ديدگاه مشهور و در واقع اجماع ميان مسلمانان اعم از شيعه و سني اين است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم علاوه بر قرآن، معجزات ديگري چون شق القمر نيز داشته اند. كدام عقل باور مى كند انسانى دعوى پيامبرى نمايد و حتى خود را خاتم پيامبران بداند و براى انبياى گذشته در كتاب آسمانيش هر گونه معجزات ذكر كند ولى خودش از آوردن هر گونه معجزه سر باز زند؟! آيا مردم نخواهند گفت تو چگونه پيامبرى هستى كه نمى توانى هيچيك از معجزاتى را كه خودت براى ديگران قائلى بياورى؟[1] در سوره صافات آيه 14 و 15 به اين نكته اشاره شده كه مشركان هر آيه اي را كه ديدند مسخره كردند: « وَ إِذَا رَأَوْاْ ءَايَةً يَسْتَسْخِرُونَ. وَ قَالُواْ إِنْ هَاذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِين» و هنگامى كه معجزه اى را ببينند، ديگران را نيز به استهزا دعوت مى كنند! و مى گويند: «اين فقط سحرى آشكار است!
اين دو آيه و برخي آيات ديگر در قرآن كريم نشان مي دهد كه پيامبر معجزاتي ارائه مي كردند كه كفار منكر آن شده، آنرا به عنوان سحر و جادو قلمداد مي كردند تا هم خود را بر ادامه راه كفر قانع سازند و هم مانع ايمان آوردن ديگران شوند.
به عنوان مثال مي توان به چند معجزه اي كه قرآن براي پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم نام برده، اشاره كرد:
1.شق القمر:
«اقْترََبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ. وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِر»[2]
مشركان قريش خدمت پيامبر رسيدند و از او درخواست كردند كه براى اثبات نبوت و رسالت خود ماه را دو نيم كند، حضرتش فرمود: اگرچنين كنم ايمان مى آوريد؟ همگى گفتند: آرى! پيامبر از خدا درخواست كرد كه خواسته آنان را عملي كند، آنگاه با انگشت خود اشاره كرد و ماه دو نيم شد و فرمود: شاهد باشيد.
ممكن است سوال شود كه: نزديكى قيامت با دو نيم شدن ماه به دست پيامبر(صل الله عليه وآله) چه تناسبى دارد كه كنار هم آمده اند.
پاسخ آن روشن است زيرا انشقاق قمر، و ظهورپيامبر خاتم، از شرايط و علايم قيامت است، از اين جهت اين جمله به هم عطف شده اند و از نظر قرآن، علايم قيامت محقق گرديده است. بنابراين اين دو آيه به چند دليل بر معجزه شق القمر توسط پيامبر دلالت دارد:
الف. فعل انشق ماضي است و نمي تواند بر قيامت كه در آينده رخ مي دهد دلالت كند. بنابراين بر اتفاقي كه در گذشته رخ داده دلالت دارد و آن دو نيم شدن ماه توسط پيامبر است.
ب. كافران شكافته شدن ماه را سحر مستمر خواندند، بنابراين در همين دنيا اتفاق افتاده وگرنه در قيامت كه كفار اين علائم را سحر و جادو نمي خوانند.
د. روايات بسياري بر اين دلالت دارد كه اين آيه اشاره به معجزه نبي است كه در حد تواتر است.
2. دومين معجزه اي كه قرآن براي پيامبر ذكر مي كند معراج پيامبر است كه كاري است خارق العاده و فقط از كسي چون پيامبر كه با غيب ارتباط دارد بر مي آيد و اين قضيه در دو سوره اسراء و نجم مطرح شده است.[3] معراج پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) در دل شب از مسجد الحرام تا مسجد اقصى كه هم پيامبر مدعى آن بود و هم قرآن به صراحت كامل از آن خبرمى دهد و مى گويد: «سُبْحانَ الَّذِي اَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الاَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير» منزه وپيراسته است خدايى كه پيامبر خود را شب هنگام از مسجد الحرام تا مسجد اقصى برد تا برخى از آيات و نشانه هاى قدرت خود را نشان او بدهد، او است شنوا و بينا.[4]
سير پيامبر گرامى(صل الله عليه وآله) در نيمه ى شب از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى بدون وسايل امروزى سير اعجازى بود و از توانايى بشر بيرون بود. خود قرآن اين اعجاز را براى پيامبر (صل الله عليه وآله) ثابت مى نمايد و از آن درسوره نجم سرسختانه دفاع مى كند، حتى مى رساند كه مسجد الاقصى آخرين نقطه سير او نبوده، بلكه از آنجا به سوى جهان بالا نيز عروج نمود.
گفتني است روايات واحاديث اسلامى درباره ى معراج آن قدر فراوان است كه هرگز نمى توان گفت اين احاديث و اخبار همگى مجعول و موضوع مى باشد.
اخبار از غيب: معجزه ديگر اينكه پيامبر اسلام(صل الله عليه وآله) اين است كه مانند مسيح از غيب خبرمى داد :
قرآن مجيد يكى از معجزه هاى حضرت مسيح را اين مى داند كه وى از غيب خبرمى داد و مى گفت: «…وَ اُنَبِّيُكُمْ بِما تَاْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ…» از آنچه كه مى خوريد و در خانه هاى خويش ذخيره مى كنيد خبرمى دهم.[5]
اين جمله در كنار ساير معجزات حضرت مسيح وارد شده است، پيامبر گرامى (صل الله عليه وآله) به وسيله ى وحى الهى از يك عده حوادث غيبى خبرداد، تعداد خبرهاى غيبى قرآن، بيش از آن است كه در اين مجال بتوان به آنها اشاره نمود، ازباب نمونه:
پيامبر گرامى (ص) به وسيله ى وحى الهى از پيروزى روميان پس از شكست[6]، و از مرگ ابولهب وهمسر او ام جميل ، بر حالت كفر[7] وهمچنين از مرگ وليد بن مغيره بر حالت كفر وشرك[8] و از شكست قريش در جنگ بدر[9] و موارد ديگر خبرداده است. آيا اين خبرهاى غيبى گواه بر آن نيست كه پيامبر گرامى (صل الله عليه وآله) علاوه بر قرآن معجزه ى ديگرى نيز داشته است؟[10]
اما مسلم است كه قرآن معجزه اصلي و جاودان پيامبر است كه اختصاص به زمان و مكان خاصي ندارد. معجزات ديگر ايشان در رتبه پايين تر نسبت به قرآن جاي مي گيرند. به همين دليل دانشمندان قرآن را ، «معجزه الكبري» يا «ام المعجزات» مي خوانند.
پي نوشت:
[1] . تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، 1374، ج12، ص: 289
[2] . قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت! و هر گاه نشانه و معجزه اى را ببينند روى گردانده، مى گويند: «اين سحرى مستمر است»! قمر،1-2
[3] .نقد نظريه انحصار معجزه پيامبر ص با رويكرد به تفاسير معاصر، سيدمحمد علي ايازي، محسن قمر، پژوهش هاي قرآني، بهار 1394،ش74، ص76-92با تلخيص
[4] .اسراء، 1
[5] .آل عمران، 49
[6] . «غُلِبَتِ الرُّومُ» . روم،2
[7] . «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ». مسد، آيه اول تا آخر
[8] . «سَأُصْليهِ سَقَر». مدثر،26
[9] .« سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ». قمر،45
[10] . منشور جاويد، جعفر سبحاني، ج7، ص209ـ 223