سحر در لغت به معناي انجام كاري باطل است كه به شكل حق درآمده كه به آن خدعه نيز گفته مي شود.[1] هم چنين به هر چيزي كه سبب آن پنهان و دقيق و ظريف باشد، اطلاق مي گردد. سحر در اصطلاح، مجموعه باورها، اعمال، فنون و روش هايي است كه گمان مي رود مي توان با بكارگيري آن شرايط طبيعي و فراطبيعي را دگرگون نمود و بدين ترتيب به اهدافي دست يافت. در قرآن كريم 66 آيه به سحر و ساحري اختصاص دارد. يكي از آياتي كه از سحر و جادو سخن گفته است، آيه 102 سوره بقره است:
« وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلىَ مُلْكِ سُلَيْمَنَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَنُ وَ لَاكِنَّ الشَّيَطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلىَ الْمَلَكَينِْ بِبَابِلَ هَرُوتَ وَ مَرُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتىَ يَقُولَا إِنَّمَا نحَْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَينَْ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لَا يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْترََئهُ مَا لَهُ فىِ الاَْخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُون.»
و آنچه را كه شيطان [صفت] ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پيروى كردند. و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شيطان [صفت] ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى كردند مگر آنكه [قبلًا به او] مى گفتند: «ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و [لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه] چيزى مى آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى رسانيد. و قطعاً [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد، در آخرت بهره اى ندارد. وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند- اگر مى دانستند.
اين آيه از سحر و جادوگري در ميان مردم بابل سخن مي گويد و شايد تنها آيه اي است كه به تاثير داشتن سحر اشاره مي كند، آنجا كه بيان مي كند ساحران بين زن و شوهر جدايي مي انداختند. به همين دليل برخي علما سحر بيان شده در اين آيه را سحر موثر خوانده اند. [2] اما در آياتي ديگر به بي اثر بودن سحر اشاره شده است، مثلا در آيه 116 سوره اعراف كه از سحر ساحران فرعون سخن گفته شده است، مي فرمايد:
« قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْينَُ النَّاسِ وَ اسْترَْهَبُوهُمْ وَ جَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيمٍ[3]». در عبارت « سَحَرُواْ أَعْينَُ النَّاسِ»در اين آيه اشاره شده كه اين ساحران تنها چشمان مردم را سحر كردند. يعني با تلقين هايي كه ساحران كرده بودند و صحنه سازي هايشان ، اين چنين در چشم مردم مجسم مي شد كه چوب ها جان گرفته اند.
مفسران درباره سحر و حقيقت داشتن آن ديدگاه هاي مختلفي دارند. برخي آنرا واقعي مي دانند، برخي معتقدند آيات قرآن درباره حقيقي بودن يا نبودن آن سكوت كرده است، برخي نيز سحر را داراي اثر نمي دانند. اكثر مفسران اهل سنت مانند فخر رازي[4] سحر را واقعي مي دانند. در ميان شيعيان نيز برخي مفسران مانند علامه طباطبايي و آيه الله مكارم سحر را حقيقي دانسته اند. اما آيه الله مكارم تاكيد مي كند كه اين آيات مشخص نمي كند تاثير سحر تنها رواني است يا تاثير جسماني هم دارد.[5] برخي نيز با اين دليل كه در كتاب و سنت دلايل كافي بر وقوع سحر موجود و امر به پناه بردن از آن شده است، نتيجه مي گيرند سحر حتما واقعيت دارد.[6]
اما برخي مفسران شيعي مانند ابن شهر آشوب و آيه الله معرفت مخالف اثر داشتن و واقعي بودن سحر هستند. برخي با توجه به آياتي مانند آيه 116 سوره اعراف كه به واقعي نبودن سحر اشاره دارد، با حقيقت داشتن سحر مخالفت مي كنند[7]. برخي نيز معتقدند با علم به صحت معجزات انبيا اين امور از سوي ساحران امكان پذير نيست، زيرا در اين صورت توقع مي رود مانند معجزات با سحر و حيله انجام شود.[8] اما بايد گفت اين مسائل با ربوبيت الهي و وقوع معجزات هيچ منافاتي ندارد، زيرا سنت الهي براين جاري شده كه اين قدرت را به ساحر عطا كند كه با خواندن وردي سحر او تاثير گذار باشد[9] و اعجاز انبيا قابل مقايسه با سحر ساحران نبوده و به راحتي سحر آنان را مي تواند باطل كند.
علامه طباطبايي ذيل همين آيه مطرح شده به اثبات اثر داشتن سحر مي پردازد. وي معتقد است جاى هيچ ترديد نيست كه بر خلاف عادت جاريه، افعالى خارق العاده وجود دارد، حال يا خود ما آن را به چشم ديدهايم، و يا آنكه بطور متواتر از ديگران شنيده و يقين پيدا كردهايم، و بسيار كم هستند كسانى كه از افعال خارق العاده چيزى يا كم و يا زياد نديده و نشنيده باشند، بسيارى از اين كارها علل مادي و طبيعي دارد و تنها با تمرين و ممارست زياد تحقق يافته اند، مانند شعبده بازي. دسته اي ديگر علل طبيعي مرموزي دارند كه تنها به اين دليل كه ما اسباب آنرا نمي دانيم برايمان عجيب است. مانند نسوختن فردي در آتش كه بدنش آغشته به ماده نسوز است.اما برخي امور هستند كه منشا طبيعي و عادي ندارند، مثلا احضار ارواح و بيمار ساختن و خواب نمودن و پيشگويي از آينده. اين كارها از نيروي اراده و باور به تاثير است كه تحقق مي پذيرد. در واقع ساحر داراي چنين اراده اي است كه مي تواند چنين اعمالي انجام دهد. اما بايد دانست هر قدر اراده و قدرت تاثير يك ساحر بالا باشد باز هم تواناييهاي او انساني و تابع ضعف ها و نقص هاي انسان است. اما اگر صاحب اراده از انبيا و اوليا باشد و صاحب مقام يقين كه جز براي خدا ارادهاي نميكنند، آنگاه اين اراده، آلوده به هوا و هوس نمي شود، در نتيجه ارادهاي رباني است كه تاثيرش حدود معيني ندارد و مي تواند اراده ساحران را بي اثر كرده و سحر آنان را باطل نمايد.[10]
بنابراين طبق استدلال علامه صحيح تر آنست كه تاثير سحر را بپذيريم. اما بايد دانست كه خداوند براي امتحان و ابتلاي بندگان اجازه انجام اين امور را به انسان داده است؛ اما پرداختن به آن يا آموزش آن هم رديف كفر است. هم چنين چنان چه خداوند در بخش پاياني آيه مطرح شده، مي فرمايد هيچ كس بدون اذن خدا نمي تواند به كسي ضرر برساند، نبايد نگران تاثير اين امور در زندگي بود و قدرت خداوند و كرامات اولياي الهي برتر و قوي تر از قدرت ساحران است.
پي نوشت:
[1] . ابن فارس، معجم المقاييس اللغة، (عبد السلام محمد هارون)، دارالفكر،1399ق،ج3، ص: 138
[2] . خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، انتشارات دوستان و ناهيد، 1379ش، ج2، ص1194
[3] . گفت: «شما بيفكنيد!» و هنگامى (كه وسايل سحر خود را) افكندند، مردم را چشم بندى كردند و ترساندند و سحر عظيمى پديد آوردند.
[4] . فخرالدين رازي، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، ج3، ص620
[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، ج1، ص: 379
[6] . زمخشري، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت: دار الكتاب العربي، چاپ سوم، 1407 ق، ج4، حاشيه احمد بن منير، ص821
[7]. شبهات و ردود حول القرآن، موسسه التمهيد، قم،1423ق، ص: 221
[8] . طوسي، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت: دار احياء التراث العربى، بي تا ص371؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علي، متشابه القرآن و مختلفه، قم: انتشارات بيدار، 1410 ق، ج1، ص: 39
[9] . فخرالدين رازي، محمد بن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت: دار احياء التراث العربى، 1420 ق،ج3، ص620-621
[10] . ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه ق، قم،1374،ج1، ص: 363-366