اين تكرار نه تنها منافاتى با فصاحت ندارد بلكه خود يكى از فنون فصاحت است ، اين درست به آن مى ماند كه پدرى فرزند فراموش كارش را مخاطب ساخته مى گويد: آيا فراموش كردى كودكى خرد و ناتوان بودى؟ چه خون جگرها براى پرورش تو خوردم؟ آيا فراموش كردى بيمار شدى و بهترين طبيبان را براى تو حاضر ساخته؟ و براى دارو و درمانت چه زحمتها كه نكشيدم. آيا فراموش كردى هنگامى كه به مرحله جوانى رسيدى و نياز به همسر داشتى پاكترين همسران را براى تو انتخاب كردم؟ آيا فراموش كردى آن زمان كه نياز به خانه و زندگى و وسائل داشتى همه چيز را براى تو فراهم ساختم؟ پس اين سركشى و طغيان و بى مهرى و بى وفائى از چيست؟ خداوند منان نيز نعمتهاى گوناگونش را به اين بشر فراموشكار يادآور مى شود، و به دنبال هر بخش از اين نعمتها از او سؤ ال مى كند كداميك از اينها را مى توانى انكار كنى؟! پس اين نافرمانى و طغيان از چيست؟ در حالى كه اطاعت من نيز رمز تكامل و پيشرفت خود شما است، و از آن چيزى عائد پروردگارتان نمى شود.
منبع:
تفسير نمونه جلد 23 ص 114و115