سوره بقره، آيه 61: («قالَ اَتَستَبدِلونَ الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرٌ اِهبِطوا مِصرًا فَاِنَّ لَكُم ما سَاَلتُم وضُرِبَت عَلَيهِمُ الذِّلَّةُ والمَسكَنَة»)
آرامش بر دوگونه است: سكينه و سكون. «سكينه» آرامش ممدوح و پسنديده است كه انسان را در برابر سوانح دردناك آرام نگه ميدارد و مقابل آن اضطراب است؛ ولي «سكون» آرامش مذموم و ناپسند است كه انسان را در حوادث منفعل و احياناً ستم پذير ميكند و به تدريج او را به مسكنت ميافكند، چنانكه بنياسرائيل به دامن چنين مسكنتي فرو غلتيدند. مقابل سكون حركت و پويايي است، هرچند گاهي ممكن است بر اثر قرينهاي فرق مزبور رعايت نشود.
بنياسرائيل زماني كه همراه حضرت موسي(عليهالسلام) بودند از رهبري آن حضرت كه سبب آرامش روحي بوده است بهرهاي نبردند و براي رسيدن به اقتصاد رفاه (سبزي و نان و حبوبات و ساير امور مادي خود) از شرف و عزّت خود گذشتند و حاضر به مبارزه نشدند، در نتيجه خداي سبحان نيز به حضرت موسي(عليهالسلام) فرمان داد تا به آنها بگويد كه مسير و راه را عوض نموده و به شهري نزديك مهاجرت كنند كه در آنجا نيازهاي مادي آنان فراهم است؛ ولي در ذلّت و مسكنت بايد حيات را ادامه دهند.
خاطر نشان مي شود دستيابي به اقتصاد رفاه، منافاتي با سكينه و آرامش نداشت، اگر بني اسرائيل برنامه حضرت موسي (ع) را عملياتي كرده بود. بني اسرائيل هنگامي در مذلت فرو غلتيد كه محور بودن حضرت موسي (ع) را كنار گذاشت؛ در اينجا بني اسرائيل به زعم خود براي دستيابي به رفاه، مسير را كوتاه كرده بود، در حالي كه اين مسير در اضطراب پيچيده بود و با ذلت خوشه هاي اقتصاد را درو مي كرد.
پي نوشت:
تفسير تسنيم، ج 11، ص 660.