار گرفته است كه بعضى از آنها را بيان مى نمائيم:
– «نبى اكرم فرمودند: رنگ سياه در جامه بد است مگر در سه چيز: عمامه، موزه، و ردا.
– آن حضرت عباى سياه رنگى داشت كه به كسى بخشيد. ام سلمه گفته: پدر و مادرم فدايت! آن عباى سياه چه شد؟ فرمود: آن را (به برهنه اى) پوشاندم. ام سلمه گفت: هرگز چيزى زيباتر از سفيدى شما بر سياهى آن عبا نديدم.
– روايت است كه آن حضرت، عمامه سياهى داشت كه به سر مى بست و با آن نماز مى خواند.
– امام صادق‏عليه السلام فرمود: پوشيدن كفش سياه و نعلين زرد از سنت است.
– رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم در روز فتح مكه با عمامه سياهى كه بر سر بسته بود وارد مكه معظمه شد.»39

 

سفيد و سياه از نظر علم

هرگاه امواج باز تابيده به چشم، حاوى طول موج تمام رنگ‏هاى اصلى با درصدى مشخص باشد، چشمان ما رنگ يا نور سفيد را خواهد ديد، و برعكس زمانى كه از جسمى بازتابى به چشم نرسد، آن جسم به رنگ سياه ديده خواهد شد. در اينجا ابتدا مواردى در باره سفيد و سپس خواصى از سياه بيان خواهد شد:
– سفيد، رنگى مليح و براق است كه به دليل روشن بودن، مايه خوشحالى نيز مى باشد.
– سفيد، مانند صفحه خالى است كه بايد داستانى روى آن نوشت، و سياه، نقطه پايان است.
– سفيد، به معنى بله است.
– سفيد، باكتريها را فرارى مى‏دهد. اين مسئله در يك بيمارى وبا در شمال آفريقا كه ارتباط آنجا را با ساير كشورها قطع كرد، تجربه شد. در آن زمان پزشكان اعلام كردند كه فقط باكتهاى سفيد دريافتى از جاهاى ديگر را مى پذيرند.
– سفيد، از آلرژى و مسموميت جلوگيرى مى كند.
– سفيد، به دليل آشكار كردن هر آلودگى باعث مى شود كه انسان، بهداشت را رعايت كند.
– سفيد، نماد پاكى، بى گناهى، صلح، سادگى، بيرنگى، نور، عقل و تدبير، بريدن از تعلقات، خوش خلقى و سرزنده بودن است.
– رنگ سفيد اگر در كنار رنگ طلايى قرار گيرد نشان اشرافيت است.
– در ميان حشرات، زنبورها نسبت به رنگ سفيد علاقه اى ندارند.
– سفيد، به دليل ارزش بالا، براى گرانبها جلوه دادن محصولات آرايشى و عطرها در بسته بندى مورد استفاده قرار مى گيرد. ضمناً محصولات بهداشتى و لوازم خانگى نيز به خاطر القاى مفهوم پاكى موجود در آن از اين مسئله برخوردارند.
– به دليل بازتاب شديد نور توسط سفيد، اين رنگ براى مخزن هاى بزرگ بنزين استفاده مى شود. با رنگ سفيد، تبخير بنزين حدود يك سوم، كمتر از زمانى است كه رنگ‏هاى ديگر استفاده شوند.
– بازتاب زياد نور به وسيله رنگ سفيد و همچنين بهداشتى بودن آن، اين رنگ را براى لباس مناسب مى سازد.
– ويژگى خاص رنگ سفيد كه عمق را بيشتر نشان مى دهد باعث استفاده از آن در معمارى است كه به اين وسيله سقفها بلندتر به نظر مى آيند.
– سياه، رنگى افسرده كننده و غلط انداز است.
– سياه، ايجاد ابهت مى كند. ابومسلم خراسانى كه عليه امويان قيام كرد؛ هر روز به سپاهيان دستور پوشيدن لباس و پرچمى مى داد، تا اينكه روزى همه لشكر سياه پوشيدند. در اين حال او ابهت سربازانش را بيشتر ديد و همان رنگ را براى آنان انتخاب كرد تا به دل دشمن بيم افكند.
– سياه، در مقابل سفيد به معنى نه گفتن مى باشد.
– سياه، گاهى ايجاد تهوع مى كند.
– سياه، مى تواند رنگى اشرافى، داراى اقتدار و بزرگى نيز باشد مخصوصاً وقتى با طلايى همراه مى شود.
– سياه، رنگى وزين و مورد پسند سياستمداران است.
– سياه، داراى سرّ و راز است.40
هر چند سياه در مقابل سفيد، منفى جلوه مى كند ولى اين قضيه عموميت ندارد. وقتى به شب مى انديشيم آنچه به ذهن مى آيد، سياهى است و اين سياهى، گاهى بسيار زيباست. دل شب مأمن زمزمه مردان خداست. تا سياهى نباشد سفيدى ارزش خود را چگونه نمود بخشد؟
نكته‏اى كه در باره تضاد بين سياه و سفيد وجود دارد، مسئله كنتراست رنگ‏هاست. همانطور كه دو رنگ مكمل مانند قرمز و سبز در كنار هم جلوه مى يابند سفيد و سياه نيز در كنار هم خودنمايى مى كنند. يك خال سياه در چهره اى سفيد، مايه شعر شاعران مى شود، و يا پرده سياه كعبه در بين سپيدى احرام حاجيان، هر كسى را مسحور خود مى كند و ابهت و اقتدار و رمز و رازى عجيب را به نمايش مى گذارد؛ نه آنكه رنگ پرده بايد سياه باشد، ولى حالا كه هست، بسيار نيكوست مخصوصاً نوشته‏هاى طلايى روى آن و همچنين ناودان طلا، جلوه اى خاص دارد زيرا در دنياى رنگ‏ها، زرد روى سياه، برجسته ترين رنگ محسوب مى شود. از طرفى سياهى، خاصيت پوشندگى دارد همچنانكه سياهى شب همه چيز را مى پوشاند؛ از اين خاصيت سياه مى توان فهميد كه چرا لباس بلند كه سراسر بدن را در بر مى‏گيرد، در احاديث، مكروه دانسته نشده است. شايد همين مسئله است كه چادر را براى زن به برترين حجاب تبديل مى نمايد. با تمام اين توصيفات، رنگ سياه نيز در جاى خود عزتى مى يابد، به شرط آنكه يار سفيدى و پاكى باشد.

نویسنده: سيد محمد جواد صداقت كشفي

پي نوشت ها:
1 – ر.ك. جوهانز، ايتن، كتاب رنگ، /124-126
2 – ر.ك. همان، /162-165 و /56 و نيز ادموند بورك، فلدمن، تنوع و تجارب تجسمى، ترجمه، شرح و نگارش پرويز مرزبان، چاپ اول، انتشارات سروش، 58/ 1378.
3 – ر.ك. راغب، مفردات، /487
4 – ر.ك. سيوطى، جلال‏الدين، الدر المنثور، 78/1
5 – ر.ك. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 302/1
6 – ر.ك. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 310/1
7 – ر.ك. ابن منظور، لسان العرب، 255/8
8 – الحويزى، نورالثقلين، 89/1
9 – ر.ك. بحرانى، هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، 245/1 و نيز حرّ عاملى، وسايل الشيعه، مؤسسه آل‏البيت، قم، 1409 ه.ق. 68-70/5
10 – ميبدى، رشيدالدين، كشف الاسرار، 229-230/1
11 – ر.ك. تفسير نمونه، 474/16
12 – همان، 423/19
13 – طبرسى، محمد فضل بن الحسن، مجمع البيان، 210/26
14 – تفسير البرهان، 417/5
15 – ر.ك. تفسير نمونه، 419/25
16 – ر.ك. پاك‏نژاد، رضا، اولين دانشگاه و آخرين پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، 40/18
17 – ر.ك. ابوطالبى، الهه، بررسى مفاهيم نمادين رنگ‏ها، /75
18 – همان.
19 – ر.ك. وسايل الشيعه، 366/5
20 – طباطبايى، سيد محمد حسين، سنن النبى‏صلى الله عليه وآله وسلم، ترجمه حسين استاد ولى، چاپ چهارم، انتشارات پيام آزادى، 75/ 1382
21 – ر.ك. وسايل الشيعه، 410/21
22 – ر.ك. جوهانز، ايتن، كتاب رنگ، /59
23 – ر.ك. محدثى، جواد، هنر در قلمرو مكتب، /212
24 – ر.ك. رضا، پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، 190/5 و نيز ماكس، لوشر، روانشناسى رنگ‏ها، /19-20 و 90-97 و نيز ژرارد، اد، رنگ‏ها براى سلامتى شما، /49 و نيز جوهانز، ايتن، كتاب رنگ، /210-212
25 – ر.ك. پاك‏نژاد، رضا، اولين دانشگاه و آخرين پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، 144/18
26 – ر.ك. تفسير نمونه، 653-654/1
27 – ر.ك. همان، 45/3 و نيز 517-518/9
28 – طه: 22 و القصص: 32 و الشعراء: 33
29 – تفسير نورالثقلين، 375/3
30 – ر.ك. تفسير نمونه، 216/5
31 – ر.ك. الميزان، 318/11
32 – ر.ك. همان، 400/12
33 – ر.ك. تفسير نمونه، 54/19
34 – همان، 56-57/19
35 – ر.ك. همان
36 – ر.ك. ابوطالبى، الهه، بررسى مفاهيم نمادين رنگ‏ها، /46-47
37 – محمد، محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخى، چاپ چهارم، دارالحديث، قم، 5284/11 1383.
38 – طباطبايى، سيد محمد حسين، سنن النبى‏صلى الله عليه وآله وسلم، ترجمه حسين استاد ولى، ملحقات
39 – همان، /70-75
40 – ر.ك. رضا، پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم، 185-191/5 و 151 – 152/18 و نيز ماكس، لوشر، روانشناسى رنگ‏ها، /97 و نيز الهه، ابوطالبى، بررسى مفاهيم نمادين رنگ‏ها، /28 و /24 – 54 و /188 – 189 و نيز جواد، محدثى، هنر در قلمرو مكتب، /21

منابع: 

پژوهشهای قرآنی، شماره 46

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد