خداوند در آيات اوليه سوره قصص به داستان موسي و فرعون پرداخته و ظلم و ستم فرعون بر بني اسرائيل را ترسيم مي كند و در نهايت در قالب همين مثال يك قاعده كلي را در آيه 5 و 6 بيان مي كند و آن حكومت نهايي كساني است كه توسط زورگويان و ستمگران تضعيف شده اند: «وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجَْعَلَهُمْ أَئمَّةً وَ نجَْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ. وَ نُمَكِّنَ لهَُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُواْ يحَْذَرُون» ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم! و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را از آنها [بنى اسرائيل] بيم داشتند نشان دهيم!
اول بهتر است معناي واژه” مستضعف” را روشن كنيم، كه برخي به اشتباه مستضعف را به معناي ضعيف مي گيرند. اين واژه از ماده” ضعف” است، اما چون به باب استفعال برده شده به معنى كسى است كه او را به ضعف كشانده اند و در بند و زنجير كرده اند. به تعبير ديگر” مستضعف” كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد، مستضعف كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوة دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او نهاده اند ساكت و تسليم نيست، پيوسته تلاش مى كند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند.
در زمان موسي و فرعون، بنى اسرائيل پس از ظلم و ستم هاي بسيار فرعون توانستند وارث حكومت فرعونيان شوند. آنها گرد رهبر خود موسى را گرفتند، نيروهاى خود را بسيج كردند و همه صف واحدى را تشكيل دادند، بقاياى ايمانى كه از جدشان ابراهيم به ارث برده بودند با دعوت موسى (ع) تكميل و خرافات را از فكر خود زدودند و آماده قيام شدند.
البته” مستضعف” انواع و اقسامى دارد مستضعف فكرى و فرهنگى، مستضعف اقتصادى، مستضعف اخلاقى و مستضعف سياسى و آنچه بيشتر قرآن روى آن تكيه كرده است مستضعفين سياسى و اخلاقى است.
بدون شك جباران مستكبر براى تحكيم پايه هاى سياست جابرانه خود قبل از هر چيز سعى مى كنند قربانيان خود را به استضعاف فكرى و فرهنگى بكشانند. خداوند به چنين گروه هايي وعده يارى و حكومت در زمين داده است، نه افراد بىدست و پا و ترسو كه حتى حاضر نيستند فريادى بكشند، تا چه رسد به اينكه پا در ميدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.
اما بايد توجه نمود كه اين آيه هرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائيل نمى گويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعيتها، مى گويد:” ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم”. فعل مضارع در اين آيه دلالت بر استمرار و بيان قانون كلي مي كند. اين بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور.
نمونه اى از تحقق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود. و نمونه گسترده تر آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله مهدى (ارواحنا له الفداء) است.[1]
اين آيه از جمله آياتى است كه به روشنى بشارت ظهور چنين حكومتى را مى دهد، لذا در روايات اسلامى مى خوانيم كه ائمه اهل بيت عليهم السلام در تفسير اين آيه اشاره به اين ظهور بزرگ كرده اند. در نهج البلاغه چنين آمده است:
«و الذي فلق الحبة و برأ النسمة لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عظف الضروس على ولدها و تلى عقيب ذلك و نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ …» دنيا پس از چموشى و سركشى- همچون شترى كه از دادن شير به دوشنده اش خوددارى مى كند و براى بچه اش نگه مى دارد- به ما روى مى آورد … سپس امام آيه «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ» را تلاوت فرمودند.[2]
و در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار (ع) مى خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود:
«هم آل محمد (ص) يبعث اللَّه مهديهم بعد جهدهم، فيعزهم و يذل عدوهم» اين گروه آل محمد(ص) هستند، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مى شود برمى انگيزد و به آنها عزت مى دهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مى كند.[3]
و در حديثى از امام زين العابدين على بن الحسين (ع) مى خوانيم:
«و الذى بعث محمدا بالحق بشيرا و نذيرا، ان الأبرار منا اهل البيت و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته، و ان عدونا و اشياعهم بمنزلة فرعون و اشياعه» سوگند به كسى كه محمد ص را به حق بشارت دهنده و بيم دهنده قرار داد كه نيكان از ما اهل البيت و پيروان آنها بمنزله موسى و پيروان او هستند، و دشمنان ما و پيروان آنها بمنزله فرعون و پيروان او مى باشند. (سرانجام ما پيروز مى شويم و آنها نابود مى شوند و حكومت حق و عدالت از آن ما خواهد بود).[4]
بنابراين در اين آيه يك قاعده كلي بيان شده است و آن حكومت نهايي كساني است كه در برهه هايي از زمان تحت ظلم و ستم جباران و ستمگران بوده اند و نمونه بارز و نهايي آن حكومت جهاني حضرت صاحب الامر عج الله تعالي فرجه الشريف است.
پي نوشت:
[1] . تفسير نمونه، ج16، ص: 17
[2] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص: 375
[3] . تفسير نمونه، ج16، ص: 18
[4] . مجمع البيان في تفسير القرآن، ج7، ص: 375
خانه » همه » مذهبی » منظور از حكومت جهاني مستضعفان در آيه 5 سوره قصص چيست؟ آيا به حكومت امام زمان(عج) اشاره مي كند؟