در قرآن مجيد به آيات و مطالبى برخورد مي شود كه به دفعات تكرار شده اند. اين تكرارها را مي توان به دو قسم تقسيم نمود:
1. تكرار پاره اى از داستانها كه آنرا مكررات معنوى گويند.
2. تكرار پاره اى از آيات كه آنرا مكررات لفظى نامند كه در ادامه به علل و حكمت هاى آن بطور اختصار اشاره مي شود:
1.تكرار پاره اى از داستانها يا مكررات معنوى كه در موارد مختلفى در قرآن مقدس ديده مي شود؛ مانند قصص انبياء كه شرح فداكارى آن بزرگواران در راه ارشاد و هدايت اقوام و ملل گذشته بطور مكرر بيان شده و بيشتر درباره آدم صفى اللّه، ابراهيم خليل اللّه، موسى كليم اللّه، عيسى روح اللّه على نبينا و آله و عليهم السّلام تكرار گرديده، ولى هدف اصلى از تكرار تمام آنها براى بيدارى دلها و سير تكاملى و رشد عقلى افراد بشر است و تكرار مطلب نمي باشد؛ زيرا در هر آيه مكرر، معنى و مفهوم خاص و غرض و مقصد معينى در نظر است و در هر مورد به نكته ويژه اى اشاره مي كند و هدف خاصى را تعقيب مي نمايد تا آدمى از راه نماز و روزه و ساير عبادات و همچنين پيروى از روش نيكان، راه سعادت و كاميابى و ثبات ايمان را بوسيله تكرار دريابد و به هدف و مقصود نهائى برسد. [1] برخي نيز معتقدند قرآن، يك موضوع را با عبارات مختلف در سوره هاى متفاوت مى آورد تا آنكه عجز عرب را نسبت به آوردن مانند هركدام از تعبيرات در يك موضوع واحد ثابت نمايد.[2]
2. تكرار پاره اى از آيات يا مكررات لفظى كه در مواردى جمله يا آيه اى تكرار شده است. مانند آيات 34 و 35 سوره قيامت: «أَوْلى لَكَ فَأَوْلى ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى»[3] كه اين عمل را در لغت عرب تعبير به توكيد لفظى كرده اند و تكرار تأكيدى در اسلوب زبان عرب از شرايط بلاغت است و هيچ زبانى هم خالى از تأكيد لفظى نيست و در زبان فارسى و زبان هاي ديگر نيز اين رويّه جارى و معمول مي باشد. مكررات لفظى قرآن براى تنوع فوائد و آگاهى بر كثرت نعمتهاى الهى و تأكيد و مبالغه در توبيخ تكذيب كنندگان است و نيز جهت نتيجه گيرى از تأثير خاص روانى در روحيه خوانندگان و شنوندگان قرآن و رسوخ معانى در اذهان و تقويت ايمان آورده شده تا از اين راه، تحريك عواطف مذهبى و حسّ حق شناسى آدمى بيدار شود و او را بخضوع و خشوع در برابر حق تعالى وادار كند. بنا بر اين تكرار لفظى از نظر ارشاد و هدايت لازم است و در حقيقت همان تكرار معنوى است كه در حسن فصاحت و بلاغت قرآن نيز افزوده است.[4]
برخي از مفسران نيز تكرار آيات در قرآن را تاييدي بر تفسير قرآن به قرآن دانسته اند. به اين معنا كه بايد هر آيه را با توجه به ساير آيات مرتبط تفسير نمود كه گاه آن آيات به نظر تكراري مي آيد ولي مي تواند موضوع را از زواياي مختلف به نمايش بگذارد. بدين ترتيب بعضى آيات مي تواند مفسر بعضى ديگر باشد.[5]
در نتيجه مي توان گفت كه مكررات قرآن از لطايف اين كتاب مقدس آسمانى است چرا كه قواى دماغى، صفاى باطنى، اشراق ارواح طيّبه و بالاخره الهامات غيبى همه از تكرار اين كلمات و آيات الهى سرچشمه مي گيرد و چنانچه مكررى در قرآن عظيم نبود حلاوت ايمان از قرائت آن براى ميلياردها بشر در طى قرون متمادى بدست نمي آمد.
پي نوشت:
[1] . سر البيان فى علم القرآن، حسن بيگلرى، كتابخانه سنائى،بي جا، بي تا، ص:105
[2] . اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت (ع) و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، سيد رضا مؤدب، احسن الحديث، قم،1379،ص: 131
[3] . سزاوار است شكنجه براى تو اى ابو جهل پس براى تو سزاوار است.
[4] . سر البيان فى علم القرآن، ص:105-108
[5] . در آمدى بر تفسير علمى قرآن، محمد على رضائى اصفهانى، اسوه، قم،1375، ص: 93