نيم نگاهى به قلمرو قرآن
قرآن كلام خدا و تجلّى اسم جامع، محيط و اعظم حق تعالى است كه همه انديشههاى حقيقتجو و خردورز را به دلسپارى فرا مىخواند: «كتابٌ انزلناه اليكَ مباركٌ ليدَّبَّروا آياتِه و ليتذكَّرَ اولوالالباب.» (ص: 29) قرآن معجزه جاودانه رسول گرامى (ص) و تنها نسخه شفّاف و فرجامين وحى آسمانى است كه راه و رسم زندگى توحيدى و سعادت آفرين را به انسان مىآموزد: «يا ايُّها الّذينَ آمَنوا استجيبوا للّهِ و للرَّسولِ اذا دعاكم لما يُحييكم.»
(انفال: 24 )
قرآن به عنوان پيام هدايت الهى براى انسان، همه ساحتهاى حيات مادى و معنوى را در برمىگيرد. در اين كتاب جامع، تمام قلمروهاى زندگى مادى و معنوى، فردى، اجتماعى، اخلاقى و حقوقى، دنيايى و آخرتى و جز آن، از آغاز آفرينش و مبدأشناسى تا مسير و برنامه زندگى و سرمنزل نهايى، همه مورد توجه تشريع الهى است. فضاى بىكران معارف قرآن در راستاى رسيدن انسانها به كمال، از جنين تا جنان و از ملك تا ملكوت و از ذرّه تا كهكشان را فرا مىگيرد و در يك كلام، همه لوازم هدايت و تربيت انسان را در خود نهفته دارد: «و نزّلنا عليكَ الكتابَ تبيانا لكلِّ شىءٍ.» (نحل: 89)
جايگاه علم1 در قرآن و روايات
از سوى ديگر، قرآن با برابر نهادن علم و برهان قطعى عقلى با وحى و نبوّت آسمانى و نيز هدايت و شهود عرفانى2 در جهت كشف حقايق و شناخت معارف و ارائه سه طريق به سوى مطلق علم3 و نيز سرزنش كسانى كه بدون بهرهمندى از يكى از اين راهها به مجادله برمىخيزند (و مِن النّاسِ مَن يُجادلُ فى اللّهِ بغيرِ علمٍ و لا هدىً و لا كتابٍ منيرٍ.( حج: 22 )و همچنين با تكيه بر منابع ششگانه شناخت و دعوت ضمنى به لزوم به كارگيرى آنها، و نيز دعوت انسانها به مطالعه آيات آفاقى و انفسى، به عنوان مهمترين راه شناخت خدا، و با تكريم و بزرگداشت مقام علم4 و نكوهش جهل و جاهلان،5 ضمن ايجاد انگيزه براى كسب علم و معرفت، رويكرد علمى خود را نيز نمايان ساخته است.
در احاديث متعددى قرآن به عنوان كتاب حاوى علم و اخبار و هر آنچه در جهان رخ داده و خواهد داد6 مطرح مىشود، هرچند خرد آدميان قادر به درك همه اين علوم نباشد.7 بنابراين، يكى از ويژگىهاى ممتاز و منحصر به فرد قرآن كريم، عمق و ژرفاى شگفتآور آن است؛ چنانكه قرآن ناطق، امام على (ع) درباره آن فرمود: «و بحرا لا يُدركُ قعره.» و تاريخ نشان داده است كه راز جاودانگى و ماندگارى قرآن در جارى زمان، تازگى و طراوت هميشگى آن براى افكار و انديشههاى بشر همين عمق و ژرفاى آن است كه همچون درياى بىكران، غوّاصان فكر و فهم را در خود مىپذيرد و هيچگاه به نقطه پايان نمىرساند.
راز اين حقيقت با عنايت به تشابه تجلّى با تجلّىكننده روشن مىشود. قرآن تجلّى خداست و مخاطب آن فطرت زوالناپذير آدمى در هر عصر و نسل و نژاد. بدينروى، پيامهاى قرآن در بردارنده محتوايى ژرف، فرازمانى، فرامكانى و جهانشمول هستند. از سوى ديگر، در چند قرن اخير و در پى رشد چشمگير علوم تجربى در غرب، بيشترين معارضه با كتابهاى آسمانى و متون دينى به نام «علم» صورت گرفته است. با التفات به بخشهاى گوناگون علوم، از اخترشناسى كوپرنيك و زيستشناسى داروين گرفته، تا روانشناسى فرويد، ادعا بر اين بوده كه برخى اكتشافات علمى، بعضى از آموزههاى بنيادين كتابهاى آسمانى را ابطال و يا – دست كم – تضعيف مىكنند و اين ادعا موجب شد كه جمعى به جداكردن كامل حوزههاى علم و كتابهاى آسمانى روى آورند؛ مانند نظريات كانت، اگزيستانسياليستها و پوزيتيويستها، و عدهاى ديگر به توجيه و تأويل گزارههاى متون دينى پرداختند تا بدينوسيله، از بىاعتبارى قطعى آنها و سرخوردگى متديّنان جلوگيرى كنند.
در جهان اسلام نيز يكى از پرسشهايى كه در ارتباط با قرآن مطرح شده مسأله رابطه قرآن به عنوان آخرين و كاملترين هديه آسمانى و علوم، يعنى محصول تلاش فكرى انديشمندان جهان، اعم از علوم انسانى و علوم طبيعى است كه از مدتها پيش، ذهن و فكر فرهيختگان را به خود مشغول ساخته و در عمل، افراط و تفريط هايى را در پى داشته است، به گونهاى كه برخى بيش از سيصد آيه قرآن را با علوم تجربى تطبيق كردهاند8 و در بسيارى موارد، ادعاى ارتباط تنگاتنگ قرآن را با علوم نمودهاند و برخى ديگر هر نوع ارتباط قرآن با علوم را منكر شده و برداشت مطالب علمى از قرآن را تحميل بر قرآن و «تفسير به رأى» دانستهاند. گرچه بىانصافى است اگر تلاشهاى خالصانه و اعتدالگرايانهاى كه از سر ديندارى و عشق خالصانه به ساحت قرآن و حسّ دفاع از حريم آن و يا در جهت اثبات اعجاز علمى آن صورت گرفته است، ناديده انگاشته شود، اما به هر حال، مسأله رابطه قرآن و علوم مشكلى جدّى است و در اين باره سؤالات و پرسشهايى اساسى مطرح مىباشند.
اين سؤالات و نظاير اينها در زمينه برداشت گزارههاى علمى از قرآن و زبانشناسى و نيز انتظار از قرآن و قلمرو آن و همچنين بحثهاى ديگرى كه در اين زمينه مطرح هستند، نيازمند كاوش مستقلى مىباشند كه با استفاده از عقل و منطق و نيز به دور از هرگونه علمزدگى و پرهيز از قشريگرى و ظاهرنگرى و با جمعآورى ديدگاههاى دانشمندان و نظريات جديد معاصر در مورد «هرمنوتيك» و مسائل زبانشناسى، تدوين اصول و مبانى روش تفسير صحيح از متن جاودانه قرآن را ضرورى مىنمايند تا به عنوان مبنايى براى تمامى گروههاى پژوهشى، قرآنى علمى در جهت برداشتهاى صحيح و مستند از قرآن و نيز معيارى براى سنجش و ارزيابى تحقيقات محققان مورد استفاده قرار گيرد و در نهايت، در بالندگى معرفت دينى و علمى و كشف حقيقت مؤثر بوده و پاسخى براى چالشها بين برخى از دستاوردهاى علمى و باورهاى قرآنى باشد. بحث درباره خلقت و تكامل انسان كه منشأ آن را نه از خاك، بلكه از حيوان انساننما مىداند و نظريه «روانكاوى فرويدى» كه حقايق آسمانى را عامل سركوب اميال دانسته، حقانيت آن را مخدوش مىسازد و نظريه كيهانشناسى نيوتن ماكس پلانك و «نسبيت» انيشتين با تلقّى جديد از عليّت و زمان كه نحوه ارتباط خداوند با جهان را متحوّل مىنمايد و نيز پيشرفتهاى جديد رايانهاى و هوش مصنوعى يا كشف مولكولهاى DNAكه نگرش انسانشناسى قرآن را مخاطرهآميز مىنمايد؛9 نمونههايى هستند كه راه حلها و پاسخهايى درخور را طلب مىكنند.
راز ماندگارى قرآن
اما بدون ترديد، به عنوان يك اصل موضوعى و مسلّم، پذيرفته شده است كه قرآن كريم تنها نسخه بىبديل وحى الهى است كه از تحريف و تصرّف بشرى محفوظ مانده؛ اگرچه نقش اصلى و اساسى آن هدايت انسان و رساندن او به معارف حقيقى است و نازل شده تا آنچه را انسانها در راه تكامل حقيقى، كه همان تقرّب به خداى متعال است، نياز دارند به آنها بياموزد. اين كتاب سترگ، با آنكه كتاب فيزيك، كيهانشناسى، زمينشناسى و مانند آن نيست و نيز در صدد بيان مسائل علمى نمىباشد، با اين همه نه تنها با حقايق علمى و يافتههاى قطعى علمى (كه به قطع عقلى برمىگردند) تعارضى ندارد، بلكه اگر تعارضى هم به چشم مىخورد، ابتدايى و بدوى است و با دقت و تأمّل رفع مىشود. قرآن حاوى گزارههايى از علوم نيز مىباشد و نكات علمى بسيارى را مطرح ساخته است10 كه به صراحت يا ظهور قابل برداشت مىباشند و با تازهترين قوانين و نظريات اثبات شده علمى هماهنگي دارند؛ براى نمونه، مىتوان به مواردى همچون حركت خورشيد،11 حركت كوهها و زمين،12 لقاح گياهان 13و زوجيت آنها،14 حرمت گوشت خوك و خون15 اشاره كرد.
اين مفاهيم بيانگر واقعيت هستند، نه اينكه طبق فهم و عرف زمانه ارائه شده باشند و مدار برداشت از قرآن بر محور كشف قصد و اراده الهى از آيات قرآن و معنادارى و فهمپذيرى متن آن است كه عقل، نصّ وحى،16 سنّت و منش پيامبر و امامان معصوم: و سيره جارى مسلمانان شاهد و گواه آن مىباشد. افزون بر اين، اعتقاد به فهمناپذيرى قرآن با توصيفهايى كه در آيات وحى براى قرآن آمده، مانند هدايت، موعظه، ذكر، شفا و نور ناسازگار مىباشد. بر اين اساس، تفسير وسيلهاى براى نزديك شدن و كشف معانى و مدلولات قرآن و فهم آن است و شرط انتساب سخنى به قرآن، آن است كه به گونهاى روشمند از متن قرآن كشف شود و نحوه استناد آن به متن نشان داده شود؛ زيرا قرآن اگرچه به هدف فهم مردم نازل شده، اما در عين حال، كتابى در نهايت فصاحت و بلاغت و شيوايى و مشحون از كنايه، استعاره، تمثيل، تشبيه، اشاره، رمز و بدايع ادبى است و نيز به اقتضاى فرايند نهضت اسلام و شكلگيرى جامعه اسلامى عصر پيامبر (ص) نازل شده و فهم آن مستلزم آگاهى نسلهاى بعدى از فضاهاى نزول آيات و آگاهى از قراين پيوسته و ناپيوسته متن قرآن مىباشد.
بنابراين، پژوهش و دستيابى به مفاهيمى كه در حوزه علوم گوناگون در قرآن كريم بيان شدهاند، نيازمند كاوشهاى عميق و وسيع و روشمندى است كه علاوه بر اتقان، به واژهها و الفاظ بسنده نكند، بلكه در معنا و مفهوم واژهها، عبارتها و پيامهاى قابل استفاده دقت شود و پس از مقايسه با اصول و بديهيات عقلانى و احراز عدم مخالفت با آنها با ساير گزارههاى يقينى قرآنى، مورد استفاده قرار گيرد.
و اين مهم جز از عهده قرآنپژوهان ژرفانديش و متخصص در گرايشهاى علمى ساخته نيست؛ كسانى كه از هرگونه افراط و تفريط و نيز سطحىنگرى و خودباختگى به دور بوده و از هرگونه تحميل مطالب بر قرآن برحذر باشند و حريم قرآن، اين آخرين سروش آسمانى را كه از ابعاد گوناگون مانند فصاحت، بلاغت، محتواى عالى، اخبار غيبى و علمى معجزه مىباشد، حفظ كنند؛ زيرا هرگونه تساهل و تسامح در فهم اين متن مقدّس، درخور سختترين نكوهشهاست: «اَفَلا يتدَّبرونَ القرآنَ اَم على قلوب اقفالُها.» (محمّد: 24 ) روشن است كه استخراج مفاهيم علمى قرآنى بر اساس اصول و مبانى شناخته شده تفسيرى و نيز اصول و مبانى شناخته شده علمى، تلاش عميق و همهجانبه اينگونه متخصصان را مىطلبد. علاوه بر اين، حقايق هزار لايه قرآن بر بال انديشه و جان همگان فرود نمىآيد و راهيابى به كنه و باطن آن ويژه صافىترين جانهاست: «لا يَمَسُّه الاّ المطهَّرونَ»(واقعه: 79 ) و نيز علاوه بر محكمات، متشابهاتى دارد كه هضم آن درخور انديشه فرهيختگان و نخبگان بشرى و راسخان در علم است: «و ما يعلمُ تأويلَه الاّ اللّهُ و الراسخون فى العِلم»(آل عمران: 7) و ديگران از پرتو نور وجود ايشان مىتوانند از اين فيض سرمدى بهرهمند گردند.
چند نكته
در اينجا، تذكر چند نكته ضرورى مىنمايد:
1. قرآن كريم اگرچه به هدف فهم مردم از سوى خداى سبحان در قالب زبان مفاهمه عربى نازل شده و زبان آن عرفى است، با همان ويژگى وجود كنايه، استعاره، مجاز و… در آن ولى با همه اينها، وحى است و تو در تو و رازآلود، و نمودهايى از زبان رمزى، علمى و ادبى نيز در خود دارد. انسانها در حد وُسع خود مىتوانند از آن بهره بگيرند و آن را كشف كنند. تاريخ طولانى تفسير، كه با صبغههاى گوناگون به نگارش درآمده و قطعا هر تفسير نكاتى در خود دارد كه ديگرى فاقد آن است، شاهد گويايى بر اين ادعاست. از اينرو، ضمن احتياط كامل و دقت در صحّت و اتقان برداشتها، نبايد از شائبه تفسير به رأى واهمه داشت،17 بلكه اهل فن در هر رشتهاى بايد با جرأت و شهامت با قرآن سخن بگويند و سؤالاتشان را مطرح كنند و با عقلانىتر كردن انتظاراتشان، پاسخ دريافت دارند.
2. با عنايت به عظمت قرآن كريم و حسّاسيت موضوع «رابطه قرآن و علوم»، لازم است محققان نازكانديش توجه داشته باشند كه وحى قطعى مطابق با واقع و نفسالامر را نبايد با علوم ظنّى متغيّر انطباق داد؛ زيرا پيامدى جز قرار دادن قرآن در معرض وهم و شك و از حجيّت انداختن اين سند قطعى آسمانى ندارد. از اينرو، بايد از هرگونه برداشت از قرآن بدون در نظر گرفتن قراين عقلى و نقلى و هر نوع تحميل نظريه بر قرآن و تأويلهاى غير معتبر و نيز تفسير قرآن به وسيله علوم ظنّى، كه اگرچه اطمينانآور است اما احتمال مقابل به صفر نمىرسد – چنانكه بيشتر مسائل اثبات شده علوم تجربى از اين قبيلند – بپرهيزند.
تنها بايد با استناد به مطالب قطعى علوم به فهم كاملتر و جامعتر قرآن پرداخت؛ علومى كه علاوه بر تجربه و آزمايش، كه اطمينان به آن از طريق تعميم استقراى ناقص به دست مىآيد، با برهان عقلى نيز اثبات شده باشد و نيز با ظاهر آيات قرآن و معناى لغوى و اصطلاحى واژهها و قراين عقلى و نقلى هماهنگ باشد. و حقايق مجهول اين كتاب آسمانى را كشف كنند و در اختيار حقجويان قرار دهند. و در صورت تأييد نشدن فرضيهاى از علوم تجربى با دلايل قطعى و در عين حال، موافقت آن فرضيه با ظواهرقرآن، مىتوان آن را در حد احتمال ذكر كرد.
نویسنده: على رضايى بيرجندى
پى نوشت ها
1- علم به معناى آگاهى و دانستن در مقابل جهل و نادانى كاربردهاى گوناگونى دارد؛ از جمله: اعتقاد يقينى مطابق با واقع در برابر جهل بسيط و مركّب؛ مجموعه قضايايى كه مناسبتى بين آنها در نظر گرفته شده؛ مجموعه قضاياى كلى، اعم از حقيقى و اعتبارى؛ و مجموعه قضاياى كلى حقيقى، حسى و تجربى .(Science)و در عرصه رابطه قرآن و علوم، علم به معناى علم تجربى، اعم از انسانى و طبيعى، در نظر گرفته مىشود كه شامل مسائل هستىشناسى، رياضيات، هندسه، جامعهشناسى، زيستشناسى، مفاهيم طبيعى، كيهانشناسى، حقوق، پزشكى، گياهشناسى، تاريخ و مديريت مىشود.
2- عبدالله جوادى آملى، علوم انسانى – اسلام و انقلاب فرهنگى، ص 58.
3- محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 28ص 212.
4- ماده «علم» به صورتهاى گوناگون 750بار در قرآن تكرار شده است. علّامه طباطبائى در اينباره مىفرمايد: «تجليل و تمجيدى كه قرآن از علم و دانش نموده، در هيچ كتاب آسمانى ديگر يافت نمىشود.» (قرآن در اسلام، ص 92).
5- مجادله: 11 .
6- محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 1ص 59باب «الرد الى الكتاب و السّنّة و انّه ليس شىءٌ من الحلال و الحرام و جميع ما يحتاج الناس اليه الاّ و قد جاء فيه كتاب او سنّة.»
7- همان، ج 1ص 60ج 7ص 158.
8- محمدعلى رضايى اصفهانى، اعجاز علمى قرآن، ج 1ص 15.
9- عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص 335 با تلخيص.
10- برخى از فرهيختگان مسلمان اعتقاد دارند كه همه علوم و معارف بشرى از ظواهر آيات قرآن به دست مىآيند. براى نمونه، مىتوان به امام محمّد غزّالى، امام فخر رازى، محمدبن ابى الفضل المرسى، بدرالدين زركشى، جلالالدين سيوطى، محمّد بن احمد اسكندرانى، از قدما و همچنين عدهاى از متأخّران همچون شيخ محمد عبده شاگرد برجسته سيد جمالالدين اسدآبادى، و طنطاوى و كواكبى و استاد جوادى آملى – البته با تبيينهاى مختلف – اشاره كرد و نيز دينورت، دانشمند اروپايى كه مىگويد: «واجب است اعتراف كنيم كه علوم طبيعى، فلكى، فلسفه و رياضيات، كه در اروپا اوج گرفت، عموما از قرآن اقتباس شده است، بلكه اروپا شهرى براى اسلام است. (سيد علىاكبر صداقت، كتاب قرآن و ديگران، با مقدمه دكتر بهشتى، قم، چاپ و نشر روح، ص 22).»
11- يس: 41 – 38.
12- نحل: 89.
13- حجر: 22.
14- يس: 36.
15- بقره: 173.
16- فخر رازى 14آيه از قرآن را به عنوان دليل فهمپذيرى آن ذكر مىكند. (التفسير الكبير، ج 2ص 3).
17- امام خمينى (ق)- يكى از حجب، كه مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است، اعتقاد به آن است كه جز آنكه مفسّرين نوشته يا فهميدهاند كسى را حق استفاده از قرآن نيست و تفكر و تدبّر در آيات شريفه را به تفسير به رأى، كه ممنوع است، اشتباه نمودهاند و به واسطه اين رأى فاسد و عقيده باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عارى نموده و آن را به كلى مهجور نمودهاند. (آداب الصلاة، ص 110 ).
نشریه معرفت شماره 73