در آيه 121 سوره بقره از تلاوت كتب آسماني و ادا كردن حق آن سخن گفته شده است: «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ»كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده ايم آن را چنان كه شايسته آن است مى خوانند آنها به پيامبر اسلام ايمان مى آورند و كسانى كه به او كافر شوند، زيانكارند.
از آنجا كه جمعى از حق طلبان يهود و نصارى، دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله را لبّيك گفتند و اين آيين را پذيرا شدند، قرآن از ايشان به نيكى ياد مى كند و مى گويد: چنين كساني كه حق تلاوت كتاب آسماني شان را ادا كردند، اكنون به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله ايمان مى آورند. حال ببينيم منظور از اين حق تلاوت چيست؟ در يك جمله بايد گفت منظور تفكر و تدبر در آيات و پس از آن عمل به آنهاست.
امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه در مورد حق تلاوت فرمودند: «منظور اين است كه آيات آن را با دقّت بخوانند و حقايق آن را درك كنند و به احكام آن عمل بنمايند، به وعده هاى آن اميدوار، و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستانهاى آن عبرت گيرند، به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذيرند، به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حروف و تلاوت سوره ها و ياد گرفتن اعشار و اخماس آن نيست. آنها حروف قرآن را حفظ كردند اما حدود آن را ضايع ساختند، منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند، چنانكه خداوند مى فرمايد: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ، لِيَدَّبَّرُوا آياتِه»[1] ».
مي توان گفت مردم در تلاوت كتب آسماني سه دسته اند، گروهى تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است و كمترين اهميتى به محتوى و معنى آيات نمى دهند، تا چه رسد به عمل كردن به آن. به گفته قرآن اينها همانند حيوانى هستند كه كتابهايى بر او حمل شده باشد: «كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»[2] گروهى ديگر از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى كنند و در ريزه كاريها و نكات قرآن مى انديشند و از علوم آن آگاهند اما از عمل خبرى نيست! ولى گروه سومى هستند كه مؤمنان راستين اند، قرآن را به عنوان يك كتاب عمل، و يك برنامه كامل زندگى پذيرفته اند، خواندن الفاظ و انديشه در معانى و درك مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند، و لذا هر زمان قرآن مى خوانند روح تازهاى در كالبد آنها پيدا مى شود، و اين است حق تلاوت.[3]
در روايتي ديگر از امام صادق عليه السلام به مصداق كامل و اتم تلاوت كنندگان اشاره شده است، ايشان مي فرمايد: « اينان كه قرآن را بحق تلاوتش تلاوت مي كنند، امامان امتند.» در واقع اين روايت مصداق روشن و كامل اين آيه را معرفي مي كند،[4] اما ادا كردن حق تلاوت كتاب الهي وظيفه تمام انسان هاست و امامان امت كساني هستند كه اين وظيفه را به نحو احسن انجام مي دهند.
در آيات ديگر قرآن ويژگي هاي اين تلاوت كنندگان شمرده شده است: در آيه 2 سوره انفال مي فرمايد:« وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ ءَايَـَتُهُو زَادَتْهُمْ إِيمَـَنًا» و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد. بنابراين يكي از ويژگي هاي اين تلاوت كنندگان حقيقي اين است كه با خواندن و قرائت آيات ايمانشان افزوده مي شود. در آيه ديگري مي فرمايد: «إِذَا تُتْلَيَ عَلَيْهِمْ ءَايَـَتُ الرَّحْمَـَنِ خَرُّواْ سُجَّدًا وَ بُكِيًّا »و هر گاه آيات خداي رحمان بر ايشان خوانده ميشد، سجدهكنان و گريان به خاك ميافتادند.[5] و در آيه اي ديگر به لرزه اي كه بر اندام ايشان مي افتد و قلبشان متوجه خدا مي شود اشاره كرده است:« اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَْدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانىَِ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ ثمَُّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلىَ ذِكْرِ اللَّهِ ذَالِكَ هُدَى اللَّهِ يهَْدِى بِهِ مَن يَشَاءُ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَاد»خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است آياتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى ترسند مىافتد سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى شود. اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مى كند و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود.[6] بنابراين اين افراد با تمام وجود و توجه كامل آيات را مي خوانند كه اين گونه منقلب شده و لرزه بر اندامشان مي افتد و تنها چنين تلاوتي است كه موجب هدايت و تذكر است.
پي نوشت:
[1] . اين كتابى است پر بركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر كنند.ص، 29
[2] .جمعه،5
[3] . تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران،1374، ج1، ص: 431-432
[4] . الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417ق ،ج1، ص: 266
[5] . مريم،58
[6] .زمر،23