در خصوص این که چرا باید نماز بخوانیم، دلایل متعددي وجود دارد كه در چند محور می توان آن ها را برشمرد:
اول: دستور الهی
يكي از دلایل اقامه نماز اين است كه اين عمل دستوری از سوي خداوند متعال می باشد و هرگاه فردي به حقانيت دين مبين اسلام ايمان آورد لازمه آن عمل به دستورات اين دين است و يكي از دستوراتی كه خداوند متعال براي بندگان خود مقرر نموده اقامه نماز می باشد.
خداوند متعال در آيات متعددی از قرآن هم چون آيه 43 سوره بقره می فرمايد:«وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ…»؛« و نماز را بپا داريد، و زكات را بپردازيد،….» و در آيه ديگر فرموده است:« ان الصلاة کانت على المؤمنين کتاباً موقوتاً»[1]؛« البته نماز بر مؤمنان به طور حتم فرض و واجب شده است.»
بنابراين براي تمام كساني كه اعتقاد به حقانيت دين مبين اسلام دارند لازم و واجب است به اين دستور الهي عمل نمايند.[2]
دوم: گستردگی آثار دنیوی و اخروی نماز
از ديگر دلایلی كه موجب مي شود تا مسلمانان به اقامه نماز رو بياورند؛ آثار دنیوی و اخروی بيشماری است كه خداوند متعال در نماز قرار داده است.
برخی از اين آثار كه در آيات و روايات ذكر گرديده از قرار ذيل می باشد:
1- از بين برنده كبر و خود پرستی
يكي از اهداف نماز خشوع و خضوع در پيشگاه مقام ربوبيت و كنار رفتن پرده های تكبر و غرور می باشد. به طور مؤدب ايستادن، ركوع كردن، جبين به خاك ساييدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانه هاى خضوع است. امام على(ع) مى فرمايد:« مِنْ تَعْفِيرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً»[3]؛« خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پيشانى از روى تواضع به خاك ماليده شود».
هنگامی كه انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشانى بر خاک در برابر خدا مى گذارد و خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مى بيند، از اين رو پرده هاى كبر و غرور و خودخواهى را کنار مى زند. حضرت على(عليه السلام) بعد از بيان فلسفه عبادت، يکى از آثار نماز را تکبر زدايى بيان نمود:«خداوند ايمان را براى پاک سازى انسان ها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاک سازى از کبر»[4].
حضرت فاطمه(س) نيز مى فرمايد:«جعل اللّه الصلاة تنزيها لكم من الكبر»[5]؛«خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از كبر و منيّت پاك گرداند».
2- نماز حافظ ايمان و اعتقاد انسان
حفظ ايمان بدون انجام نماز ممکن نيست، چون ايمان مربوط به لفظ و ادعا نيست که کسی بگويد: من به خدا ايمان دارم و همان کافی باشد، بلکه از روايات استفاده می شود يکي از اجزا و ارکان اساسی ايمان، عمل است. قران مجيد مي فرمايد:« إليه يصعد الْکلم الطيب و العمل الصالح يرفعه»[6]؛« سخنان پاکيزه به سوی خدا بالا مي رود و کار شايسته به آن رفعت می بخشد.»
آيه بالا نقش عمل را نسبت به ايمان روشن می کند. همان طوری که گناه، ايمان را کم رنگ می سازد، عمل صالح آن را تقويت می نمايد. امام علي(ع) می فرمايد:« کسي که به دستورهای الهي عمل کند، مؤمن است.»[7]
ادعای ايمان بدون پای بندي به دستورهاي الهی، گزاف و دروغ است. اگر فقط ايمان قلبی کافی بود، پيامبران و اوليای الهي که از همه مردم مؤمن تر به خدا بودند، نبايد عابدتر از ديگران باشند، در حالي که قرآن مجيد از تأکيد پيامبرانی چون ابراهيم، موسی و عيسی (ع) بر نماز و اعمال عبادی ديگر خبر داده است. سِرّش آن است که نماز بهترين وسيله ای است که مي تواند روحيه بندگي را در وجود انسان متجلی کند. هيچ يک از اعمال عبادی ديگر، ظرفيت هايی را که نماز در اين جهت دارد، دارا نيستند. اين که ادعا می شود«دل پاک است و نياز به عمل نيست»، چيزی جز فريب شيطان و خود فريبی نيست. عمل صالح جزئی از ارکان ايمان و يا شرط لازم آن است و هر يک از ايمان و عمل در افزايش ديگری تأثير و نقش به سزا دارد. نماز عبادتی جامع است که می تواند تمام وجود انسان (از جهات بدنی و ظاهری گرفته تا جهات ذهنی و قلبی و باطنی) را در خدمت بندگی و پرستش قرار دهد. نيت خوب داشتن به تنهايی نمي تواند انسان را از انجام عبادت و نماز بی نياز کند. خداوند در سوره انفال پس از آن که از ايمان در قلب سخن گفته، مي فرمايد: الذين يقيمون الصلوة و ممّا رزقناهم ينفقون اولئک هم المؤمنون حقاً…»[8]؛« آنان که نماز را اقامه کرده و از آن چه به آنان روزی داديم، در راه خدا انفاق مي کنند، مؤمن واقعی هستند.»
لذا در روايات متعددی كه از سوي معصومين عليهم السلام نقل گرديده از نماز به عنوان ستون دين ياد شده است [9] به اين معنا كه نماز حافظ ايمان و اعتقادات انسان می باشد و بدون آن ايمان معنايی ندارد.
3- نماز موجب طراوت مکتب و احيای دين می باشد
هشام بن حکم از امام صادق (ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي که هم وقت می گيرد و هم انسان را به زحمت می اندازد؟ امام فرمود:«پيامبرانی آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن ها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين ازطريق نماز امکان پذير است»[10]
4- بازدارندگی از گناهان
خداوند متعال فرموده است:« إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»[11]؛« نماز انسان را از زشتی ها و منكرات باز می دارد.»
5- از بین برنده آثار گناهان:
« وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرينَ»[12]؛« در دو طرف روز، و اوايل شب، نماز را برپا دار؛ چرا كه حسنات، سيّئات(و آثار آن ها را) از بين مى برند؛ اين تذكّرى است براى كسانى كه اهل تذكّرند!»
6- به پا داشتن نماز، از موانع حُزن و اندوه در آخرت:
خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»[13]؛« كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسى بر آن ها است، و نه غمگين مى شوند.»
7- پاسخ نکیر و منکر
ضمرة بن حبيب می گويد: از پيامبر راجع به نماز پرسش شد، گفت: نماز از شرايع دين است و خشنودى خدا در آن است و آن روش پيامبران است. فرشتگان نمازگزار را دوست دارند و از ايشان است رهنمايى و ايمان و نور معرفت در روزى و آسايش بدن. نماز راندن شيطان است و سلاحى است بر ضد كافر و انگيزه برآورده شدن خواهش و پذيرفتن اعمال است و توشه اى است كه زير پهلو است و جواب نكير و منكر است. نماز نمازگزار در قيامت تاجى است بر سر وى و نور روى او و جامه تن او و پرده اى است ميان وى و دوزخ. و حجتى است ميان او و خدا و رهايى وى از آتش و سبب آسان گذشتن وى از صراط و كليد بهشت و مهريه حورالعين و بهاى بهشت است، نمازگزار به سبب نماز به برترين مقامات مى رسد چون نماز ستايش و بزرگ داشت خدا است.[14]
سوم: پيامدهاي منفي دنيوی و اخروی ترك نماز
از ديگر جهاتی كه به عنوان چرای اقامه نماز می توان مطرح نمود پيامدهای بسيار نامطلوب دنيوی و اخروی ترك نماز مي باشد كه در مباحث آینده به تفصیل بدان خواهیم پرداخت.
چهارم: جنبه عرفانی نماز
يكي ديگر از جهاتی كه می توان به وسيله آن به چرايی نماز پاسخ داد بررسی اين مساله از لحاظ عرفانی و نياز بشری می باشد چرا كه عبادت فطری بشر است و تمامي انسان ها از ابتدا تا کنون به شکلي پرستش داشته اند. عبوديت و پرستش اصلي ترين نياز روحي انسان در مسير خدايی شدن و تحقق مقام خليفة اللّهي او است. نيازي كه هيچ عمل ديگری جای آن را پر نمی کند، و خداوند تنها موجودی است که لايق پرستش است.
اهل عرفان گفته اند: براي برآورده نمودن اين نياز و رسيدن به عرفان و خليفه الهی و شناخت خود و خدا كه اصلی ترين هدف زندگي انسان است، مراحلی بايد طي شود. مرحله اوّل، شريعت است. براي پيمودن اين مرحله بايد به سراغ عبادت پروردگار رفت و با استعانت و کمک از عبادت وارد مرحله دوم يعني طريقت شد، آن گاه از طريقت عبور کرده و به حقيقت پيوست که پيوستن قطره به دريا است. هر کدام از مکتب ها و آيين ها اَشکالی براي عبادت دارند امّا همه به دنبال پرستش و عبادت هستند، حتي موجودات ديگر نيز به عبادت و پرستش مشغول هستند. قرآن می فرمايد:« كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبيحَهُ»[15]؛«تمامی موجودات نماز و تسبيح خدا را می دانند». در جای ديگر می فرمايد:« إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ»[16]؛« و هر موجودى، تسبيح و حمد او مى گويد؛ ولى شما تسبيح آن ها را نمى فهميد».
جمله ذرات عالم در نهان با تو می گويند روزان وشبان
ما سميعيم و بصيريم وهشيم با شما نامحرمان ما خا موشيم
گر شما سوي جمادی می رويد محرم جان جمادان کی شويد.
از منابع و مآخذ اسلامی به دست مي آيد که براي رسيدن به حق و شاداب کردن روح عرفانی انسان، هيچ راهي بهتر از نماز يافت نمی شود. براي روح انسان شيفته هيچ غذايی سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد، زيرا چه کسي بهتر از خداوند (که براي رسيدن به هر هدفي، ترکيب راه خاصی را مشخص فرموده است) ميتواند مَرْکب و معجونی برای رشد و ارتقای انسان ها پديد آورد؟
آن چه زيبایی و حُسن و خير است، در نماز سفره ای است گسترده که خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز براي بندگانش باز می کند و بر سر اين سفره انواع و اقسام غذاهای لذيذ وجود دارد و هر کس مطابق استعداد و تعالی خود از آن بهره مند می شود.
پی نوشت :
[1] – عنکبوت، آيه 44
[2] – آيات متعدد ديگري در قرآن مجيد مبني بر دستور به اقامه نماز آمده است كه براي اطلاع بيشتر مي توانيد به قرآن كريم مراجعه نمایيد.
[3] – سيد رضى، نهج البلاغة، قم، هجرت، 1414 ق، اول، ص 294
[4] – نهج البلاغة-ترجمه دشتى، ص 683
[5] – محدث اربلى، كشف الغمة في معرفة الأئمة، تبريز، بنى هاشمى، 1381 ق، اول، ج1، ص 483
[6] – فاطر (35)، آيه 10
[7] – غررالحکم، ج 2، ص 405.5
[8] – انفال (8)، آيه 3 و4
[9] – تحف العقول-ترجمه جعفرى، ص 180؛ پيام پيامبر – ترجمه فارسى ص 151
[10] -علل الشرائع، ج2، ص 317
[11] – عنكبوت (29)، آيه 45
[12] – هود (11)، آيه 114
[13] – بقره (2)، آيه 277
[14] – خصال-ترجمه مدرس گيلانى ج2، ص 131
[15] – نور (24)، آيه 41
[16] – اسراء (17)، آيه 44
کتاب پرسش ها و پاسخ های نماز، سید حسن موسوی (مرکز تخصصی نماز)