طلسمات

خانه » همه » مذهبی » معناي «لااكره في الدين» چيست و آيا با آيات جهاد و قتال سازگاري دارد؟

معناي «لااكره في الدين» چيست و آيا با آيات جهاد و قتال سازگاري دارد؟

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - معناي «لااكره في الدين» چيست و آيا با آيات جهاد و قتال سازگاري دارد؟برای برخی ممکن است این سوال مطرح شود که چگونه ممکن است قرآن کریم قائل به اختیار در دین باشد و هرگونه اکراه در دین را نفی و نهی کند؛ اما از سویی دیگر جهاد ابتدایی را به عنوان روشی برای گسترش خود و تحمیل عقیده اسلام به دیگر ملت ها تجویز نماید. نهی و نفی اکراه در دین از آیه 256 سوره بقره برداشت می شود. این آیه می فرماید:
«لَا إِكْرَاهَ فىِ الدِّينِ  قَد تَّبَينَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىّ‏ِ  فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَا انفِصَامَ لَهَا  وَ اللَّهُ سمَِيعٌ عَلِيم»[1] واژه کَره (با فتحه) در این آیه به معنای سختی ای است که از خارج به انسان می رسد و کُره(با ضمه) به معنای سختی ای است که از درون خود انسان به وی می رسد. اکراه نیز به معنای واداشتن انسان به چیزی است که آنرا نمی پسندد.[2] شأن نزول این آیه این است که مردى از اهل مدينه و از قبيله بنى سالم بن عوف بنام حصين دو فرزند نصرانى داشت، و خودش مردى مسلمان بود، به رسول خدا (ص) عرض كرد: آيا مى‏ توانم آن دو را مجبور به پذيرفتن اسلام كنم، چون حاضر نيستند غير از نصرانيت دينى ديگر را بپذيرند؟ در پاسخ او آيه” لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ” نازل شد.[3] از آنجا که اعتقاد و ایمان امری قلبی است، در نتیجه هیچ اکراه و اجباری در آن راه ندارد و این آیه هرگونه اکراه درونی در پذیرش دین الهی یا غیر الهی و نیز اکراه بیرونی در قلمرو دین الهی را نفی کرده است. حال ببینیم این مساله چگونه با مساله جهاد که یکی از ارکان دین اسلام است و در آیات مختلف به آن پرداخته شده است، جمع می شود. از جمله آیاتی که به موضوع جهاد پرداخته اند، می توان به آیات 190 تا 193سوره بقره اشاره کرد:
« وَ قَاتِلُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَ لَا تَعْتَدُواْ  إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ  وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ  وَ لَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ المَْسْجِدِ الحَْرَامِ حَتىَ‏ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ  فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ  كَذَالِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ.فَإِنِ انتهََوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيم. وَ قَاتِلُوهُمْ حَتىَ‏ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ  فَإِنِ انتهََوْاْ فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلىَ الظَّالِمِين»[4] باید گفت آیه «لااکراه فی الدین» روشن ترین دلیل بر بطلان پندار کسانی است که پنداشته اند دعوت اسلام بر شمشیر استوار بوده است. جايى كه اسلام اجازه نمى‏ دهد پدرى فرزند خويش را براى تغيير عقيده تحت فشار قرار دهد، تكليف ديگران روشن است، اگر چنين امرى مجاز بود، لازم بود اين اجازه، قبل از هر كس به پدر درباره فرزندش داده شود، در حالى كه چنين حقى به او داده نشده است. [5] 
چنانچه می دانیم مسلمانان قبل از هجرت قادر به هماوردی با کفار نبودند و پس از آن نیرو گرفتند. اما در همان زمان که در اوج قدرت و نیرو بودند کسی را مجبور به اسلام آوردن نکردند.حال آنکه پیروان آیین های دیگر از جمله نصارا چنین کاری می کردند. و آیه «لااکراه فی الدین» در اوایل سال چهارم هجری که مسلمانان شوکت و قدرت داشتند نازل شده است و مسلمانان هرگز جز برای دفع ستمگری و برقراری زمینه آزادی انتخاب دین و مقابله با قدرت های حاکم ظالم که نمی گذاشتند مسلمانان به حق و تکلیف خود در نشر دعوت اسلامی و گسترش توحید بپردازند ، مجبور به جنگ یا جهاد نبودند. به این دلیل که اهل پیمان بستن و صلح در قبال اخذ جزیه و مخیر نهادن دشمن بین این شیوه های جنگ یا صلح بودند.[6] در واقع هرگز جهاد برای تحمیل اسلام به عنوان عقیده نبوده است؛ بلکه برای از بین بردن موانع موجود میان اسلام و انسان هاست. جهاد باعث می شود قدرت هایی که مانع از رسیدن اسلام به مردم و شناخت آن می شدند ،ازمیان برداشته شود و آنگاه انسان ها آزادند که اسلام را بپذیرند یا نپذیرند.[7] بنابراین برای حل مسئله تعارض ظاهری جهاد با آیه «لااکراه فی الدین» همین نکات را به تفصیل توضیح می دهیم:
1.آیات جهاد، برخی مطلق اند و برخی مقید. مقصود از آیات مطلق آیاتی است که بدون هیچ قید و شرطی فرمان جهاد با مشرکین یا اهل کتاب را صادر کرده است. اما آیات مقید آیاتی است که در صورت وقوع شرایطی دستور به جهاد داده است. در این گونه موارد باید تمامی قید ها را به اصل مساله جهاد وارد بدانیم و در نتیجه جهاد را تحت شرایط و قیود خاص قابل اجرا بدانیم.[8] به عنوان نمونه اگر کافران و مشرکین اعمالی مثل ظلم، تعدی، آزار و اذیت، پیمان شکنی،فتنه گری و طعنه زدن به دین خدا را روا داشتند، آنگاه مسلمانان به حکم آیات جهاد می توانند خود جنگ را آغاز نموده و با آنها جهاد کنند. در چنین شرایطی می توان گفت جهاد اسلام نه به منظور اعمال زور برای اسلام آوردن، بلکه به منظور جلوگیری از ظلم و ستم و فتنه گری است.
2.جهاد به معنای دفاع از حق فطری و ارزش انسانی است. شرک به خدا موجب هلاک انسانیت و مرگ فطرت است و مبارزه با شرک و دفاع از حق فطری انسانیت به منزله بازگرداندن روح به قالب اجتماع و زنده کردن آن است. بنابراین انتشار اسلام در این رویکرد به منظور دفاع از حق فطری و انسانی است و نه صرفا حق اسلامی. شهید مطهری در این زمینه می گوید: «اسلام نمی گوید توحید را به انسان ها تحمیل کنید، چرا که توحید اجباری نیست «لااکراه فی الدین» اما معنای این عبارت این نیست که شما از حوزه توحید دفاع نکنید و اگر دیدید «لااله اله الله» به خطر افتاده، آن خطر را دفع نکنید. چنین جهادی، جهاد در راه آزادی بشر است نه جنگ علیه آزادی بشر[9] که با آیه «لااکراه…» تعارض داشته باشد.
3.جهاد برای اجبار دیگران به اسلام صورت نمی گیرد؛ بلکه برای از بین بردن موانع، از طریق دعوت اسلامی و ابلاغ رسالت الهی به گوش مردم است. در واقع پیامبران می جنگند برای اینکه نیروهای شیطانی را از سر راه مردم بردارند تا زمینه درست اندیشیدن برای آنها فراهم شود و بتوانند آگاهانه دین حق را پیدا کنند و به آن ایمان بیاورند. مسلمانان نیز در برخی دوره ها مجبور بودند حکومت هایی را که مانع ارتباط مستقیم مسلمین با مردم بودند را از میان بردارند و بر همین اساس مردم را پس از برچیدن دستگاه ظلم به حال خود واگذاشتند تا آنچه را در محیط امن و آزاد با فهم خود درک می کنند، اختیار نمایند.[10] پی نوشت:
[1] . در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.
[2] . المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهانى حسين بن محمد، بیروت، دارالعلم الدار الشامية، 1412ق، ص707-708
[3] .ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم ،1374ش، ج‏2، ص: 530
[4] . و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى‏ جنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا تعدّى ‏كنندگان را دوست نمى ‏دارد! و آنها را [بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند] هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند [مكه‏]، آنها را بيرون كنيد! و فتنه (و بت پرستى) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است جزاى كافران! و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است. و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى، و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست.
[5] . تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية،تهران،1374، ج‏2، ص: 280-283
[6] . قرآن پژوهی، بهاء الدین خرمشاهی،انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۹،ج2،ص77
[7] .ارتداد و آزادی عقیده از نگاه قرآن، سید موسی صدر، پژوهش های قرآنی، تابستان1382، ش34، ص95
[8] .جهاد، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، 1379، ص89-90
[9] .جهاد، مرتضی مطهری، ص101
[10] . بررسی شبهه جهاد ابتدایی در تفسیر آیه «لااکراه فی الدین»،حسین کامیاب، احمد قدسی، مطالعات تفسیری، سال سوم،پاییز1391، ش11،ص12-16

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد