خانه » همه » مذهبی » آيا فهم قرآن براي عموم مردم امكان پذير بوده و قابل استناد است؟

آيا فهم قرآن براي عموم مردم امكان پذير بوده و قابل استناد است؟

قرآن كتابى است كه ظاهر آن ساده و براى عموم مردمى كه با زبان عربى آشنايى دارند، قابل فهم و قابل درك است و آن چه كه مانند گفت و گوهاى معمولى و عرفى از ظاهر قرآن فهميده مى ‏شود، معمولا هدف و منظور پروردگار بوده و قابل عمل و اعتماد مى‏ باشد. براي اين سخن دلايلي نيز وجود دارد:
1.دعوت به تفكر. قرآن با تعبيرهاى مختلف و تأكيدهاى فراوان از آدميان مى‏ خواهد كه در اين كتاب بينديشند: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» اين كتابى است با خير و بركت كه بر تو نازل كرده‏ ايم تا در آيات آن بينديشند و خردمندان، الهام و تذكر يابند.[1] دعوت هاى مكرر قرآن به تدبر، تفكر، تفقه در محتوا و هشدار از غفلت ورزيدن به آن، همه گوياى آن است كه با تفكر در متن قرآن دريچه‏ هايى از راهنمايي هاى هدايت‏ زاى قرآن نصيب انديشه‏ ورزان مى‏ شود، كه بدون فكر هرگز بدان نمى‏ رسند.
2.وجدان و شعور درونى: هيچ يك از ما نمى ‏تواند اين واقعيت را انكار نكند كه وقتى بدون هيچ جهت‏ گيرى پيشين قرآن كريم را مى ‏خوانيم، يا از ترجمه و تفسير آن استفاده مى‏ كنيم، راه تفهيم و تفاهم ميان ما و هزاران انسان ديگر مانند ما، با قرآن گشوده‏ است. چنين نيست كه وقتى آيات قرآن را مى‏ خوانيم به هيچ مرتبه‏ اى از معناى آن دست نيابيم يا هر يك از ما، از هر يك از آيات قرآن معنا و مفهومى كاملا مغاير با ديگران دريابد.
3.معيار بودن قرآن. در روايات متعددى از پيامبر خدا (ص) و امامان معصوم (ع) نقل شده است كه در شرايط تعارض اخبار و نبود سند، كه احتمال جعل حديث وجود دارد، يك معيار اساسى در اختيار مسلمانان قرار دارد و آن عبارت است از موافقت مضمون و محتواى حديث با قرآن. يعني با عرضه كردن احاديث به قرآن مي توان صحت حديث را دريافت و چنانچه حديثي مخالف آيه اي از قرآن بود ، قابل قبول نمي باشد. بنابراين كتابي كه مرجع و معيار چيز ديگر است، در وهله اول بايد قابل فهم باشد.[2] 4.شكى نيست كه پيامبر اسلام قرآن را بدين منظور آورده است كه مردم معانى آن را بفهمند و در آياتش تدبر كنند، دستوراتش را به كار ببندند و از آن چه نهى كرده است، خوددارى كنند. در خود قرآن مجيد هم به اين حقيقت عقلى و عرفى مكرر اشاره شده است، آن جا كه مى‏ فرمايد:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ» ما براى مردم در اين قرآن از هر نوع مثلى آورديم، شايد متذكر و يادآور شوند.[3] «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ. نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ. عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ. بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» به راستى اين قرآن از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است. روح الامين آن را نازل كرده است، بر قلب پاك تو تا مردم را انذار كنى. خداوند آن را به زبان عربى آشكار و روشن نازل كرد.[4] جز اين آيات، در قرآن مجيد آيات فراوان ديگرى نيز وجود دارد كه دلالت مى‏ كنند بر اين كه:
 «قرآن يك كتاب ساده، قابل فهم براى عرف و عموم مردم است.»
5.قرآن مجيد به عنوان حجت و دليل بر نبوت پيامبر نازل شده و همه مردم را به مبارزه خويش دعوت كرده و در اين مبارزه آنان را به آوردن مانند يك سوره از قرآن فرا خوانده است. از اين نكته چنين بر مى‏ آيد كه عموم عرب و اهل زبان، معانى آن را به سادگى مى‏ فهميدند، زيرا اگر قرآن در نظر آنان پيچيده و غير قابل فهم و معمايى بيش نبود:
اولا: مردم را به معارضه و مبارزه دعوت نمودن و مانند سوره ‏اى از سوره‏ هاى قرآن را از آنان درخواست كردن مفهومى نداشت.
و ثانيا: اگر آنان قدرت فهميدن قرآن را نداشته، معجزه بودن قرآن براى آنان ثابت نمى‏ شد، مقصود و هدفى كه در فرستادن قرآن بود، تأمين نمى ‏شد و با دعوت نمودن مردم به سوى ايمان به قرآن سازش و مناسبت نداشت.
بنابراين براي عموم مردم فهم ظاهر آيات و استناد به آنها كافيست. به قول علامه طباطبايي عقلا و نقلا محال است كه انسان نتواند قران را بفهمد، چرا كه معقول نيست قرآن براى هدايت بشر نازل شود و نسخه شفا بخش او باشد و مردم مأمور حمل به آن باشند، ولى قادر بر فهميدن آن نباشند.[5] اما متخصصيني نيز بايد باشند كه با توجه به مباحث ناسخ و منسوخ، مطلق و مقيد، ظاهر و باطن و مسائلي اين چنيني به فهم عمقي از آيات برسند تا بتوانند احكام و قواعد آنرا استخراج كرده براي كاربرد روز مردم توضيح دهند. چنين كاري در حد اعلاي خود تنها از معصوم بر مي آيد كه بتواند با تفسير يا تاويل حقيقت قرآن را به عموم مردم نشان دهد. بنابراين فهم ظاهر آيات براي عموم مردم قابل درك است و همين فهم ظاهري نيز براي ايشان قابل استناد خواهد بود. اما فهم و شناخت واقعى و كامل قرآن و آياتش و پى بردن به حقيقت آن و تأويلاتش اختصاص به اولياى خاص و بندگان ممتاز خدا دارد.[6] پي نوشت:
[1].ص،29
[2].تحليل زبان قرآن،محمد باقر سعيدي روشن، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى / موسسه پژوهشى حوزه و دانشگاه‏، تهران ،1383 ، ص: 404 -402
[3] .زمر،27
[4] .شعراء،192-195
[5]. بررسي نظريه عرفى بودن زبان قرآن، ناهيد دامن پاك مقدم‏، نشر تاريخ وفرهنگ‏، تهران،1380، ص: 214-215
[6] . بيان در علوم و مسائل كلى قرآن،سيد ابو القاسم خوئى / هاشم زاده هريسى؛ نجمى‏،  وزارت ارشاد، تهران،1382،ص: 328-338

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد